گاهی زندگی در مشقت و محدودیت و دستوپنجه نرم کردن با مشکلات عدیده باعث میشود که در مسیر تلاش برای بقا و به قول قدیمیها گفتنی «در گِل نماندن» خیلی چیزا یاد بگیریم.
به گزارش نبض بازار ، شاید اگر در کشوری اروپایی و فرسنگها دور از خاورمیانه به دنیا میآمدیم، هیچگاه نمیدانستیم که رئیسجمهور آمریکا کیست یا امروز و در این دقیقه و ثانیه، نرخ ارز چه تغییری کرده است، یا حتی خبر نداشتیم که در فلان کشور جنگ و خونریزی است و هر لحظه امکان دارد که این جنگ و خونریزی و قتل و غارت به مرزهای کشور خودمان نیز برسد.متاسفانه با توجه به موقعیت جغرافیایی کشورمان و همچنین بیتدبیری بسیاری از مسئولین در مسیر اعتلای کشور، الان از کوچک و بزرگ با مسائل کلان سیاسی و اقتصادی آشنایی دارند. راننده تاکسیها تحلیلگرانِ سیاسی هستند که بهراحتی میتوانند در برنامههای تحلیل سیاسی در تلویزیون حضور داشته باشند و از سیر تا پیاز مسائل روز را بازگو و تحلیل کنند. جوانان انواع و اقسام راههای پول درآوردن را یاد گرفتهاند از خریدوفروش ارز گرفته تا سرمایهگذاری در بازار ارزهای دیجیتال و صد شغل کاذب دیگر که به برکت اقتصاد نابسامان کشور برای بسیاری سود داشته و برای عده کثیری عامل بدبختی و ورشکستگی بوده است.تاثیر مستقیم نرخ دلار بر سفره مردم در این چند سال اخیر بالا و پایین رفتن نرخ ارز خصوصا دلار تاثیرات فراوانی را بر زندگی مردم گذاشته است. دیگر برای اکثریت مردم عادی شده که با ۱۰۰ تومان بالارفتن نرخ دلار، قیمت اجناس و مایحتاج مردم چندین برابر میشود، ولی متعاقبا با پایین آمدن حتی هزار تومانی نرخ دلار آب از آب تکان نمیخورد و قیمتها بهجای اینکه خود را به سراشیبی بسپارند و به سمت پایین لیز بخورند، مسیر سخت را در پیش میگیرند و ثانیهای و لحظهای به سمت بالا صعود میکنند.نکته قابل توجه درباره افزایش سرسامآور نرخ دلار در بازار آزاد و گرانیهای عجیب و غریب انفعال و حتی گستاخی مسئولین امر است. آنهایی که بر کاخ نشسته و کوخ مردمِ کوچه و بازار مینگرند برایشان فرقی ندارد که دلار در حال حاضر ۲ هزار تومان باشد یا ۲۰۰ هزار تومان! چرا؟ جواب سوال واضح است، چون مایحتاج آنها بهراحتی تامین میشود، با حقوقهایی ماهی صد تا دویست میلیون تومان چه کسی میتواند غمِ دلار و یا بالارفتن قیمت اجناس را داشته باشد؟افزایش حقوق کارگران با افزایش نرخ دلار دودِ هوا شد این موضوع که کسی به فکر این اوضاع و ترتیب اثرش نیست بهشدت در کفِ جامعه به موضوعی آزاردهنده تبدیل شده است. شاید اگر دو سال پیش مردم نسبت به دلار حدود ۳۰ تومان حساسیت نشان میدادند الان و در این بازه دیگر دلار ۶۳ هزار تومانی برایشان قابل هضم است. شاید مردم باورشان شده که دیگر کاری از دستشان برنمی آید و باید به قولی گفتنی بسوزند و بسازند. دلاری که روز گذشته عدد نزدیک به ۶۳ هزار تومان را تجربه کرد عاملی شده برای افزایش قیمتهای کاذب در کف بازار و بدبختی قشر ضعیف جامعه که لبخندشان بابت افزایش نسبی حقوق در سال جدید به گریهای زود هنگام تبدیل شده است.۲۱ درصد رشد قیمت دلار در زمانِ هاشمی رفسنجانیبرای درک بهتر این اوضاع و افزایشهای نجومی قیمت دلار بدنیست نگاهی بیندازیم به عملکرد روسای جمهور در دوره اول ریاستجمهوریشان در ادوار گذشته؛ مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در چهار سال اول ریاستجمهوری، دلارِ ۱۲۰ تومان را تحویل گرفت و در پایان چهار سال ۱۴۵ تومان تحویل داد، یعنی رشد قیمتی معادل با ۲۱ درصد که در آن دوره عدد معقولی به نظر میرسید و میشود درنهایت به این عملکرد، نمره مثبت داد.رشد سینوسی قیمت دلار در زمان سیدمحمد خاتمیدولت رفسنجانی در پایان هشت سال ریاستجمهوری، دلارِ ۴۷۰ تومانی را به خاتمی تحویل داد. خاتمی که با شعار تحول پا به میدان ریاستجمهوری گذاشته بود و از مقبولیت خاصی میان مردم برخوردار بود درنهایت قیمت دلار در پایان چهارساله اول ریاست وی با ۷۸ درصد رشد به ۸۴۰ تومان رسید. چهارساله دوم خاتمی تقریبا اقتصاد کشور دارای ثبات بود و میزان نارضایتی عمومی از شرایط اقتصادی به پایینترین حد خود رسیده بود تا جایی که خاتمی دلاری که در پایان چهارساله اول به ۸۴۰ تومان رسیده بود با ۸۹۰ تومان و کمترین میزان افزایش قیمت به دولت محمود احمدینژاد تحویل داد.ثبات تقریبی قیمت ارز در زمان احمدی نژاد با به میدان آمدن احمدینژاد که در حال حاضر نیز به دلایل متعددی مورد قبول اکثریت جامعه است، اتفاقات عجیبی در کشور رقم خورد. حذف یارانهها و پرداخت یارانه ۴۵ هزار تومانی به هر شخص یکی از اقدامات احمدینژاد بود که بهصورت مستقیم بر روی اقتصاد کشور تاثیرگذار بود. حذف یارانهها که در بسیاری از کشورهای جهان سومی جواب داده بود و باعث شکوفا شدن اقتصاد شده بود با دستور احمدینژاد اجرایی شد. در ابتدا این طرح مورد مخالفت عده کثیری از مردم قرار گرفت، ولی در ادامه با توجه به پرداختی ماهانه و سر وقت عدهای کمکم به این طرح روی خوش نشان دادند، خصوصا کسانی که دارای فرزند بیشتر بودند و متعاقبا سر هر ماه دریافتی بیشتری از دولت داشتند. با این اوضاع و زلزله اقتصادی که در کشور رخ داده بود، چهارساله ابتدایی احمدینژاد با ثباتترین چهارساله ریاستهای جمهوری از حیث ثبات نرخ ارز بوده است. احمدینژاد دلار ۸۹۰ تومانی را از دولت خاتمی تحویل گرفت و با کمترین میزان افزایش یعنی تنها ۳ درصد، ۹۲۰ تومان تحویل داد. با اینکه در پایان هشت سال نرخ دلار به ۳۲۰۰ تومان رسید، ولی در کل عملکرد او در بخش اقتصادی و خصوصا ثبات نرخ ارز قابلقبول بود.روحانی، دو دورهی کاملا متفاوت پس از پایان دوره احمدینژاد نوبت دولت روحانی بود، دولتی که با وعده وعیدهای جدی پس از چندین نارضایتیهای اجتماعی خصوصا فتنه ۸۸، قصد داشت جوی مثبت را در کشور به راه بیندازند. دولت روحانی هم در چهارسال اول مثل دولت احمدینژاد ثبات نسبی داشت، تا جایی که نرخ دلار در پایان ۴ سال اول تنها با ۹ درصد افزایش به ۳۵۰۰ تومان رسید. آرامش نسبی بازار و ثبات اقتصادی در چهارسال اول دولت روحانی پوئن مثبتی است که هنوز عدهای از کارشناسان اقتصادی از آن یاد میکنند. چهارساله دوم دولت روحانی هیچ شباهتی به دوره اول نداشت. افزایش قیمت دلار، قیمت ماشین، قیمت کالاهای مصرفی، همگی باعث شده بود که نارضایتی مردم به بالاترین حد خود برسد. ناآرامیهای سال ۹۶ بابت قیمت کالاهای اساسی و همچنین آشوب سال ۹۸ بابت افزایش قیمت بنزین، لکههایی است که در کارنامه روحانی همیشه ماندگار است. با تمام این مشکلات دولت روحانی با افزایشی چشمگیر تقریبا دولت ورشکستهای را با دلار ۲۵ هزار تومانی به ابراهیم رئیسی تحویل داد.۱۴۶ درصد افزایش قیمت دلار تنها در نزدیک به ۳ سال در دولت رئیسی!ابراهیم رئیسی رئیسجمهور فعلی یک جمله معروف داشت «خداروشکر ما رئیسجمهور نشدیم که دلار بشه پنج تومن»، همین یک جمله وعده روزهای خوب را میداد، وعده کاهش قیمت دلار و بهبود اوضاع اقتصادی! ولی از همان ابتدا مشخص بود که خبری از بهبود اوضاع نیست.امروز و در پانزدهمین روز سال ۱۴۰۳، نرخ دلاری که در ابتدای قبول زحمت رئیسی بهعنوان رئیسجمهور ۲۵ هزار و ۶۰۰ تومان بود به حدود ۶۳ هزار تومان رسیده، یعنی ۱۴۶ درصد افزایش تنها پس از نزدیک به ۳ سال ریاستجمهوری!روسای جمهور میآیند و میروند؛ با اینکه تک به تک تصمیماتشان حتی بعد از پایان دوره ریاست، روی زندگی مردم تاثیر مستقیم دارد، هیچکدام اشتباهاتشان را گردن نمیگیرند. حتی ابراهیم رئیسی که در حال حاضر رئیسجمهور کشور است سعی بر تلطیف اوضاع دارد و هیچگاه اشاره مستقیمی به مقصر بودن شخص خود در بالارفتن نرخ ارز نمیکند.در این میان تنها مردم عادی هستند که روزبهروز فقیرتر و زندگی آنها ثانیه به ثانیه سختتر میشود. دیگر مردم حس ندارند، حرفی نمیزنند، اعتراضی نمیکنند، سعی کردهاند که راه بقا در این بازار شام را یاد بگیرند.