علی اسفندیاری بر این باور است که راه موفقیت در بورس تمرکز ویژه بر یادگرفتن و دانش نبوده و موفقیت در هیچ کتابی یافت نمی شود.
یکی از مهمترین شرایط یک معامله گر در بازارهای مالی تسلط و شناخت بازار است، در سلسله مطالبی موضوع دانش معاملهگری قابل بررسی است. علی اسفندیاری فعال و کارشناس بازار سرمایه به سوالات زیر پاسخ داده است:
آقای اسفندیاری آیا یک فعال بازار سرمایه همیشه باید در حال مطالعه و یادگیری باشد؟
همیشه ما معتقد هستیم که یادگرفتن هرچیزی بهتر از یاد نگرفتنش است. ولی در بازار سرمایه، گاهی اوقات بیش از حد یاد گرفتن مضر است. افراد زیادی در بازار سرمایه در ابتدای کار خود بدون هیچ دانشی اقدام به معامله کردند و جالب این است که نه تنها نتایج عملکردشان بد نبود، بلکه بعضاً سودآور هم بودهاند.
در این باره بیشتر شرح میدهید؟
گاهی بهتر است بازدهی خود را در بورس را در زمانی که هیچ دانشی نداشتیم با زمانی که تبدیل به یک صورتمالی خوان شدهایم مقایسه کنیم.
در اکثر مواقع (نه همیشه) نتیجه به این صورت است که هرچقدر شما دانشمندتر شوید، بازدهی شما کاهش پیدا میکند.
پس شما معتقدید دانش تئوری زیاد در بازارهای مالی جواب نمیدهد؟
دقیقاً، علم و دانش، با تغییر کاربری، شما را از معاملهگر به استاد دانشگاه تبدیل میکند، موفقیت مالی و مدرک دانشگاهی ارتباط منفیای با یکدیگر دارند. یعنی با افزایش رتبه علمی بازدهی کاهش پیدا میکند و این یعنی رابطهی معکوسی باهم دارند.
در نگاه اول که آموختن بد نیست، چرا میگوئید دانش زیاد در این بازار مضر است؟
در بازار سرمایه دانش بی ضرر نیست و نمیتوان گفت که یاد گرفتن این مطلب بهتر از یاد نگرفتن آن است. اما نکته این جاست که لابلای مدلهای مالی، خلاقیت معاملهگر از بین میرود و جای خلاقیتها را نظریههایی میگیرند که فقط به درد مهمانیهای فامیلی و جلسات کاری میخورند، ما صحبتهای زیادی میتوانیم راجع به بازار بزنیم، اما توانایی ایجاد بازدهی را نداریم.
پس مدل موفقیت در بازار چیست؟
این موضوع به این معنی نیست که مطالعه و دانش خوب نیست، بلکه به این معناست که اولویتها باید تغییر کند. فرض کنید که میخواهید زبان انگلیسی یاد بگیرید، اینکه کلاس بروید، استاد خصوصی بگیرید، ویدئوهای آموزشی نگاه کنید، دایره لغات خود را گسترده کنید و … شاید خوب باشد، ولی کافی نیست. اگر با کسانی که تسلط قابل توجهی بر روی زبان انگلیسی دارند صحبت کنید، متوجه خواهید شد که هیچ کدام از این کارها را انجام ندادهاند. حتی یادشان نمیآید که از کجا شروع کردهاند، ولی به طور کلی به شما میگویند که من با دیدن فیلم، سریال و مطالعه کتابهای زبان اصلی بر روی زبان انگلیسی تسلط پیدا کردم.
وقتی شما در حال مشاهده فیلم هستید، به کلمات تکراری زیادی برمیخورید که بدون اینکه معنی آنها را از دیکشنری سرچ کنید، در محیط فیلم قرار گرفته و معنی اون لغات را با زبان بدن بازیگران درک کردهاید.
درست مانند زمان کودکی که کسی شما را برای یاد گرفتن فارسی صحبت کردن، کلاس نفرستاد، شما فقط در محیط قرار گرفته بودید، به صحبتهای پدر، مادر، تلویزیون، فامیل، همسایه و … گوش کردید و بدون اینکه در دو سالگی لغتنامه دهخدا را سرچ کنید، معنی لغات را با قرار گرفتن در محیط یاد گرفته بودید.این موضوع موجب میشود که خلاقیت شما از بین نرود و مورد هجوم بمبارانی از دیتا، نظریه و … قرار نگیرید.
مسیر موفقیت در بورس هم از همین مسیر میگذرد، اغلب افراد در بدو ورود به بازار سرمایه آموزش تحلیل تکنیکال، فاندامنتال، تابلوخوانی، فیلترنویسی و … را از طریق دورهها و کلاسهای آموزشی میبینند، بعد که وارد بازار میشوند با انواع فیلترها، استراتژیهای تکنیکالی، مدلهای مختلف ارزشگذاری و … آشنایی دارند، اما وقتی پای عمل میرسد، سردرگم هستند که کدام تکنیک را برای گزینش یک سهم انتخاب کنند.
واقعیت این است که اینکه میگویند شما در بازار فقط یک استاد دارید به اسم مارکت و تنها یک مربی دارید که خودتان هستید، حرف شعارگونهای نیست.
شما برای اینکه در بازار به موفقیت برسید در وهله اول مثل کودک دوساله ای که میخواهد صحبت کردن یاد بگیرد، باید در محیط قرار بگیرید.
هر روز پای بازار بنشینید و ببینید برای بهتر شدن عملکرد خودتان به چه ابزاری نیاز دارید، بعد به سراغ یادگیری آن ابزار بروید، نه اینکه از اول تمامی دورهها را بگذرانید و کتابهای مرتبط را مطالعه کنید.
مطالعه خوب است، به شرط آنکه ابتدا ما در محیط قرار بگیریم، نیاز خود را پیدا کنیم و سپس برای رفع آن نیاز، حال به سراغ یادگیری و مطالعه برویم.
وقتی شما به نیازهای درون خود پاسخ میدهید، خلاقیتی را زنده نگه میدارید که برای یک معاملهگر موفق بر علم و دانش تقدم دارد. سازنده فکر خودتان باشید چرا که اصلیترین دارایی هر معاملهگری ذهن اوست. نباید ذهن معاملهگر در معرض هر ماجراجوییای قرار بگیرد.
هر علم جدید و هر مطلبی را نباید خواند؟
هر باور جدیدی ممکن است کل سیستم معاملاتیای که تا به امروز برای شما خوب کار میکرده را بهم بریزد. مغزهای پر و جیبهای خالی؛ این صفت بیشتر افراد شکست خوردهای است که میتوانید در بورس پیدا کنید. در بازار سرمایه باید تا جایی که میتوانید سبک بارتر حرکت کنید.دانستهها در این بازار لنگه کفشهایی نیستند که در بیابان غنیمت باشند. در این حرفه، هرچیزی که خار آید لزوماً روزی به کار نخواهد آمد. شما باید استراتژی موفقیت خود را پیدا کنید و آن موفقیت هم تجربه یا استراتژی یا پلن معاملاتی نام دارد که برای هر شخص میتواند متفاوت باشد و هر شخص برای پیشرفت مدل شخصی خود را داشته باشد.