بازیگر مجموعه تلویزیونی «در حاشیه» گفت: کارکردن در تلویزیون دشوار شده چون سختگیریها زیاد شده است؛ متنی را قبول میکنید که کار کنید اما دائما دچار جرح و تعدیل میشود و حتی وقتی با این جرح و تعدیل فیلمبرداری میکنید باز چیز دیگری پخش میشود و روی آنتن میرود.
سپند امیرسلیمانی، در خصوص فعالیت های اخیر خود، بیان کرد: آخرین کارم سریال بی همگان (بهرنگ توفیقی ۱۴۰۱) در شبکه نمایش خانگی بود. پس از آن کارهایی پیشنهادی شده که مشغول مذاکره برای انجام هستیم یکی رئالیتی شویی مانند پدرخوانده و از جنس کارهایی است که این روزها حامد آهنگی انجام می دهد و حضور در چنین کارهایی ناخواسته موجب شده تا از فضای کاری دور شویم و کاری هم برای تلویزیون پیشنهاد شده است.
بازیگر فیلم سینمایی خوب، بد، جلف (پیمان قاسم خانی۱۳۹۴) افزود: اصولا در حال حاضر کاری برای تلویزیون تولید نمی شود و فکر نمی کنم بیش از دو سه کار امروز در حال تولید باشد و چرایی اش را نمی دانم.
بازیگر فیلم سینمایی هزارپا (ابوالحسن داوودی ۱۳۹۷) در پاسخ به این پرسش که آیا دستمزد نمایش خانگی عامل اصلی جذابیت این رسانه است، تصریح کرد: من دستمزد عرف می گیرم، منظورم این است که دستمزد میلیاردی نمی گیرم اما به نسبت کاری که بخواهم در تلویزیون بازی کنم دستمزد بیشتری برای یک روز کار در نمایش خانگی می گیرم.
امیرسلیمانی اظهار داشت: زمانی دستمزد یک بازیگر متوسط دو سه برابر بیشتر از عرف جامعه بود. زمانی کلاه پهلوی (محمدرضا ورزی ۱۳۹۵) را بازی می کردم و جلسه ای ۲۰۰ هزار تومان دستمزد می گرفتم و آن زمان اجاره خانه ام ۲۰۰ هزارتومان بود. پولش را در می آوردم اما امروز به من برای یک جلسه کار به اندازه اجاره خانه ام پول نمی دهند. به همین دلیل است که مجبوریم با نمایش خانگی کار کنیم؛ نه این که بگویم بد است و صرف پولش می رویم انجام می دهیم اما باید به معشیتمان هم فکر کردم.
بازیگر مجموعه نمایشی جوکر (احسان علیخانی، ۱۴۰۰) در پاسخ به این پرسش که چرا هنور به پیشنهادات تلویزیون فکر می کند و آیا مواردی که بیان شد باعث دلزدگی او نشده است، بیان کرد: من بازیگرم و نقشی که دوست دارم را بازی می کنم؛ گاهی در تئاتر، گاهی در تلویزیون، گاهی در سینما و گاهی در نمایش خانگی.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که خاطره شیرینی از سالهای کاری دارد که تاکنون مطرح نکرده باشد، گفت: بامزه ترین خاطراتم را نگفته ام چون قابل پخش نبوده اند.
بازیگر سریال تلویزیونی خروس (سعید آقاخانی ۱۳۹۲) ادامه داد: بهترین خاطراتم برای سالهای بسیار قبل است؛ نمی خواهم گردن کسی بندازم چون خود ما هم این تغییر را کرده ایم که مانند قبل بایکدیگر دوست نیستیم. قبلا عده ای آدم بی پول بدهکار اجاره نشین بودیم که دور هم خوش می گذرانیدم بعد از مدتی یکی پولدار شد، دیگری جایزه گرفت و بسیار چیزهای دیگری در ماجرا دخیل شد که مانند گذشته خوش نگذشت و شاید خاطره ای عجیب و غریب هم رخ نداده باشد.
وی افزود: من از هرکاری که مردم به آن اقبال نشان دادند خوشحالم. از اولین کارم نان، عشق، موتور هزار(ابوالحسن داوودی ۱۳۸۰) خوشحالم تا پاورچین (مهران مدیری ۱۳۸۱-۸۲) – همه کارهایی که با آقای مدیری انجام دادم – و هزارپا (ابوالحسن داوودی ۱۳۹۷) و نرگس (سیروس مقدم ۱۳۸۵) و من یک مستاجرم (پریسا بختآور ۱۳۸۳). کارهایی هم بوده که اذیت می شدم. زمانی اجاره نشین بودم و باید اجاره خانه ام را می دادم و برای این هزینه زندگی کارهایی انجام دادم که در بازیگری من را عقب انداخت.
بازیگر مجموعه تلویزیونی در حاشیه (مهران مدیری ۱۳۹۴) تصریح کرد: دو کار بشدت موقعیت من را در دنیای بازیگری عوض کرد؛ اخراجی ها و پاورچین. پس از بازی در اخراجی ها من به استادیوم رفتم و یک استادیوم با گفتن «دکتر اخراجی ها» من را تشویق کردند که و این بسیار عجیب بود. سریال پاورچین که ۵ قسمت در آن حضور داشتم به شدت برای دیده شدن توسط تعداد بسیار زیادی از آدم ها به من کمک کرد و البته در بحث اجرا هم خندوانه موجب شد که بسیار بیشتر شناخته شوم.
امیرسلیمانی خاطرنشان کرد: نان عشق موتور هزار را بازی کرده بودم و هنوز اکران نشده بود ولی در جشنواره آمده بود و نقشم گرفته بود و صبح در خیابان عادی راه می رفتم و کسی من را نمی شناخت اما فردای شبی که قسمت اول پاورچین پخش شد همه ایران من را می شناختند و این بسیار عجیب بود.
بازیگر فیلم سینمایی اخراجیها (مسعود دهنمکی ۱۳۸۵) در پاسخ به این پرسش که این حجم از دریافت توجه از جانب مردم چه احساسی را برایش ایجاد کرده است گفت: نمی شود گفت جذاب نیست اما من با مقوله شهرت بیگانه نبودم. از بچگی می گفتند این پسر یا برادر فلانی است و هجمه جذابی بود و حس خوبی داشتم. هنوز هم جذاب است ولی آزاردهنده هم هست. البته از سویی باعث شده است تا اتفاقات دشواری مانند بیماری سختی که من به آن مبتلا شدم و به آن دنیا رفتم و برگشتم برایم قابل درک باشد که نگویم چرا من؟ نپرسیدم از خودم که چرا من این بیماری را گرفتم چون در همان بیمارستان من تنها کسی بودم که همه می شناختند و لطف داشتند و جایی خدا می دهد و جایی می گیرد.
وی افزود: اتفاق دیگری که تحولی در من ایجاد کرد کلبه عموپورنگ بود؛ پیش از آن اصلا تجربه کار کودک و بنابراین مخاطب کودک نداشتم. زمان ضبط و پخش برنامه همزمان شد با یکماه بستری بودن من در بیمارستان. پیام هایی از بچه ها داشتم که صبح تا شب اشک می ریختم. دختری برای من وویس گذاشته بود که فاطمه ام و سه ساله ام و از پارسال از فرشته مهربون لباس عروس خواستم اما الان یک هفته است که گفته ام لباس عروس نمی خواهم می خواهم تابنده حالش خوب شود و همان زمان فکر کردم که اگر بمیرم هیچ کار انجام نداده دیگری ندارم.
بازیگر مجموعه نمایشی قهوهٔ تلخ (مهران مدیری ۱۳۹۱–۱۳۸۹) تاکید کرد: هستند آدم هایی که از ته دل حرف می زنند اما بچه ها بسیار دلی حرف می زنند.
امیرسلیمانی گفت: زمانی که کاری پربیننده بازی می کنم دچار بیکاری خود خواسته می شوم. نمی دانم بیماری درونی من است یا چیز دیگر اما همیشه وقتی نقشی می گیری که موفق می شود همواره نقش هایی شبیه به آن به شما پیشنهاد می شود و به همین دلیل من کمی عقب می کشم.
سپند امیرسلیمانی در سال ۱۳۵۶ متولد شد. پدر او سعید امیرسلیمانی بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما است. خواهر او کمند امیرسلیمانی نیز به حرفه بازیگری اشتغال دارد. بازیگری را از سنین کم و در آثار پدرش آغاز کرد و از جمله در نقش کوتاهی در فیلم چون ابر در بهاران (۱۳۶۹) ظاهر شد. از آنجایی که به موسیقی علاقه داشت، پس از پایان سال سوم راهنمایی در هنرستان صدا و سیما ثبت نام کرد، ولی به دلیل حذف این رشته در آن سال، مجبور شد در رشته برق ادامه تحصیل دهد. بعد از گرفتن دیپلم هنرستان، کنکور هنر داد تا موسیقی بخواند، اما در رشته بازیگری پذیرفته شد، هرچند در ابتدا علاقهای به این حرفه نداشت.
در سال ۱۳۸۰ ابوالحسن داوودی بازی او را بر صحنه تئاتر دید و از وی برای ایفای نقش در فیلم نان، عشق و موتور هزار دعوت کرد. از میان سایر آثار سینمایی و تلویزیونی او میتوان به فیلمهای اخراجیها (۱۳۸۵)، خوب، بد، جلف (۱۳۹۴)، هزارپا (۱۳۹۶) و سریالهای شبهای برره، کلاه پهلوی و معمای شاه اشاره کرد.