نسبت افراد دانشجو یا فارغ التحصیل فرزندان خانوارهای دهکهای مختلف درآمدی اعلام شد.
بر اساس آمارگیری های صورت گرفته، ۵۷ درصد فرزندان خانوارهای پردرآمد کشور از تحصیلات دانشگاهی کارشناسی برخوردارند، این عدد در دو دهک کم برخوردار فقط ۲۷ دصد است.
یعنی در دهک ۹ و ۱۰ درصد تحصیلات کارشناسی ۲.۵ برابر بیشتر از دهک ۱ و ۲ است.
نکته جالب اینجاست که نزدیک به ۵۵ درصد رتبه های کشوری زیر ۳ هزار، ۵۰ درصد تمامی رتبه های زیر ۱۰ هزار و ۴۴ درصد تمامی رتبه های زیر ۲۰ هزار کنکورهای سراسری از دو دهک بالای درآمدی هستند.
بی عدالتی آنجا نمود بیشتری پیدا میکند که بدانیم سهم دو دهک پایین درآمدی از رتبه های زیر ۳ هزار ۱۰ هزار و ۲۰ هزار به ترتیب حدود ۳ درصد ۵ درصد و ۷ درصد است.
کنکور، سالهاست که به عنوان دروازه ورود به دانشگاهها و تعیینکننده مسیر آینده تحصیلی و شغلی جوانان ایرانی شناخته میشود. اما آیا این آزمون به واقع تواناییهای واقعی داوطلبان را میسنجد؟ یا اینکه عواملی فراتر از دانش و مهارت، مانند وضعیت اقتصادی خانواده، دسترسی به منابع آموزشی و امکانات رفاهی، نقش تعیینکنندهای در موفقیت در آن ایفا میکنند؟
عدالت آموزشی، یکی از مباحث پرتکرار و چالشبرانگیز در حوزه آموزش است. این مفهوم به معنای ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه است تا بتوانند به بالاترین سطح ممکن از تحصیلات دست یابند. در زمینه کنکور، عدالت آموزشی به این معناست که همه داوطلبان، صرفنظر از شرایط اقتصادی و اجتماعی، فرصت یکسانی برای آمادگی و شرکت در آزمون داشته باشند.
اما واقعیت این است که در کنکور، شاهد شکاف عمیقی بین داوطلبانی هستیم که از امکانات آموزشی بهتر و پشتیبانی مالی بیشتری برخوردارند و کسانی که در شرایط سختتر زندگی میکنند. داوطلبانی که در مدارس غیرانتفاعی تحصیل میکنند، به کلاسهای کنکور خصوصی دسترسی دارند و از منابع آموزشی متنوعی بهرهمند میشوند، شانس موفقیت بیشتری در کنکور دارند. در مقابل، داوطلبانی که در مناطق محروم زندگی میکنند و امکانات آموزشی محدودی در اختیار دارند، برای موفقیت در این آزمون با چالشهای جدی مواجه هستند.