نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون معتقد است: تلویزیون برای خانوادهها محیط امنی بود که میتوانستند راحت پای آن بنشینند که این محیط امن به خاطر سوءمدیریت و یا عدم شناخت تبدیل به محیطی شد که حالا خانوادهها رغبتشان برای نشستن جلوی تلویزیون کم شده است.
دهه ۷۰ را میتوان دهه طلایی در تولید سریالهای خانوادگی در تلویزیون دانست. از همسرانِ زوج هنری مسعود رسام و بیژن بیرنگ گرفته تا «خانه سبز» دوست داشتنی. سریالهایی که محور اصلیاش خانواده بود و هر آن چه در قسمتهای مختلف در آن میگذشت و روایت میشد حول همین محور بود. سریال هایی که در عین جذاب بودن و داشتن تمام آیتم های مناسب برای یک سریال خوب تلویزیونی، مشکلات و مسائل خانوادهها را مطرح میکرد. بدون شک هنوز هم اگر سریالهای خانوادگی خوبی ساخته شود، به شدت استقبال خواهد شد اما متأسفانه چند سالی است که به این رکن اساسی جامعه، کمتر از قبل اهمیت داده میشود و کارهای خوب کمتری را در تلویزیون شاهد هستیم. این در حالی است که میتوان به سراغ موضوعات خانوادگی رفت و حتی در دل آنها به موضوعات اجتماعی اساسی پرداخت. به همین خاطر به گفتگو با فلورا سام نشستیم، کارگردان و نویسندهای که در زمینه ساخت سریالهای خانوادگی ید طولا دارد. و این روزها یکی از تولیداتش سریال «مرضیه» که هم خانوادگی است و هم محرمی و این دو را خیلی خوب به هم پیوند داده است، از تلویزیون باز پخش می شود. متن زیر شرحی بر این گفتگو است:
با توجه به این که سالیان سال است در حوزه خانواده مشغول فیلمسازی هستید و با توجه به تولیدات سیما و سینما،چرا نسبت به سالهای گذشته کارهای قوی ساخته نمیشود؟
من هربار به این مسئله فکر کردم، نتوانستم پاسخی بیابم و متوجه نشدم که چرا ساخته نمیشوند. خانواده یکی از عناصر مهمی است که تمام دنیا در کارهای فرهنگی و به ویژه تصویری بر آن تاکید دارند. زمانی متوجه این مسئله شدهاند که اگر خانواده را تضعیف کنند عملا جامعه تضعیف میشود.اگر به هالیوود برگردیم در برههای در فیلمهایشان همیشه جوانان محق بودند و خانوادهها مقصر بودند، اما بعد از چندسال جلوی این گونه فیلمها گرفته شد و خودشان متوجه شدند که ضربه زدن به خانواده در حقیقت ضربه زدن به جامعه است. از آن جا به بعد در آثار مختلفی در سینما تاکید بر خانواده زیاد شده است. یعنی شخصیت حتی اگر قاتل باشد و یا بدمن قصه باشد خانواده دارد و به خانواده اهمیت میدهد.در بحث فرهنگی ما هم این اتفاق در نقطهای شروع شد. طرحهای من چون تم خانوادگی داشت چندان برای مدیران و شوراهایی که تشکیل میشد، جذاب نبود. همیشه این مسئله یکی از ترمزهای کار من بود. ولی من سعی کردم کم کار کنم اما چیزی که دوست دارم را بسازم و همیشه محوریت فیلمهای من خانواده و هسته مرکزی آن یعنی زنان بودهاند. همیشه معتقدم که یک زن شاد و خوب، میتواند خانواده را شاد و خوب نگه دارد و برعکسش هم وجود دارد.
اما از یک جایی به بعد برای مدیران هم مهم شد که فیلم و سریال حتما با محوریت خانواده باشد و از آن طرف بوم افتادند و گفتند خانوادههایی که ما نشان میدهیم حتما باید کامل باشند. در حال حاضر خیلی کم سریالهای سیما را دنبال میکنم. بیشتر کارها به سمت پلیسی و اکشن رفته است. نمیدانم عنصر خانواده در آنها وجود دارد یا نه. شاید این روزها این مسئله کمتر شده باشد و شاید علتش این باشد که به دنبال مخاطب برای تلویزیون بودند. این هم درست نیست. پرمخاطب شدن دلیلی نیست که راه درست را کنار گذاشت. برای پرمخاطب شدن باید اهل فن،جامعهشناس و مردمشناس بیایند و بگویند چه موضوعی بچینیم که هم محوریت خانواده داشته باشد و هم پرمخاطب باشد. سریالها و فیلمهای هالیوودی حتی اگر اکشن هستند اما خانواده در آنها پررنگ است. ما بسیار سادهاندیشی میکنیم که برای جذب مخاطب صرفا کار اکشن میسازیم. اینها هم خوب است اما نمیشود که همه سریالهای تلویزیون یک تم داشته باشد.
یک کار تولیدی خوب در حوزه خانواده باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
به نظر من باید قصه محکمی داشته باشد. فرقی نمیکند چه موضوعی بلکه برای هر اثر نمایشی خوب باید قصه خوبی داشته باشیم و بعد در مرحله تولید، باید از نظر مالی پشتوانه قوی داشته باشیم تا بتوانیم افراد حرفهای را بیاوریم. و وقت کافی را برایش بگذاریم. اگر پشتوانه مالی نباشد عملا نمیتوان کار را جلو برد. کارهایی که پشتوانه مالی خوبی داشتند مشخص است که زمان زیادی روی آن کار شده است. کارگردان توانسته با خیال راحت کار بکند و عوامل خوبی را دور خودش جمع بکند. مخاطب ما با مخاطب بیست سال پیش مسلما تفاوت دارد. ما در کنار تلویزیون یک رقیبی به نام نمایش خانگی داریم. حضور شبکه نمایش خانگی باید باعث میشد که مدیران تلویزیون تکانی بخورند اما این اتفاق نیفتاد. بارها به مدیران گفتهام که کمی دست ما را هم باز بگذارید. مخاطبی که به راحتی میتواند شبکه نمایش خانگی با آن همه تنوع موضوعی، ارتباط متفاوت و حتی شکل و شمایل متفاوت نگاه کند، بگذارید ما هم کمی تعامل داشته باشیم و بتوانیم از پس این مخاطب بربیاییم. وقتی به ما این اجازه داده نمیشود عملا نمیتوان کاری کرد. البته من بسیاری از خانوادهها را دیدهام که سریالهای نمایش خانگی را با فرزندانشان نگاه نمیکنند. چون برخی از نکات در آن رعایت نشده است. در دنیا سریالهای این چنینی شرایط سنی دارند اما ما اینها را نداریم. تلویزیون برای خانوادهها محیط امنی بود که میتوانستند راحت پای آن بنشینند که این محیط امن به خاطر سوءمدیریت و یا عدم شناخت تبدیل به محیطی شد که حالا خانوادهها رغبتشان برای نشستن جلوی تلویزیون کم شده است. البته برنامههای خوب هم هستند که مخاطب خودشان را دارند ولی تعدادشان کم است، اینها هم اگر دستشان بازتر بود کار بسیار بهتر میشد.
در رابطه با فیلمسازی بانوان شرایط کشور را چگونه میبینید. به نظرشما فیلمسازی توسط بانوان پیشرفت داشته است یا خیر؟
من چندسالی است که خانمهای فیلمساز خوبی را در حوزه سینما میبینم اما در تلویزیون متاسفانه نداریم. تنها فرد باقیمانده از سریالسازان تلویزیون من بودم. من کارگردان مولف بودم که نزدیک چهارسال است که دیگر در تلویزیون کار نکردم. سریال «مرضیه» در این مدت تکرار شده است اما کار جدید نداشتم. در سینما فیلمسازانی هستند که خودشان را نشان میدهند اما به نظر من بسیار کم است. دلیلش را نمیدانم. شاید عدم حمایت باشد. یک خانم وقتی بخواهد در این حوزه کار بکند به جای شروع از نقطه صفر، از نقطه منفی پنج شروع به کار میکند. این نگاه جنسیتی نیست. این واقعیت اجتماع ما است. نه فقط کشور ما بلکه در دنیا این گونه است. در هر صورت یک خانم وقتی میخواهد کارکند معمولا کسی در ابتدا به او اعتماد نمیکند. مخصوصا اگر کارها ابعادش بزرگتر باشد. به همین دلیل تعداد کسانی را که میبینیم کار میکنند، آنقدری نیست که دلمان میخواهد. به خاطر زن بودن من نیست که این را میگویم. به خاطر داشتن نگاههای مختلف است. در تلویزیون ما الان فقط نگاه مردانه میبینید. یعنی حتی اگر درمورد خانواده و یا زنان مینویسند باز هم با نگاه مردانه است. چقدر خوب میشود در کنار این نگاه مردانه چند نگاه زنانه هم باشد. حتی اگر میخواهیم اکشن ببینیم، اکشن را از نگاه زنانه ببینیم. اگر قرار است جنگ را ببینیم،جنگ را از نگاه زنانه ببینیم. در سینما اتفاقات این چنینی رخ داده است و کارهای خوبی هم بوده است. آنها نشان دادند که نگاه بسیار متفاوت است. در تلویزیون این اتفاق کمتر میافتد.
به سریال مرضیه اشاره کردید. این سریال مفهوم محرم و خانواده را به هم پیوند زد. فکر میکنید دلیل علاقه مردم به این سریال چه چیزی است که هرسال در ایام محرم هم پخش میشود؟
یکی از دلایلی که سریال «مرضیه» مخاطب خوبی داشته است این بود که موضوع محرم به موضوع اجتماعی گره خورده بود. شخصیت اصلی قصه ما که یک خبرنگار است و یک خبر به او میرسد که منتشر شدن آن خطراتی برای او دارد. او خطرات را به جان میخرد تا از حق دفاع کند. این همان قصه عاشورا است. امام حسین(ع) وقتی به سمت کوفه میرفت میدانست خطر در راه است ولی برای دفاع از حق رفت. زمانی ما میتوانیم بگوییم که حماسه عاشورا برایمان مفید است که خودمان هم از این حماسه درس بگیریم.خودمان هم مثل یک هوادار امام حسین(ع) رفتار بکنیم. اگر ناحقی میبینیم حرف بزنیم و اقدامی بکنیم.صرف این که عزاداری کنیم کافی نیست. اینها درونمایه سریال است و من سعی کردم از شعارزدگی فاصله بگیرم. چون شعارزدگی سم سریالهای مناسبتی است. مسائل را خودمانی کردم و مشابه اتفاق کربلا را در زندگی الان آوردم.
اگر بخواهیم برای مخاطب خانم و مسائل بانوان فیلم بسازیم چه موضوعاتی به نظرتان جذاب است؟
به نظرم نباید برای مخاطب خاص فیلم بسازیم. ممکن است که بخواهیم که درمورد یک قشر و یا موضوع خاص فیلم بسازیم. اتفاقا نباید برای مخاطب زن بسازیم. باید به گونهای بسازیم که آقایان متوجه شوند که ما چگونه هستیم.ما نباید برای یک مخاطب خاص از نظر جنسیت کار کنیم. ولی من دوست دارم که درمورد زنان کار کنم. زنان همیشه موضوعی است که مشکلات مختلفی دور آن چیده شده است. چه از نظر خانوادگی و چه از نظر اجتماعی و حتی حقوقی. باید طوری فیلم را ساخت که مثل آقایی که همراه خانومش به سر کار میرود و وقتی برمیگردند مرد استراحت میکند و زن به کارهای خانه میرسد، متوجه شود که مرد هم به عنوان عضوی از خانواده باید کمک کند. اگر قرار باشد برای خودمان بسازیم و خودمان هم خوشمان بیاید که فایدهای ندارد. دیگران هم باید متوجه شوند که ما چه کسی هستیم و چه ارزشی داریم و چرا ارزشهایمان دیده نمیشود.