به نوشته آندریاس گراناس در وبگاه انستیتو میزس، از لحاظ تاریخی، تورم همیشه به افزایش عرضۀ پول اشاره داشت، در حالی که امروزه به افزایش قیمتها اشاره دارد. این تغییر در تعریف تورم به بانکهای مرکزی اجازه میدهد بدون هیچ پیامدی به کلاهبرداریهایشان ادامه دهند. در نتیجه، بار دیگر باید تعریف اصلی را برگرداند. باید هر طور […]
به نوشته آندریاس گراناس در وبگاه انستیتو میزس، از لحاظ تاریخی، تورم همیشه به افزایش عرضۀ پول اشاره داشت، در حالی که امروزه به افزایش قیمتها اشاره دارد. این تغییر در تعریف تورم به بانکهای مرکزی اجازه میدهد بدون هیچ پیامدی به کلاهبرداریهایشان ادامه دهند. در نتیجه، بار دیگر باید تعریف اصلی را برگرداند. باید هر طور که شده تمرکز را از علائم برداریم و متوجه بیماری کنیم.
لازم نیست اینقدر به شاخص قیمت مصرفکننده توجه شود
حقۀ شاخص قیمت مصرفکننده صرفاً تورم قیمت را تضعیف نمیکند و بلکه تورم پولی را هم مخفی میسازد. همه جا، در رسانهها و حلقههای دانشگاهی، از شاخص قیمت مصرفکننده بهعنوان سنجۀ اصلی اندازهگیری «تورم» استفاده میشود. «کارشناسان»، در کنار این شاخص دربارۀ شاخصهای قیمت تولید کننده و مخارج مصرف شخصی صحبت میکنند.
اگرچه این شاخصها میتوانند تخمین بزنند که اقتصاد به کدام سو حرکت میکند، در واقع آنها علائمی متأخرند. تورم قیمت یک علامت تورم پولی است. در نتیجه، یک اقتصاددان خوب باید عامل افزایش قیمتها را شناسایی کند، همانطوری که یک پزشک خوب باید بیماریِ به وجود آورندۀ علامتها را بیاید.
اما همیشه هم عامل افزایش قیمتها تورم پولی نیست. قیمتهای بازار توسط عرضه و تقاضا تغییر میکنند. در نتیجه، افزایش قیمت یک کالا یا خدمت نتیجۀ پیشی گرفتن میزان تقاضا برای آن از میزان عرضهاش است.
در بازارهای شبهآزاد، برخی قیمتها با تغییرات طبیعی در عرضه و تقاضا تغییر خواهند کرد. اما معمولاً این تغییرات در عرضه و تقاضا غیرطبیعیاند. برخی از این تغییرات غیرطبیعی عبارتند از مقررات بازار، کنترل قیمتها و تورم پولی.
در نتیجه، شاخص قیمت مصرفکننده صرفاً بازتاب تورم پولی نیست چون نوسان قیمتها ناشی از تغییرات طبیعی و غیرطبیعی در عرضه و تقاضاست. مسئلۀ دیگری که باید مد نظر قرار بگیرد اثر کانتیلون است. در حالت عادی، بیشترین افزایش قیمتها در جاهایی اتفاق خواهد افتاد که پیش از دیگر جاها مقادیر بزرگی از پول به آنجا تزریق شده باشد.
نه تنها باید اثر کانتیلون را در نظر گرفت، بلکه نرخ رشد کالاها و خدمات را هم باید مد نظر داشت. فرض کنید شاخصی وجود داشته باشد که همۀ قیمتهای درون اقتصاد را شامل شود. در این اقتصاد فرضی، با افزایش ۱۰ درصدی عرضۀ پول، میزان تمام کالاها و خدمات ۳۰ درصد افزایش یافته است.
با برابر ماندن همه چیز، باید انتظار افت شاخص قیمت را داشته باشیم، درست همان چیزی که با عدم تغییر عرضۀ پول اتفاق خواهد افتاد. با این همه، از آنجا که عرضۀ پول ثابت نماند، شاخص قیمت کمتر از حالت عادی افت کرد.
تمرکز بر عرضۀ پول
معیار عرضۀ واقعی پول که توسط موری راتبارد و جوزف سالرنو ساخته شد، بهترین معیار عرضۀ پول و در نتیجه، بهترین سنجۀ تورم (و انقباض پولی) است. این معیار بر اساس تعریف اتریشی پول است و راتبارد دربارهاش مینویسد «پول وسیلۀ معمول مبادله است، چیزی که تمام کالاها و خدمات دیگر با آن تجارت میشوند، پرداخت نهایی برای چنین کالاها و خدماتی در بازار.»
از این رو، عرضۀ واقعی پول باید شامل تمامی جایگزینهای پولی باشد که بهعنوان وسیلهای برای مبادله استفاده میشوند. همچنین، باید دیگر جایگزینهایی را که دیگر مکاتب اقتصادی، پول به حساب میآورند کنار بگذارد.
انستیتو میزس میزان عرضۀ واقعی پول را همیشه به روز میکند که، در کنار دیگر ابزارها، ابزاری عالی برای پیشبینی بازار است.
بهترین استفاده از عرضۀ واقعی پول اما این است که به مردم عادی نشان داده دهد عرضۀ پول متورم شده است. شاید با دیدن هفت برابر شدن عرضۀ پول طی سی سال گذشته از تعجب ابروهایشان را بالا ببرند.