به گزارش اکوایران، برای پی بردن به میزان ثروت کشورهای حاشیه خلیج فارس، تنها این موضوع را در نظر بگیرید: اگر امارات متحده عربی تمام دارایهای خارجی خود را بفروشد، میتواند هر نفر از جمعیت حدود یک میلیون نفری خود را به یک میلیونر تبدیل کند. به نوشته بلومبرگ، این موضوع در رابطه با قطر […]
به گزارش اکوایران، برای پی بردن به میزان ثروت کشورهای حاشیه خلیج فارس، تنها این موضوع را در نظر بگیرید: اگر امارات متحده عربی تمام دارایهای خارجی خود را بفروشد، میتواند هر نفر از جمعیت حدود یک میلیون نفری خود را به یک میلیونر تبدیل کند.
به نوشته بلومبرگ، این موضوع در رابطه با قطر نیز صدق میکند. عربستان سعودی که جمعیت بیشتری دارد، نخواهد توانست به هر نفر از جمعیت خود یک میلیون دلار اهدا کند، اما سهمی که به هر کدام از شهروندان این کشور میرسد، نزدیک به متوسط درآمد سالانه در آمریکا خواهدبود که مبلغ قابل توجهی به حساب میآید.
هدف کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از این اقدام، «تضمین آینده» است. این کشورها دارای درآمد نفتی فوقالعاده بالایی هستند. ارزش صادرات روزانه نفت خام در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ میلادی از ۱ میلیارد دلار عبور کرد؛ این میزان به اندازهای است که پس از پرداخت هزینه واردات، مبلغ قابل توجهی برای ذخیره کردن باقی میماند. با این حال، جهان در حال دور شدن از نفت و گاز است و کشورهای متکی به درآمد نفتی باید به متنوعسازی اقتصاد خود بپردازند.
بنابراین کشورهای عربی در حال ایجاد سرمایهگذاریها و داراییهایی هستند که باعث شده آنها در صحنه سرمایهگذاری جهانی به بازیگرانی قدرتمند تبدیل شوند. این سرمایهگذاریها در شرکتهای فناوری، باشگاههای فوتبال انگلستان، املاک و مستغلات مصر، معادن آفریقا و سپردههای بانکی ترکیه انجام شده است.
در میان ۱۰ صندوق ثروت دولتی برتر در جهان، ۴ صندوق مربوط به منطقه حاشیه خلیج فارس است و به کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و قطر اختصاص دارد. این منطقه در آستانه تبدیل شدن به تنها نقطهای است که در آن ارزش ۳ صندوق ثروت بهطور جداگانه از ۱ تریلیون دلار فراتر میرود.
پول تنها یک ابزار اقتصادی نیست، بلکه یک سلاح سیاسی نیز محسوب میشود. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در حال استفاده از دلارهای نفتی برای نفوذ بیشتر در عرصه جهانی هستند تا به اهداف استراتژیک بیشتری دست یابند. تبدیل هیدروکربن به یک بازوی سیاسی، اتفاق تازهای محسوب نمیشود: تحریم نفت در سال ۱۹۷۳ یعنی زمانی که کشورهای عربی از فروش نفت به کشورهای حامی اسرائیل خودداری کردند، منجر به رشد چهار برابری قیمت نفت خام شد و این مورد میتواند معروفترین مثال در این حوزه باشد.
آنچه اکنون متفاوت است به این موضوع برمیگردد که رهبران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یک رویکرد سرمایهگذاری دارای ریسک بیشتر را انتخاب کردهاند تا بازده مالی بالاتری به دست آورند. تصمیمات این کشورها در سراسر جهان بازتاب دارد. سرمایهگذاری آنها میتواند بر نرخ بهره آمریکا تأثیرگذار باشد. پول نقد این کشورها میتواند جایگزینی برای تأمین مالی چین در دنیایی باشد که بهطور فزاینده قطبی شده است. کمکهای این کشورها میتواند اقتصادهای دارای مشکل را به ثبات برساند.
اما این فرآیند دارای ریسکهایی برای کشورهای یادشده است. قدرتهای حاشیه خلیج فارس اغلب در سیاست خارجی با یکدیگر همنظر نیستند و دور شدن از نفت نیازمند یک تغییر سیاسی به همراه تصمیمات سرمایهگذاری هوشمند است.
مانند تمام سرمایهگذاران، کشورهای عربی در تلاش هستند سود پساندازهای خود را به حداکثر برسانند. نفت یک قرارداد اجتماعی را ایجاد کرده است: ثروت اقتصادی برای شهروندان به ازای وفاداری آنها به دولتها. با این حال، قیمت نفت دارای نوسان است و هر زمان که یک وسیله نقلیه الکتریکی از خطوط مونتاژ شرکتهای تسلا و بیوایدی خارج میشود، یادآور این موضوع است که هیچ چیزی برای همیشه باقی نمیماند.
سرمایهگذاری در بخشهایی به غیر از بخش انرژی میتواند تا اندازهای زیان ناشی از فروش نفت در آینده را جبران کند. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، در سال ۲۰۱۶ این استراتژی را اعلام کرد. هدف او تبدیل کردن این سرمایهگذاریها به منبع درآمد دولت و جایگزینی آن با درآمد نفتی بوده است.
بهطور سنتی، کشورهای حوزه خلیج فارس بخش بزرگی از ثروت خود را در داراییهای امن مانند پول نقد، سپردههای بانکی و اوراق قرضه آمریکا قرار میدادند. اکنون آنها قصد دارند بازده بالاتری به دست آورند. برای مثال، صندوق ثروت قطر ترجیح میدهد در بازارهای سهام، املاک و مستغلات و زیرساختها سرمایهگذاری کند. بهطور مشابه، سازمان سرمایهگذاری ابوظبی عمده ۱ تریلیون دلار سرمایه خود را به بازارهای سهام، املاک و مستغلات، سهام خصوصی و زیرساخت اختصاص داده است.
فلزات نیز یک هدف دیگر برای سرمایهگذاری هستند. همانطور که جهان به سوی انرژیهای تجدیدپذیر حرکت میکند، فلزاتی مانند مس که در انتقال نیرو و باتری مورد استفاده قرار میگیرند، با تقاضای بالایی روبهرو خواهند شد. کشورهای حوزه خلیج فارس به سرمایهگذاری در معادن و شرکتهای فعال در زمینه مبادله فلزات روی آوردهاند. امارات یک معدن مس در زامبیا خریداری کرده است. عربستان سعودی میخواهد نقش معادن فلزات در اقتصاد خود را افزایش دهد. عمان برنامههایی برای ساخت بزرگترین کارخانه فولاد سازگار با محیط زیست جهان دارد.
امنیت غذایی یک نگرانی دیگر است. از آنجایی که امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر دارای زمین زراعی و آب کافی نیستند، اکنون به شکل فعالانهای در حال خرید زمینهای کشاورزی در آفریقا، اروپا، آسیا و استرالیا هستند.
به شکل خلاصه، کشورهای عربی در حال انجام یک بازی چندوجهی هستند؛ متنوعسازی سرمایهگذاریها و تضمین دسترسی به منابع. اما درآمدی که این کشورها از فروش نفت و گاز به دست میآورند، بزرگتر از آن است که بتوان آن را با سود سهام از صندوقهای ثروت دولتی جایگزین کرد. سرمایهگذاری این کشورها در «صندوق چشمانداز» گروه سافتبنک و شرکت خدمات مالی و بانکداری کردیت سوئیس که ورشکسته شده، نشان میدهد سرمایهگذاریهای دارای ریسکِ بیشتر، همواره نتایج مطلوبی به همراه ندارد.
قدرت نرم
قدرت نرم متکی به اقناع است نه اجبار. عربستان سعودی از سالها قبل یک بازیگر اصلی در عرصه قدرت نرم در برخی نقاط جهان بوده است. نقش این کشور به عنوان متولی مکه و مدینه، باعث نفوذ زیاد آن در جهان اسلام شده است. اما عربستان خواستار تغییر بِرند خود است و برای تحقق این هدف به شکل گستردهای به صرف منابع مالی در بخشهای گردشگری، سرگرمی و ورزش پرداخته است.
قطر اثبات کرده که برای تبدیل شدن به یک بازیگر اصلی در قدرت نرم، لازم نیست که یک کشور دارای جمعیت زیادی باشد. بهطور مثال، شبکه الجزیره این کشور نفوذ زیادی در جهان عرب دارد. این کشور همچنین در حال گسترش منطقه نفوذ خود در ورزش است و برای این منظور، یک باشگاه فوتبال فرانسوی را خریداری کرد و به میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ پرداخت.
در امارات، شهر دبی با ترکیبی از رونق اقتصادی و فضای باز اجتماعی، قصد دارد به یک مقصد رویایی تبدیل شود.
امارات در سال جاری میلادی در حال سرمایهگذاری ۳۵ میلیارد دلاری در پروژههای املاک و مستغلات مصر است که برابر با ۷ درصد تولید ناخالص داخلی امارات است. این میزان از سرمایهگذاری قابل توجه تنها هدف اقتصادی ندارد و نشاندهنده یک انگیزه سیاسی است. بارزترین انگیزه از این سرمایهگذاری، حفظ ثبات در منطقهای است که مملو از ناآرامی است؛ جنگهای داخلی در لیبی و سودان و درگیری در نوار غزه. سرمایهگذاریهای امارات به مصر کمک کرد تا بتواند با صندوق بینالمللی پول به توافق دریافت وام برسد و از فروپاشی اقتصادی این کشور جلوگیری شود.
ترکیه که زمانی دشمن امارات متحده عربی و عربستان سعودی بود، اخیرا روابط دوستانهای با این کشورها ایجاد کرده است. این دو کشور عربی به وسیله سرمایهگذاری در ترکیه، باعث شدند پول ملی ترکیه پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۳ به ثبات برسد و همین امر به پیروزی اردوغان در انتخابات کمک کرد. امارات همچنین به شکل فعالانه در حال سرمایهگذاری در بنادر منطقه شاخ افریقا است.
دلارهای نفتی در مناطق جنگزده مانند لیبی، سودان و یمن نیز نقش دارند و ممکن است روزی در غزه هم نقشآفرینی کنند. این حمایت مالی میتواند بهطور قابل توجهی بر نتایج سیاسی در این مناطق تأثیر بگذارد.
برای کشورهای آفریقایی که در رقابت فزاینده آمریکا و چین گرفتار شدهاند، سرمایهگذاری در کشورهای حوزه خلیجفارس یک جایگزین مناسب است.
حتی برای بزرگترین اقتصاد جهان، کمکهای مالی کشورهای عربی قابل توجه است. بلومبرگ اکونومیکس اعلام کرده ورود سرمایههای این کشورها به بازار بدهی آمریکا ممکن است هزینههای استقراض ایالات متحده را ۰.۲۵ درصد کاهش داده باشد. این کاهش طی دوره ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۳ بهطور بالقوه باعث صرفهجویی ۷۰۰ میلیارد دلاری برای مالیاتدهندگان آمریکایی شد.
به عبارت سادهتر، تصمیمات سرمایهگذاری و سیاسی از سوی کشورهای حوزه خلیج فارس، نه تنها آینده پسا-نفت این کشورها را شکل میدهد بلکه بر چشمانداز سیاسی در کشورهای در حال توسعه و نظم مالی جهانی تأثیر میگذارد.