اکوایران :چند هفتهای میشود که هرکس پا به بافت گردشگری اصفهان میگذارد، جوانهایی را میبیند که یک حلزون را با نخ به دنبال خود میکشند؛ قصد آنها از این حلزونگردانی چیست؟
به گزارش اکوایران ،شاید جوان مهاجری که برای اولینبار چندین حلزون پلاستیکی را درون کارتون موزی گذاشت و نزدیک میدان نقشجهان اصفهان آورد، فکرش را هم نمیکرد که این اسباببازیهای ملعبه دست جوانهای شهر، پس از چند روز بحث شبکههای اجتماعی ایران شود.
سوال این است که دقیقا حلزونهای پلاستیکی کف خیابانهای اصفهان چکار میکنند؟ چند هفتهای میشود که هرکس پا به چهارباغ و میدان نقشجهان و حتی در زمان بازگشایی رودخانه، مجاور زایندهرود میگذارد، جوانهایی را میبیند که یک حلزون را با نخ به دنبال خود میکشند؛ انگار یک حیوان خانگی را به هواخوری آورده باشند، بدون آنکه کار اضافهای بکنند فقط نخ را میکشند و حلزون هم با حالت دویدن دنبالشان کشیده میشود.
میگویند این یک حرکت اعتراضی است؛ اعتراض به “سگگردانی” یا نقطه مقابل آن “جلوگیری از سگگردانی” اما از هرکدام از صاحبان حلزون که سوال بپرسی با کلماتی مانند “بانمک” “فان” “جالب” و حتی “گوگولی مگولی” آن را توصیف میکنند اما حرفی از اعتراض نمیزنند.نه فقط آنهایی که حلزون گردانی میکنند، افرادی که از کنار آنها رد میشوند هم همین نظر را دارند .
پیرمردی که روی نیمکتهای چهارباغ نشسته است درباره این حلزونها میگوید: “یعنی میگویید این حلزونها را برای اعتراض به سگگردانی اینطرف و آنطرف شهر میتابانند؟ فکر نمیکنم… نه! اصلا چرا باید به این چیزها اعتراض کنند؟ در این شهر آنقدر مشکل داریم برای اعتراض که نوبت به اینها نمیرسد…”
از خندههای حلزونی به یک لبخند تلخ میرسد و ادامه میدهد: “مثلا چرا کسی به خشکی رودخانه اعتراض نمیکند یا آلودگی هوا که آدمها را یکی یکی افقی میکند! چرا کسی معترضِ حال من بازنشسته نمیشود؟ ما در این شهر یک اتوبان داریم که قرار بوده تا آخر تابستان تعریضش کنند، چند قدم آنطرفتر از همین چهارباغ؛ من هرروز از آنطرف اتوبان خرازی به چهارباغ میآیم؛ رفت و آمد آنجا مصیبت است و شهرداری هم انگار نه انگار… شاید این بچهها به این اعتراض دارند که سرعت کارها در اصفهان از حرکت این حلزون هم کندتر است.”
نه فقط پیرمرد تکیهزده به نیمکتهای چهارباغ عباسی، اصفهانیهای دیگر هم در جواب سوالهای مربوط به این حلزونها با طعنه صحبت میکنند. یکی از کاسبان چهارباغ بعد از چند ثانیه خندیدن به سوژه سوال میگوید: “احتمالا یکی یک بار کشتی حلزون پلاستیکی از چین وارد کرده، خواسته رودستش باد نکند، چندتا از این جوانهای شلوار زخمی را استخدام کرده که کف شهر حلزون بچرخانند… وگرنه تا مد نشه کسی الکی پول برای حلزون پلاستیکی نمیدهد.”
به نظر ماجرای این حلزونها هرچه باشد، نمادی از یک عادت است؛ عادت مردم شهر اصفهان که در میان انبوه غصههایشان روزنهای برای خندیدن و خنداندن دیگران پیدا میکنند. این اتفاقات برای ساکنان اصفهان چندان عجیب نیست چون طنازی دیرینه آنها نه از رفتارهای اجتماعی و نه از حرفهایشان جدا نمیشود و این جوانها میراثدار نسل پیرمردهایی هستند که در چهارباغ برای دلبری از دیگران با دوچرخههای سنتی حرکات آکروباتیک انجام میدهند.
القصه اینکه این روزها حلزونهای پلاستیکی اصفهان فقط محصول کارتنهای موزی دستفروشان اطراف زایندهرود و میدان نقش جهان نیست از پشت ویترین مغازههای اسباببازی هم خواهان دارد. مخاطبش کودکان تا نوجوانها هستند و نخ آن را برای سرگرمی میکشند.
هرچند یکی از همین نوجوانها معتقد است: “حتما فلسفهای پشت این حلزونهاست… هیچوقت یک اصفهانی را دستکم نگیر!”