موسیقی؛ این نوای دل انگیز که هنر اول نامش نهادند از هزاره گذشته از نکیسا، بامشاد، سرکش، رامتین، آزادوار چنگی و باربد تاکنون زبان مشترکی شد برای گفت و گوی ایرانی ها با مردمان جهان. موسیقی ایرانی در دوره های مختلف شعر و غرل شد، بر سرانگشتان نواخته و از حنجره ها سر داده شد و خنیاگران آن را در ادوار مختلف به اقتضای زمان و مکان خواندند و نواختند و اکنون روزگاری است، راه گم کرده و سرگردان!بازار موسیقی این روزها در ایران دوران درهم وبرهمی را می گذراند، مرزهای موسیقی ایرانی و غربی مخدوش و حتی جابجا شده، دو دانگ صدا و تلق و تولق هایی به نام آلات موسیقی و شعرهای که بیشتر هجو است و مملو از کلمات سخیف و بی مایه !
زیبای شرقی
دور اول، موسیقی ایران قبل از اسلام است که به دوره ساسانی ها باز می گردد که بر اساس شواهد تاریخی نسبت به دیگر دورهها در پیش از اسلام از اهمیت بیشتری در تاریخ موسیقی ایرانی برخوردار است.موسیقیدان در عصر ساسانی به لحاظ رتبهبندی طبقاتی هم تراز موبدان، امشاسپندان و اسپهبدان است و اصولا موسیقی نقش برجستهای در ارکان فرهنگی و تمدنی ایفا میکند.
تاثیر این نوع موسیقی حتی در دوران اسلامی نیز باقی ماند،به گونه ای که اقتباسی است از فرم و محتوای موسیقی دوران ساسانی محسوب می شود. چنگ، تنبور، زنگ، نی و تاس از جمله سازهای این دوره هستند و باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین از جمله موسیقیدانان مطرحی هستند که نظامی،منوچهری، فرخی و ابن خرداد به، در آثار شعری و تاریخی خود به آنها اشاره کردهاند.
موسیقی و ریاضیات
دوره دوم، موسیقی بعد از اسلام است که همانطور گفته شد به شدت تحت تاثیر موسیقی دوران ساسانی قرار داشت. تاریخ موسیقی ایران بعد از اسلام با تضادی شگرف همراه است چرا که در نص صریح کتاب آسمانی و کلام منادیان دینی و مذهبی سدههای نخستین، نشان قاطعی از حرمت موسیقی دیده نمی شود اما جریان سیاسی حاکم به تدریج موسیقی را از متن زندگی عملی جامعه خارج کرده و این هنر شریف و معنوی را در مرز کفر، لهو و لعب و ارزشهای والای انسانی، معلق نگاه داشت. تعلیقی که هنوز هم با قوت خود باقی است.
در عین حال، از آنجایی که حذف این هنر از فهنگ ایرانی غیر ممکن بود، در فرهنگ حکمت و هنر ایرانی اسلامی، موسیقی زیر مجموعهی فلسفهی وسطی قرار گرفته و بر اساس اصول ریاضی تدوین و تعریف شد و جایگاه والایی برای خود یافت به گونه ای که این هنر نزد حکما و اندیشمندان از جایگاهی ویژه برخوردار بوده، تا آنجا که از آن به تعبیر هنر شریفه یاد کردهاند.
موسیقی ایران پس از فراز و نشیبهای بسیار
دوره سوم، موسیقی ایران پس از فراز و نشیبهای بسیار، در دورهی قاجاریه توسط خاندان فراهانی در قالب هفت دستگاه و پنج آواز تحت عنوان ردیف موسیقی دستگاهی گردآوری و تدوین شد. در واقع پیش از دوران قاجار و در سالهای حکومت صفویان و قوم زند و افشار، موسیقی ایرانی با نوعی فترت در حوزه ی عملی و نظری مواجه شد به طوری که نه رساله و کتاب قابل تاملی نگاشته شد و نه به واسطهی تعصب و سرکوب صفویه، نوازندگی از رونق برخوردار بود.
از چگونگی تدوین نظام دستگاهی اطلاعات چندانی در دست نیست اما آنچه که به نظر میرسد این است که دستگاهها و آوازها جایگزین مقامها شده و در شیوهی اجرا تغییراتی حاصل آمد. به نظر میرسد تغییر نظام موسیقی از مقام به دستگاه از طریق اجماعی میان موسیقیدانان فلات مرکزی مثل خاندان فراهانی و موسیقیدانانی که به همراه قوم قاجار از آذربایجان به تهران آورده شدند، صورت گرفته باشد، چرا که موسیقی آذربایجان با موسیقی دستگاهی دارای مشابهتهای ساختاری و محتوایی بسیاری است.
علی رغم همه تغییرات در دوران قاجار موسیقی رونق گرفت و استادان به نامی در این عرصه پا به دنیا این هنر گذاتشند به گونه ای که شاید به جرات این دوره را بتوان تولد دوباره موسیقی ایرانی اسلامی دانست که دستگاه های موسیقی و صدای داوودی بزرگانی چون محمدرضا شجریان که او خود به تنهایی مرکز ثقل موسیقی محسوب می شود که باید موسیقی ایرانی را حتی به قبل و بعد از وی تقسیم کرد، حال و نوای جدید به این هنر داد.
ورود تجدد به موسیقی ایران
دوره چهارم، دوران ورود موسیقی غربی به ایران در سبک های مختلف بود که این سبک ها با ادغام با برخی از دتسگاه ها و سبک های ایرانی نوع جدیدی از موسیقی را تعریف کرد که تاکنون نیز ادامه دارد.محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، داریوش طلایی و مجید کیانی، از جوانانی بودند که در دهه ی پنجاه، ضمن تحصیلات آکادمیک و آشنایی با مبانی موسیقی غربی، از محضر اساتیدی همچون برومند و دوامی نیز، سنتهای عملی موسیقی را فرا گرفتند.
شاید باید دوره دیگری نیز برای موسیقی ایران تعریف کرد که به دوران بعد از انقلاب مربوط می شود. با آغاز انقلاب اسلامی شروع جدید برای موسیقی ایرانی بود چرا که در دهه ۵۰ شمسی به همان میزان که موسیقی ایرانی اصیل مهجور شد، موسیقی کوچه بازار با ورود خوانندگان جدید که با تلفیق دو مکتب ایرانی و غربی نوع جدیدی از آواز را خلق کردند، رونق گرفت.
با پیرزوی انقلاب اسلامی ایران، عملا جلوی انتشار و رشد موسیقی های موسوم به لاله زاری و مبتذل گرفته و آثار ارزشمند سنتی توسط هنرمندانی همچون شجریان، ناظری، علیزاده، عندلیبی، ذوالفنون و… عرضه شد و نام های ماندگاری این چنینی در این فضا درخشید.
طی ۴ دهه گذشته بازار موسیقی باز هم با تغییرات ساختاری و اساسی همراه شد. موسیقی غربی بر موسیقی اصیل ایرانی ارجحیت یافت و برخی دیگر که همچنان به این مکتب پایبند بودند صدای وآوازشان علی رغم اصالت و زیبایی ورنق نداشت. به تدریج مسیر موسیقی در ایران تغییر کرد و در حال حاضر خوانندگان پاپ و موسیقی سنتی دو بال موسیقی ایران هستند اما موسیقی پاپ در حال از دست دادن اصالت خود و موسیقی سنتی هرچند اندک اما شنوندگان خاص خود را دارد.
در این همهمه و آشفته بازار با همه آزمون و خطاها در نهایت برخی خوانندگان پاپ در نهایت احترام به اساتید موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی پاپ را با این سبک تلفیق و با اشعار مایه دارتر از سایرین نامی میان نام ها برای خود تعریف کردند و پاپ ایارنی از دل این سبک بیرون آمد. هرچند در هر دو بخش سنتی و پاپ ایرانی گلایه های زیادی از ولنگاری بازار موسیقی به گوش می رسد که اما قطعا شنوندگان سخت پسند ایرانی اخلاف اجداد خود از دوره باربد و نکیسا هستند و قطعا سره را از ناسره می دانند.
امروز زادروز تولد، شهمیر موسیقی ایرانی اصیل یعنی محمدرضا شجریان است. هم او که در اولین روز پاییز ۱۳۱۹ چشم به جهان باز کرد و در همان برگ ریزان نیز چشم هایش را به روی جهان بست. او اهل مشهد بود. آواز را در اواخر دهه ۴۰ آغاز کرد و در سالهای حضورش در عرصه موسیقی با هنرمندانی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و ناصر فرهنگفر، داریوش صفوت، پرویز مشکاتیان، جمشید عندلیبی، داریوش پیرنیاکان، مجید درخشانی، داریوش طلایی، کیهان کلهر و حسین علیزاده در آلبومها و کنسرتها همکاری کرد.
او طی دوران فعالیتش علاوه بر همکاری با برخی کارگردانان سینما، ۶۰ آلبوم موسیقی تولیده کرده و دهها کنسرت داخلی و بین المللی برگزار کرد. شجریان دوبار نامزد جایزه گرمی و از سوی سایت انجمن آسیا به عنوان پرآوازهترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی معرفی شد. روزنامه «ونکوورسان» هم او را یکی از مهمترین هنرمندان موسیقی در سال ۲۰۱۰ و یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کرد.
شجریان را به گفته برخی از صاحب نظران باید حلقه وصل آواز سنتی ایرانی و جدید دانست. آواز در ایران را باید به دو بخش قبل و بعد از شجریان تقسیم کرد.
در دوره ای که شجریان موسیقی را آغاز کرد، موسیقی پاپ وارد ایران شده بود. آواز ایرانی توسط خوانندگان مختلف در دستگاه های مختلف خوانده می شد اما این دو دو راه موازی را در پیش گرفته و طرفداران دیگری را بر نمی تافتند اما حضور شجریان در این عرصه این بخش را به هم متصل کرد، آنگونه که نه آواز اصیل ایرانی به قهقرا برود نه پاپ راه پیشرفت نداشته باشد از این جهت ادعای تقسیم فضای موسیقی ایران به قبل و بعد از شجریان ادعای گزافی و دور از ذهنی نیست.
آواز شجریان حاوی شعر شعرای نامی بود، خواننده جز شعر سرمایه ای ندارد. هرچند صدا و موسیقی از اجزای اصلی تشکیل دهنده آواز هستند اما شعر ناب خواننده را محبوب و مردمی می کند. استاد آواز ایران، گذشته از ارتباطش با شاعران بسیار خوبی مانند هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و دیگر هم عصرانشان، بسیار شعر میخوانده است. استاد شجریان اشعار مولانا و حافظ و سعدی و عطار و دیگران را زیر و رو کرده بود و اشعار بسیاری را از بر بود.
شجریان برخلاف سایرین با مهری ها ساخت و ماند. او در دهه شصت که فضای کار و فعالیت در عرصه موسیقی بسیار محدود و بد بود با پایمردی آواز را نگه داشت و این بزرگترین دستاوردی بود که او برای موسیقی آوازی به جا گذاشت. در واپسین سال های عمر نیز هرچند خانه نشین بود اما هر گاه ظاهر می شد هرچند به ندرت اما می درخشید.
این روزها هنر را باید در گذشته جستجو کرد؛ شجریان، بسطامی، گلپایگانی و بسیاری از بزرگان عرضه موسیقی همه در گذشته بودند هر چند در دوره جدید نیز به دلیل تلاش ها و پایمردی های بزرگان را برای ورود تازه نفس ها به این عرصه گشوده شد و دور از انصاف است که این عرصه را خالی از پدیده بدانیم اما افسانه شجریان ها همچنان افسانه می ماند.
آنچه اکنون به عنوان دین بر عهده حاضران در این عرصه وجود دارد، حفظ یاد و میراث برجای مانده شجریان هاست که به دور از سیاست زدگی و سیاست بازی و آلودگی های سیاست موسیقی ایرانی را به روز به جهانیان عرضه کنند و زبان جدید برای یک فهم جهانی از تاریخ،فرهنگ و هنر ایرانی به جهان معرفی نمایند.