به گزارش اکوایران، در سال ۲۰۲۲، یعنی زمانی که تقریبا یک سال از رونمایی هوش مصنوعی chat GPT میگذشت، شرکت مککینزی که در زمینه مشاوره به مدیران فعالیت میکرد در مجمع جهانی اقتصادی داووس گزارش داد: «از نظر بسیاری از کارگران جهان، «تغییر» گاهی به «تهدید» تبدیل میشود، خصوصا زمانی که پای «تکنولوژی» به میان […]
به گزارش اکوایران، در سال ۲۰۲۲، یعنی زمانی که تقریبا یک سال از رونمایی هوش مصنوعی chat GPT میگذشت، شرکت مککینزی که در زمینه مشاوره به مدیران فعالیت میکرد در مجمع جهانی اقتصادی داووس گزارش داد: «از نظر بسیاری از کارگران جهان، «تغییر» گاهی به «تهدید» تبدیل میشود، خصوصا زمانی که پای «تکنولوژی» به میان میآید. این امر معمولا با ترس از جایگزینشدن دستگاهها با نیروی کار انسانی همراه است. اما نگاه به فراتر از سرخطهای خبری، برعکس این مسئله را نشان میدهد. فنآوریهای انقلاب صنعتی چهارم (پیشرفت تکنولوژی در قرن ۲۱)، در سراسر فضای کارخانهای و تولیدی شهرها و مزارع، بهرهوری و رشد را جلو میبرد. این فنآوریها در حال خلق مشاغلی مختلف و بیش تر است که تولید را متحول میکند و به ایجاد مشاغلی که رضایتبخش، پرپاداش و پایدار باشند کمک میکند».
این نقل قول، در بخشی از کتاب «نزاع هزارساله بر سر فناوری و بهروزی»، نوشته دارون عجم اوغلو و سایمون جانسون نوشته شده است. این دو نویسنده از اساتید شاخص حوزه اقتصاد و مدیریت هستند. از بین این دو نفر، عجم اوغلو چهره شناختهشدهتری در جامعه اقتصاددانان است و از نظر مکتبی، نهادگرا محسوب میشود. برخلاف سایر آثار اخیر عجم اوغلو مانند «راه باریک آزادی» و «چرا ملتها شکست میخورند» که بیشتر به مطالعه کشورهای در حال توسعه پرداخته، در این کتاب توجه اصلی بر کشورهای توسعه یافته و صاحب تکنولوژی است. این کتاب سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که آیا تکنولوژی باعث افزایش رفاه کارگران شده و یا شغل آنها را تصاحب کرده است؟
تکنولوژی و بیکاری تکنولوژیک
عجم اوغلو و جانسون در بخش آغازین این کتاب به تشریح ایده کلی کتاب پرداختهاند و سعی دارند توضیح دهند که کل بحث پیرامون چه موضوعی در حال شکل گرفتن است. ایده اصلی کتاب در بخشهای اول این است که انسان در عصر حاضر دچار یک خوشبینی بی حد و مرز به تکنولوژی شده است. برای مثال، در دهه ۱۹۶۰ آمریکا و با شدتیافتن پیشرفتهای علمی، بهرهوری افزایش یافته بود، به نحوی که کارگران آمریکایی، آلمانی یا ژاپنی در آن زمان به طور متوسط بسیار بیشتر از ۲۰ سال قبل تولید میکردند. کالاهای مصرفی جدید مثل خودرو، یخچال، تلویزیون و تلفن برای بسیاری مقرون به صرفه شده بود. همچنین در بحث پزشکی نیز ظهور آنتیبیوتیکها، بیماریهای کشندهای مثل سل و تیفوس را مهار کرده بود. حتی ایده سفر به ماه نیز حاصل این پیشرفت تکنولوژیک بود. اما در کنار این پیشرفتها، بسیاری از افراد متوجه شدند که در کنار این ترقی، فلاکت نیز ظهور میکند. برای مثال، آلودگی و تخریب محیط زیست ناشی از تولید صنعتی و همینطور خطر جنگ هستهای نیز نسبت به گذشته مشهودتر شده بود. با این حال، نسلی که عقیده داشت با پیشرفت تکنولوژی میشود به هر چیزی رسید عقیده داشت که میتوان هزینههای این پیشرفت را هم کنترل نمود.
این جنس از نگرانیها سبب شد تا مفهومی به نام «بیکاری تکنولوژیک» ظهور کند. کینز، این مفهوم را خیلی قبلتر از این پیشرفتها و در سال ۱۹۳۰ مطرح کرده بود. او هشدار داده بود که ممکن است روش های تولیدی جدید، از نیاز به نیروی کار بکاهند و به بیکاریهای انبود منجر شوند. حتی ریکاردو، که خیلی قبلتر از کنیز زندگی میکرد و از اقتصاددانان خوشبین به تکنولوژی بود، بعدها عنوان کرد که اگر وضعیت ماشینها همینطور رو به ترقی باشد، کم کم تقاضایی برای نیروی کار وجود نخواهد داشت.
با وجود این هشدارها، پیشگامان تکنولوژی در قرن معاصر سعی داشتند این دلگرمی را به جامعه القا کنند که خطرات تکنولوژی آنطور که گفته میشود نخواهد بود. طبق آماری که عجم اوغلو و جانسون در کتاب خود ذکر کردهاند، در دهه ۱۹۶۰ فقط ۶ درصد از مردان آمریکایی ۲۵ تا ۵۴ سال خارج از بازار کار بودند (یعنی یا برای مدتی طولانی بیکار بودهاند و یا دنبال کار نمیگشتند)، این رقم اکنون به حدود ۱۲ درصد رسیده چرا که معمولا مردان فاقد مدرک دانشگاهی، برای دستیابی به شغلهای با درامد بالا به شکل فزایندهای با مشکل مواجه میشوند.
در گذشته، بیشتر کارگران آمریکایی، چه تحصیلکرده و چه بدون تحصیلات، به راحتی میتوانستند شغلی پیدا کنند که هم درآمد آن خوب است و هم امنیت شغلی دارد اما امروزه چنین مشاغلی معمولا دیگر به کارگران بدون تحصیلات تعلق نمیگیرند و رقابت بر سر تصاحب آنها بالا گرفته است.
به نظر میرسد این همان تاثیر پیشرفت تکنولوژی باشد که چون فراگیر شده است، نیازمند کارگران و اپراتورهایی دارد که به اندازهی کافی تحصیلکرده باشند تا بتوانند از آنها استفاده کنند.
عجم اوغلو و جانسون عقیده دارند که البته این مشکلات بیشتر معطوف به آمریکا است و در کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه یا کانادا، چون هنوز اتحادیههای کارگری فعالیت دارند، کارگران نفوذ خود در احزاب سیاسی را حفظ کردهاند و قدرت چانهزنی آنها تا حدی حفظ شده است، وضعیت نیروی کار انسانی به وخامت آمریکا دچار نشده است. با این حال، همین کشورها هم در معرض افزایش نابرابری و کمبود مشاغل خوب برای افراد فاقد مدرک دانشگاهی قرار دارند.
چرا بیکاری تکنولوژیک؟
تصور رایج اقتصاد در خصوص تکنولوژی، تصوری است که عقیده دارد هر گاه در اقتصاد یک بنبست ظاهر شود، امکان خروج از آن با بروز تکنولوژی فراهم میشود. یکی از بنبستهای فرضی در اقتصاد نیز کاهش دستمزد و بیکاری نیروی انسانی با ارتقای ماشینهای تولید است. به نظر میرسد چیزی به نام «ارابه پیشرفت» میتواند اقتصاد را از این بنبست خارج کند.
ایده سادهشده ارابه پیشرفت این است که میگوید با بروز یک تکنولوژی، بهرهوری تولید بالا میرود و حجم تولیدات بنگاه اقتصادی افزایش مییابد. در نتیجه، به دلیل افزایش بهرهوری صاحبان بنگاه تصمیم به ارتقای حجم تولید میگیرند و ظرفیت تولید را افزایش میدهند. به همین دلیل، نیاز به نیروی کار افزایش مییابد و به تبع آن تقاضای نیروی کار بالا میرود. در نتیجهی افزایش تقاضای نیروی کار، دستمزدها هم بالا میرود. بنابراین تا به اینجای کار به نظر میرسد که نتیجهی ارابهی پیشرفت، ارتقای همسوی تکنولوژی و دستمزد کارگر است.
عجم اوغلو و رابینسون با شکافتن مفهوم بهرهوری نشان دادهاند که الزاما در همه موافق این اتفاق نمیافتد. نحوه تقسیم منافع بهرهوری به کیفیت تغییرات در تکنولوژی و همینطور قوانین، هنجارها و انتظاراتی بستگی دارد که بر شیوه رفتار مدیریت با کارگران حاکم است. ابتدا، رشد بهرهوری تقاضا برای کارگران را بیشتر میکند چون بنگاهها میخواهند با افزایش تولید و استخدام افراد بیشتر، سودشان را بالاتر ببرند. سپس تقاضای افزونتر برای کارگران، دستمزدهای تعیینشده را ارتقا میدهد ولی متاسفانه هیچیک از این مراحل تضمین شده نیستند.
به شکل ساده و خلاصه، علت این که چرا این افزایش در دستمزدها الزاما رخ نمیدهد به تغییرات ذاتی در کارفرمایان و کارگران باز میگردد. در حال حاضر، کارفرمایان قلدرمآبتر شدهاند و دست بالا را در مصاحبههای کاری دارند. همچنین، معمولا متقاضیان کار نسبت به گذشته قدرت چانهزنی کمتری بر سر دستمزد دارند. در کنار این دو مسئله، اکثر کارفرمایان تحت رقابت نیستند و به نوعی انحصار کار در دست آنان است؛ بنابراین چون خود را در فضای رقابتی نمیبینند الزامی احساس نمیکنند که برای نگه داشتن نیروی کار خود دستمزد بالاتری پرداخت کنند.
آینده تکنولوژی و بازار کار انسانی
عجم اوغلو و جانسون در فصل آخر این کتاب نوشتهاند که «مسیر آینده فنآوری هنوز نانوشته است». بنابراین، به نظر میرسد ایده اصلی این کتاب، نه ایجاد یک ترس و واهمه غیرواقعی و ضد تکنولوژی، بلکه یک هشدار به جهان توسعه یافته است که صرفا آگاه باشد تا بتواند خود را نسبت به خطرات احتمالی انقلاب تکنولوژیک جدید آماده کند.
در نهایت، نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که فناوریهای جدید، مثل هوش مصنوعی، بهرهوری نیروی کار را افزایش داده است. در کنار آن، برخی مشاغل هم کمرنگ شدهاند اما در مقابل مشاغل دیگری ایجاد شده که هم بازدهی بالاتری دارند و هم دستمزدهای بهتر برای نیروی کار. در نتیجه، نمیتوان تنها با یک برچسب خوب یا بد، ارتقای تکنولوژی را قضاوت کرد و باید به هر دو سمت آن آگاه بود تا بیشترین استفاده را در کنار کمترین آسیب تجربه کرد.