داریوش مهرجویی در دوران فعالیتش در سینمای ایران، بارها در معرض سانسور و جلوگیری از نمایش آثار قرار گرفت. در این بخش مروری داریم بر گفتههای او درباره سانسور و توقیف.
از روز یکشنبه ۲۳ مهر بعد از انتشار خبر قتل این هنرمند، ویدئویی که در اعتراض به عدم اکران فیلم «لامینور» منتشر کرده بود در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. این یکی از نمونههای تلاش مهرجویی برای جنگیدن در میدان نابسامان سینمای ایران بود.
«دایره مینا» از جمله ساختههای مهرجویی پیش از سال ۵۷ است که به محاق توقیف رفت. این فیلم چهار سال اجازه نمایش نداشت.
توقیفهای ادامه دار
من آنچنان که باید و شاید از مسیر فیلمسازیام در ایران راضی نیستم، برای اینکه دائما در جنگ و جدال یا در معارضه با سیستم نظارت و سانسور بودم. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. بسیاری از کارهای من از «گاو» گرفته تا «پستچی» و «دایره مینا» و «مدرســهای که میرفتیم»، از یک سال تا سه سال توقیف بودند یا سانسور شدند. جالب اینکه همین فیلمها که بعدا اجازه اکران گرفتند، در فستیوالها و جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی جایزه گرفتند. اما همیشه این شبح سانسور و توقیف به شکلیک اضطراب درونی و آزاردهنده همراه من بود. با این حال چون کار من فیلمسازی بود، یاد گرفتم که هر وقتی کی از آثارم با توقیف یا مشکلی همراه میشد و به بنبست میخورد، سریع یک پروژه دیگر را کلید بزنم و فیلم دیگری بسازم. به نظرم بهترین راه گریز از اضطراب یا ملالهای حاصل از توقفهای کاری، شروع کردن کار جدید است.
افشاگری در خاطرات
من هرچه میسازم سانسور و توقیف میشود. کلا هم شرایط طوری است که با این گرانی و تورم، فیلمسازی صرف نمیکند، چون ساخت یک فیلم دستکم ۱۰ میلیارد تومان هزینه دارد و باید موقع اکران ۳۰ میلیارد بفروشد تا به پول اولیهاش برسد. در حال نوشتن خاطراتم هستم، آنجا خیلی از مسائل را درباره آنچه بر سر فیلمهایم آمد میگویم، اما امیدوارم وضع بهتر شود، سانسور کم شود و جلوی فیلمسازها را هم نگیرند.متاسفانه آنها اجازه میدهند یک فیلم آنقدر جلو بیاید، در فستیوال شرکت کند، جایزه بگیرد، با آن پُز هم بدهند، ولی بعد، شب اکران توقیفش میکنند. بهتر است اگر میخواهند جلوی کاری را بگیرند همان اول که سناریو را میخوانند بگویند، نه وقتی که این همه جلو رفتی و کلی خرج کردی.با همه این اتفاقها میدانم که سینما پابرجا میماند، چون جوانها هر روز مشتاق فیلمسازی میشوند و جلو میآیند.
مهرجویی به دلیل سانسور اعمال شده بر فیلمنامه پایان فیلم «اجارهنشینها» را تغییر داد.
آگاهی پایین و سانسور
وقتی یک فیلم، از سطح آگاهی موجود یک مقدار فراتر رود، سانسورچی ترجیح میدهد آن را توقیف کند. سانسور در زمان ساخت فیلم «هامون» و اجارهنشینها باعث شد که پایان فیلمها این گونه بشود و چنین چیزی در پایان فیلم، واقعا اضافه بود. اگر میبینید که یک عدهای زیاد میروند طرف فیلم عامهپسند یا طرف فیلم خاص، به خاطر این است که این کوران و این وضعیت موجود راه را برای این گونه کارها باز میکند. از نظر محتوا و از نظر غنای فکری، ما آثار انگشتشماری در بعد از انقلاب در زمینهی تئاتر، رمان و شعر و حتی سینما داریم که از نظر محتوا نمیتواند به برابری با گذشته و قبل از انقلاب برسد. این که ما از نظر آثار بامحتوا عقب هستیم به روح کلی مملکت و جو غالب و ناآگاه جمعی برمیگردد.
اعتراض به عدم اکران لامینور در نوروز
من معترضم. این پروانه نمایش فیلم من است این شیرنیست، گوشت نیست که بگویید تاریخش گذشته. شما به من پروانه نمایش دادید؛ چرا زیر قول خودتان میزنید. مردانه رفتار کنید. تمام فیلمهای من را توقیف کردید. یکی از فیلمهای من را مفقود کردید. چند سال روی یک فیلم کار کنیم بعد شما متوقفش کنید؟ شما کی هستید؟ چه مدرکی دارید که فیلم من را قضاوت کردید؟ پشت پرده مثل اشباح حکم صادر میکنید. دیگر نمیتوانم تحمل کنم. من میآیم و به همراه دستیارانم در وزارت ارشاد تحصن میکنم. تا حقم را نگیرم ول نمیکنم. وزارت ارشاد؛ وزیر محترم! به حرف من گوش بده. من دیگر نمیتوانم، میخواهم بجنگم. بیایید بزنید من را بکشید. این سینه من. من را بکشید، ولی من حقام را میگیرم.