در اینکه امروزه در جهان جنگ رسانهای وجود دارد و هر کشوری که نسبت به این جنگ نرم بیتفاوت باشد، آسیبهای سختی خواهد خورد، هیچ شکی نیست.
در واقع، در دنیای امروز اینترنت توان این را دارد هر معادله و محاسبهای را بر هم بزند و تمام معادلات را تحتتأثیر خود قرار دهد. در این شرایط، کشوری که قواعد بازی را بلد نباشد و یا به قوانین نانوشته آن احترام نگذارد، قطعاً و مطلقاً به موفقیت نخواهد رسید و ضربات سنگینی را متحمل خواهد شد.
همانطور که هر جنگی، ابزار خاص خود را نیاز دارد؛ جنگ نرم نیز به تجهیزات، ایدهها و خلاقیتهای خاص همین فضا نیاز دارد و نمیتوان با راهها و مسیرهای تکراری و منسوخشده، به هدفهای جدید رسید. دولتها امروزه خوب میدانند که اینترنت نه فقط در فرهنگ که حتی در اقتصاد، سیاست و دیگر شئون زندگی انسان امروزی هم تأثیرگذار است و مقابله با آن مثل ساختن خانه در مسیر سیلی ویرانگر، اشتباه است.
در این دنیا، کشوری میتواند به مقصود و مطلوب خود برسد که در گام اول شناخت درستی از قواعد آن داشته باشد؛ سپس بداند که در این فضا دقیقاً چه میخواهد و در گامهای بعدی تلاش کند بهترین و کم هزینهترین راه با بالاترین تضمین را برای رسیدن به اهداف خود برگزیند.
با این همه اما فیلتر کردن اینترنت؛ اولین راهی است که در تمام این سالها به ذهن مسئولان کشور رسیده و در هر تنش و کنشی در کشور، اولین گام را فیلتر کردن اینترنت میدانند و به زعم خود با این اقدام جامعه را از قرار گرفتن در فضای مسموم شبکههای خارجی حفظ میکنند.
این در حالیست که دادهها و اطلاعات به دست آمده دقیقاً برعکس این را نشان میدهند. این رفتار دولتها سبب شده که کاربر ایرانی به رسانههای داخلی بیاعتماد شده و ارتباط خود را با آنها به حداقل برساند. نکتۀ مهم دیگر اینکه برای صحت و سقم اطلاعات رسانههای داخلی، به رسانههای خارجی مراجعه کند و اخبار آنها را آنجا! راستیآزمایی کند که این وضعیت در واقع یک فاجعه و یک باخت بزرگ است! گرچه اغلب مسئولان طبق معمول این باخت را قبول ندارند.
مسئله بعد، میزان دسترسی به شبکههای خارجی و میل به دنبال کردن آنهاست که در هر دو مورد، فیلترینگ باعث تشدید شده است. به عبارت بهتر، فیلتر کردن سبب شده کاربران ایرانی بیش از گذشته، از طرق مختلف به شبکههای خارجی دسترسی پیدا کنند که این مهم را میتوان از روی تعامل این شبکهها با کاربران ایرانی که یکی از شاخصهای آن تعدد فالوئرها، میزان لایک و کامنتهاست، اثبات کرد که البته نمیتوان از نقش تنشهای سیاسی در سالهای اخیر در تشدید این وضعیت غفلت کرد.
در نهایت ضمن احترام به لزوم توجه امنیت ملی کشور در فضای اینترنت و صدالبته تأکید بر حفظ مرزهای فرهنگی کشور و احترام به دغدغه مندی برخی از مسئولان در این حوزه، باید گفت این راهش نیست! و با فیلتر کردن نه فقط مطلوب حاصل نمیشود، بلکه در کنار ایجاد مشکلات عدیده برای صاحبان کسب و کار به ویژه در حوزه استارتآپها و اقتصاد دیجیتال، بیاعتمادی به رسانههای داخلی نیز افزایش خواهد یافت و این روند تا جایی پیش خواهد رفت که رسانههای ایرانی عملاً ناکارآمد و کشور در این فضا خلع سلاح خواهد شد. پس بهتر است به جای این اقدامات قهری که سالهای سال نتایج تکراری در پی داشته و کشور این نتایج را در موضوعات مختلف تجربه کرده است، دولت به معنای عام آن با مشورت واقعی از افراد کاربلد و دلسوز که تعداد آنان در کشور کم نیست، راهی جدید برای رسیدن به مطلوب و بازیابی اعتماد به رسانههای داخلی بیابد.