توجه نویسندگان کتابهای کودک و نوجوان به این موضوع گردشگری و تاثیرات آن در محیط زیست بسیار مهم است. آنها معتقدند که ارائه داستانها و اطلاعات مرتبط با محیط زیست به کودکان و نوجوانان، میتواند نقش مهمی در ایجاد آگاهی و مسئولیت پذیری نسبت به محیط زیست داشته باشد.
برخی از نویسندگان، در کتابهایشان به موضوعات محیط زیستی همچون حفاظت از گیاهان و جانوران، صرفه جویی در آب و انرژی، جدا کردن زبالهها و اهمیت حفظ تنوع زیستی پرداخته و تلاش میکنند تا در بین کودکان و نوجوانان اهمیت این مسائل را بیشتر کنند.
در کنار این امر، شاهد داغتر شدن بازار کتابهای ترجمه به دلیل کمتر شدن هزینه تصویرگری و هزینه تالیف نیز هستیم که این امر سبب شده، برخی کتابهای ترجمه که از آنها با عنوان کتابهای «سوپرمارکتی» یاد میشود در دسترس کودکان و نوجوانان قرار گیرد.
روند کتاب کودک در دهههای مختلف
«جمالالدین اکرمی» پیرامون روند کتاب کودک در دهههای مختلف میگوید: اگر بخواهیم روند ادبیات کودک را بررسی، به طور طبیعی باید از زمانی آغاز کنیم که بازنویسی افسانهها در نخستین سالهای ۱۳۰۰ به بعد شروع شد و آن هم بیشتر مدیون نویسندگانی مانند صبحی مهتدی است که افسانهها را بازنویسی میکردند و یا تصویرگرانی مانند لیلی تقیپور، محمود جوادیپور و محسن وزیرمقدم که آن را تصویرگری میکردند. به عبارتی در ابتدا نوشتن داستان مستقل برای کودک خیلی مورد توجه نبود و بیشتر نویسندگان به بازنویسی داستانهایی مانند کلیله و دمنه و یا شاهنامه میپرداختند.
وی میافزاید: اگر بخواهیم از ادبیات مستقل کودک و نوجوان اشاره کنیم باید به دهه ۱۳۴۰ به بعد توجه کنیم. زمانیکه ادبیات از کتابهای دیگر جدا شد و به صورت کتاب مستقل درآمد. در آن زمان انتشارات کودک مانند امیرکبیر، نیل، پدیده و کتاب های جیبی داریم که در ابتدا به ترجمه و بعد به نوشتن کتابهای مستقل پرداختند. در این دوره بیشتر نویسندگان بزرگسال به میدان ادبیات کودک وارد شدند مانند صبحی مهتدی و مهدی آذریزدی و کسانی مانند سیاوش کسرایی و در بخش منظومه، فروغ فرخزاد و شاملو.
این نویسنده ادامه میدهد: همچنین در این دوره کسانی مانند قدسی قاضی نور، جواد مجابی، محمدعلی سپانلو و مجلات پیک نسبت به چاپ قصههای کودک توجه میکنند و ناشران بسیاری به سراغ کتاب کودک رفتند و تصویرگرانی که به تصویرگری کتاب کودک پرداختند از نقاشان بزرگسال بودند. مانند پرویز کلانتری، فرشید مثقالی و دیگران. از دهه ۱۳۴۰ به بعد را میتوانیم دوره مستقل ادبیات کودک بدانیم که عمدتا با فعالیتهای شورای کتاب کودک در حوزه نقد و پژوهش همراه بود. در واقع دهه ۴۰ و ۵۰ را باید دوره اوج ادبیات کودک دانست.
اکرمی میافزاید: پس از انقلاب، موج نویسندگان تازه پدیدار شد و شاید مهمترین بخش آن در گسترش شعر برای کودک و ادبیات نوجوان بود که پیش از انقلاب به آنها توجه نمیشد و یا اینکه زمینه توجه بدانها فراهم نبود. در هر حال، انقلاب این فرصت را برای نویسندگان جدید فراهم کرد تا وارد کارزار ادبیات کودک شوند و میدان آن آنقدر گسترده شد که چیزی نمیتوانست مانع آن شود.
در سالهای اخیر به دلیل دشواریهای اقتصادی شمارگان کتاب کاهش یافت. یعنی شمارگان کتابهایی که در دهه ۱۳۸۰ به ۵ هزار میرسید، اینک به یک هزار و یا به زیر هزار رسیده است
مشخص است که کانون پرورش در سالهای نخست پس از انقلاب نتوانست روی کیفیت کتاب کودک مانند گذشته کار کند، اما از نظر کمیت رشد بسیار ویژهای داشته است. اگر بخواهیم این مسیر را ادامه دهیم باید بگوییم که در سالهای اخیر به دلیل دشواریهای اقتصادی شمارگان کتاب کاهش یافت. یعنی شمارگان کتابهایی که در دهه ۱۳۸۰ به ۵ هزار میرسید، اینک به یک هزار و یا به زیر هزار رسیده است و این نشان دهنده این است که دشواری های اقتصادی بسیاری به ناشران فشار آورده و به ضرورت آن بر شاعران و مترجمان.
جمالالدین اکرمی میافزاید: هر چند همیشه تعادلی میان ادبیات ترجمه و تالیفی وجود داشت، با این حال این تعادل دوباره به دلیل هزینههای تصویرگر و نویسنده به سمت کتابهای ترجمه سوق پیدا کرد. هر چند در اینجا بحث کپی رایت هم مطرح است. اما بسیاری از ناشران ایرانی در ابتدا به کپی رایت توجهی نمیکردند و اکنون هم هزینهای نمیدهند؛ زیرا مسایل اقتصادی به ناشر اجازه نمیدهد که چنین هزینهای را پرداخت کند.
در نتیجه استقبال از کتابهای ترجمه بیشتر از کتابهای تالیفی شده است و شمارگان کتاب به شدت پایین آمده و نتیجه آن شده که حرفه نویسندگی برای باری دیگر به حرفه حاشیهای تبدیل شود و فرصت را به نویسندگان نمیدهد تا دوباره به صورت مستقل به کتاب بپردازند و کار نویسندگی را به عنوان شغل دوم برای خود انتخاب کنند.
همین سرنوشت هم برای تصویرگر پدیدار شده و متاسفانه باید بگویم که این بحران آنقدر شدید است که در آینده نه چندان دور این حرفه ممکن است به کلی عقب رانده شود و به عنوان صنف ادبی دیگر جایگاه ویژهای در جامعه نداشته باشد.
بحران کتاب کودک و نوجوان به حدی است که در آینده نه چندان دور این حرفه ممکن است به کلی عقب رانده شود و به عنوان صنف ادبی دیگر جایگاه ویژهای در جامعه نداشته باشد وی ادامه میدهد: اوج ادبیات کودک را در دهه نخست پس از انقلاب یعنی در دهه ۱۳۶۰ داشتیم که یک روند آشکار برپایه جشنواره بود. ما حداقل ۵ دوره جشنواره تصویرگری داشتیم که دوره چهارم آن با حضور تصویرگران آسیایی و دوره پنجم آن با حضور تصویرگران بینالمللی برگزار شد. علت اینکه به تصویرگری اشاره میکنم به این خاطر است که عمدتا تصویرگری با نویسندگی با هم پیش میرود و این دو به یکدیگر کمک میکنند تا میدانهای گستردهتری داشته باشند.
بنابراین ما فرصتهای بسیار خوبی داشتیم تا از نویسندگان و تصویرگران ادبیات کودک تجلیل شود. این فرصتها غنیمتی بود تا میدانهای تازهای برای استقبال از نیروهای تازه در حوزه نویسندگی و تصویرگری پدیدار شود. حتی در دهه ۱۳۸۰ جشنواره کتابهای درسی را داشتیم که به رشد تصویرگری کمک کرد. این موارد زمینههایی بودند که نویسنده و تصویرگر تشویق میشدند تا پرداختن به ادبیات کودک را شغل اصلی خود بپندارند و برای آن وقت بگذارند.
متاسفانه در نیمه دوم دهه ۱۳۹۰ با برچیده شدن این جشنوارهها و اثربخشی آنها رو به رو شدیم که در این زمینه هم سیاستگزاری دولتی و هم دشواریهای اقتصادی نقش داشتند.
اثربخشی جشنوارهها بر روند کتاب کودک
اکرمی در خصوص برگزاری جشنوارهها و تاثیر آن بر رونق کتاب کودک میگوید: به نظرم اهمیت جشنوارهها به این دلیل است که همیشه فاصله میان دو جشنواره سبب میشود نویسندگان و دستاندرکاران ادبیات کودک فرصتی پیدا کنند تا برای جشنواره بعدی تولید داشته باشند. این رقابتها همچنین کمک میکند تا تصویرگر، چاپ خانهها و مدیران هنری جای خود را پیدا کنند.
در سالهای اخیر شاهد رونق بازار کتابهای ترجمه بوده ایم که از بسیاری از آنها با عنوان کتابهای سوپرمارکتی به دلیل آسان پسند بودشان یاد میشوداکرمی میافزاید: در دهههای اخیر، علاوه بر تعطیلی برخی جشنوارهها، با کمیت جوایز هم رو به رو شدیم و احتمالا اگر مسیر بخواهد به همین روال ادامه پیدا کند دیگر پدیدهای با عنوان ارزشگذاری به ادبیات کودک یا به کار نویسنده هم نخواهیم داشت. برای مثال پژوهش در حوزه ادبیات کودک و یا نقد ادبیات کودک را به دلیل هزینههایش باید فراموش کنیم و در مقابل باید شاهد رونق بازار کتابهای ترجمه باشیم که از بسیاری از آنها با عنوان کتابهای سوپرمارکتی به دلیل آسان پسند بودشان یاد میشود.
چالشهای حوزه کتاب کودک و نوجوان
محمود برآبادی به چالشهایی در حوزه کتاب کودک و نوجوان اشاره کرده و میگوید: اکنون اصلیترین چالش کتاب کودک ایران ، تیراژ پایین کتاب به دلیل نداشتن مخاطب است.
تیراژ کتاب که در ابتدای انقلاب حدود بیست هزار نسخه بود، حالا به ۲ هزار نسخه و حتی کمتر رسیده است. این وضعیت هم به نویسنده صدمه زده و هم به اقتصاد نشر. برای همین ناشر ترجیح میدهد که کتاب تالیفی کمتری تولید کند و بیشتر به سراغ ترجمه برود. زیرا هزینه تولید کتاب ترجمه به ویژه در کتابهای تصویری و کتابهای علمی از کتاب تالیفی به مراتب کمتر است.
اما چرا تیراژ کتاب کودک پایین آمده است؟ این امر دلایل متعدد دارد. واقعیت این است که اکنون کتاب رقبای قدری دارد که عرصه را بر کتاب تنگ کردهاند. شبکههای تلویزیونی، ماهوارهها، فیلمها و سریالها فرصتی برای کتاب خواندن بچهها نمیگذارند. افزون بر این بازیهای رایانهای که بسیار جذاب تولید میشوند، بچهها را به سوی خود میکشانند.
اکنون کتاب رقبای قدری دارد که عرصه را بر کتاب تنگ کردهاند. شبکههای تلویزیونی، ماهوارهها، فیلمها و سریالها فرصتی برای کتاب خواندن بچهها نمیگذارند. افزون بر این بازیهای رایانهای که بسیار جذاب تولید میشوند، بچهها را به سوی خود میکشانند همچنین فضای مجازی که بچهها تمایل زیادی برای حضور در شبکههای اجتماعی دارند در این مورد موثرند. یک چالش دیگر که کمتر به آن توجه میشود، نظام آموزشی ماست. خانوادهها بچهها را برای کنکور آماده میکنند و اجازه مطالعه خارج از درس را به آنها نمیدهند و والدین گمان میکنند که خواندن رمان و شعر بچهها را از درس خواندن دور میکند و وقت آنها را میگیرد.
وی میافزاید: یک چالش خیلی مهم دیگر گران شدن قیمت کتاب است که از یک سو ناشی از بالا رفتن هزینههای تولید کتاب و از سوی دیگر کاهش تیراژ کتاب است. خانواده اولین کالایی را که از سبد خانوار حذف میکند، کالای فرهنگی از جمله کتاب است؛ زیرا بقیه نیازها مانند خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن قابل حذف شدن نیستند. به این عوامل اگر وضعیت اقتصادی دشوار خانوادهها را اضافه کنید، میتوان به عمق فاجعه پی برد.
برآبادی ادامه میدهد: چالش دیگر سانسور کتابهای کودک و نوجوان است. در حالی که شبکههای تلویزیونی و سینماها که مخاطبان زیادی دارند، فضای بازتری برای طرح موضوعات اجتماعی در اختیار دارند، سانسوری که بر کتاب کودک اعمال میشود، با توجه به اینکه تیراژ آن بسیار کم و مخاطبان محدودی دارد، بسیار بیشتر از دیگر رسانهها است.
به همین دلیل نویسندگان کمتر به سراغ موضوعاتی میروند که ممکن است در پشت دیوار سانسور گیر کند. محدودیتها در این زمینه برای نویسنده بیشباهت به آن نیست که به کشتیگیری بگوییم کشتی بگیر اما از این فنها نمیتوانی استفاده کنی یا سراغ این موضوعات نرو و یا برخی مسایل را مطرح نکن.
وی میافزاید: این وضعیت باعث شده خوانندگان کتاب به یک پیشداوری برسند و آن این است که هر کتابی که مجوز چاپ میگیرد، لابد چیز مهمی ندارد. بچهها با این پیشداوریها به سراغ کتابهایی میروند که بدون مجوز در بازار موجود است یا سراغ فضای مجازی و یا سایر سرگرمیها میروند که به نیازشان پاسخ میدهد. در حالی که بچهها با ارتباط با دنیاهای دیگر، سلیقه و سطح توقعشان تغییر کرده، ما به این سلیقه و به این نیاز پاسخ نمیدهیم. پس کاهش تیراژ کتاب امری طبیعی است، هرچند که متاسفانه به اقتصاد نشر و همه پدیدآورندگان کتاب کودک لطمه میزند.
انتخاب نویسندگان و یا کتابهای برتر براساس سلیقه
اکرمی درباره معرفی نویسندگان برتر میگوید: معرفی نویسندگان بسیار با سلیقه مرتبط است و در بسیاری از مواقع، نویسندگان جوان چنان از تواناییهای خاصی برخوردار هستند که قابل مقایسه با نویسندگان حرفهای نیستند. اما از طرفی هم میدان رقابت با نویسندگان از پیش مطرح را ندارند. به همین دلیل برتر قلمدادکردن یک نویسنده وابسته به این است که یک نگاه بسیار دقیقی داشته باشیم.
معرفی نویسندگان بسیار با سلیقه مرتبط است و در بسیاری از مواقع، نویسندگان جوان چنان از تواناییهای خاصی برخوردار هستند که قابل مقایسه با نویسندگان حرفهای نیستندزمانی میتوانیم از ادبیات و یا نویسنده برتر صحبت کنیم که نقد مفید داشته باشیم. همچنین در این حوزه منتقد و پژوهشگر چیرهدست هم داشته باشیم. وقتی تولید ادبیات توسط نویسنده، ارزشمندی گذشته را نداشته باشد، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نقد ادبیات کودک بتواند در جای خود باقی بماند. همه این موارد وابسته به این است که سیاستگزاری کلان تغییر کند و ممیزی کمی از فشارهای خود را بکاهد.
اکنون وزارت ارشاد برای دادن مجوز چاپ، ممانعتهای بسیار ایجاد میکند. یعنی زمان بررسی کتاب و یا رمان کودک و نوجوان آنقدر طولانی میشود که گاهی یادمان میرود که چه متنی را برای بررسی به ارشاد دادهایم و از چه باید دفاع کنیم. این موارد ناشی از ساختار ضعیف سیاستگزاری است که به صورت کلان برنامهریزی شده و همچنان به ممانعتهای آن افزوده میشود.
راهکارهای بهبود وضعیت نشر کودک و نوجوان
اکرمی به راهکارهایی برای بهبود وضعیت نشر کتاب کودک و نوجوان اشاره کرده و میگوید: اگرچه تا پیش از این بخش فرهنگ و ادبیات به دولتها و حمایتهای دولتی وابسته بودند، اما در سالهای اخیر به دلیل شرایط پیش آمده این وابستگی کمتر شده و انتظار این است که اگر شرایطی برای نوسندگان حوزه کودک و نوجوان فراهم نمیکنند، حداقل مانعش هم نشوند.
برای مثال اموری مثل ممیزی، اندک استقلال را هم از نویسندگان میگیرد. فعالیت انجمنهای تصویرگر و نویسندگان محدود شده و دیگر نمیتوانند هویت اصلی و اولیه خود را حفظ کنند و به اهداف دراز مدت خود دست یابند. اینکه این امر تا چه اندازه ناشی از سیاستگزاری دولتی است و یا تا چه اندازه ناشی از تحریمهای اقتصادی است، سبب شده تبادلات فرهنگی که در گذشته مرسوم بود دیگر نباشد.
من بخشی از این پدیده را ناشی از تصمیمگیریهای مسئولان میدانم و فکر میکنم سیاستگزارن علاقه چندانی نسبت به حمایت از جشنوارهها نشان نمیدهند. پیشنهاد ما نویسندگان چندان کارساز نیست. شاید با تلاش دسته جمعی در انجمنها بتوانیم حرفه را حفظ کنیم، اما واقعیت این است که انجمنها هم گستردگی حفظ فعالیتها خود را ندارند. این به این معنا نیست که تواناییاش را نداشته باشند، بلکه در حقیقت، زمینهها از بین رفته است.
برآبادی نیز به راهکارهایی اشاره کرده و میگوید: به طور طبیعی نمیتوان جلو روند تحولات اجتماعی را گرفت. چه بخواهیم و چه نخواهیم بچهها به فضاهای مجازی خواهند رفت. بازیهای رایانهای را نمیتوانیم محدود کنیم. سلیقه بچهها روز به روز و سال به سال تغییر میکند و سطح خواستههایشان بیش از گذشته میشود. اما میتوان به کتاب توجه بیشتری کرد. اطلاع رسانی و معرفی کتاب را در رسانهها جدی گرفت. محدودیتها و ممیزی را کاهش داد. اقتصاد نشر را رونق داد.
همزمان میتوان از نویسندهها هم انتظار داشت که از رفتن به سراغ موضوعاتی که مورد علاقه نوجوانان است، کوتاهی نکنند. باید در انتخاب کتاب برای کتابخانهها به ذائقه نوجوانان امروز توجه کرد. از نهادهای دولتی انتظار داشت که نگاه تنگنظرانه نداشته باشند. در آموزش و پرورش به کتابخوانی اهمیت بدهند، سلیقه کودکان را به رسمیت بشناسند و همپای این اقدامات، خانوادهها نیز به این نکته ظریف توجه کنند که خواندن کتابهای غیر درسی برای بچهها لازم است، زیرا واقعیت نشان داده درسخوانترین کودکان در مدارس آنهایی هستند که همراه با درس، کتابهای غیر درسی، رمان، شعر و کتابهای علمی هم میخوانند.