نقش و تاثیر واقعه عاشورا و شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و یارانشان در هنر ایران کاملا مشهود بوده و از دیرباز تاکنون هنر عاشورایی بستر خلق آثار فاخری از هنرمندان است.
عاشورا یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه هنرمندان نقاش در طول اعصار مختلف بوده است؛ هنرمندانی که نقاشی عاشورایی را هنر زندگی میدانستند که به زمان و مکان محدود نیست.
واقعه عاشورا و عرض ارادت به سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) و یارانش، در طی چند قرن حضور پر رنگی در زندگی مردم ایران داشته و به طبع در آثار هنری برآمده از این جامعه نیز نشانههای آن دیده میشود. این اعتقادات وقتی به قالب هنر درمیآید با نشانهها و نمادهایی همراه میشوند که اغلب از میان باورهای عامه برآمده و همان چیزی را که سالها در مراسم مذهبی و آیینی به کار رفته است، این بار بر سطح بوم میآورد تا نمادها با نگاهی هنرمندانه بازسازی شوند و گسترش پیدا کنند.
هنرمندان ایرانی به ویژه نقاشان هر کدام به روشها و سبکهای مختلف، آثاری عاشورایی خلق کرده و برخی از این آثار هیچ زمان از یاد و خاطره مردم فراموش نشدهاند.
خیلی از هنرمندان به این معتقدند که هنر عاشورایی، هنر زندگی است و به زمان و مکان محدود نیست. بنابراین هنر عاشورایی، هنری است که هر هنرمند با توجه به درک و بینش خویش توانسته آن را تصویر کند، از تابلوی «عصر عاشورا» محمود فرشچیان هنرمند مینیاتوریست پیشکسوت و آثار حسین قوللر آغاسی تا تابلوهای عاشورایی حسن روحالامین نقاش جوان.
در این گزارش مختصر به برخی از مهمترین نقاشیهای عاشورایی که هنرمندان قدیمی و جدید آنها را خلق کردهاند، پرداختهایم.
یکی از تاثیرگذارترین و ماندگارترین نقاشیهای عاشورایی که تاکنون خلق شده است، تابلوی «عصر عاشورا» اثر محمود فرشچیان نقاش و نگارگر پیشکسوت است. موضوع این نقاشی، بازگشت اسب بیسوار امام حسین (ع) به سوی خیمهگاه در عصر عاشورا است و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان هنری عناصر این تابلو به حدی ماهرانه و در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار گرفتهاند که از آن اثری زیبا و تاثیرگذار ساختهاند.
استفاده از رنگهای تیره در کنار حالت زنان و دخترکان عزادار و اسب امام حسین(ع)، حزن و اندوه واقعه عاشورا را به خوبی به مخاطب القا میکند.
فرشچیان علاوه بر تابلوی «عصر عاشورا»، دو نقاشی مینیاتور دیگر مرتبط با عاشورا دارد که یکی از آنها با نام «پرچمدار حق» بازگشت حضرت ابوالفضل (ع) را بدون مشک آب، روایت کرده و دیگری با نام «هدیه عشق» صحنه به شهادت رسیدن حضرت علی اصغر(ع) را به تصویر کشیده است.
این هنرمند پیشکسوت هر سه این تابلوها را به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرده است.
فرشچیان درباره تابلو «عصر عاشورا» گفته است: در میان آثارم علاقهام بیشتر به آثاری است که مردم هم آن را دوست داشته باشند اما از میان آثارم تابلوی «عصر عاشورا» را بسیار دوست دارم و این به دلیل دلبستگیام به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و واقعه روز عاشوراست که همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده است.
تابلویی از ایرج اسکندری با نام “عاشورا” نمایشدهنده تمثالی از امام حسین (ع) است که علیاصغر (ع) را در آغوش گرفته است. در اطراف ایشان درختی پر برگ قرار دارد که نمادی از زندگی است و در بخشی دیگر پرندگانی دیده میشوند که نمونههای فلزی آنها بر روی علامتهای عزاداری هم قابل مشاهده است.
از مهمترین آثار قهوهخانهای عاشورایی، آثار حسین قوللر آغاسی است که به گفته نزدیکانش در هنگام خلق این آثار همیشه اشک بر گونههایش جاری بود چون عاشقانه نقاشی میکرد.
مهمترین مضمون نقاشیهای سبک قهوهخانهای نیز که در گذشته بیشتر رواج داشت، واقعه عاشورا و صحنههایی از رشادتهای امام حسین(ع) و یارانشان در جنگ حق علیه باطل بود.
این نوع نقاشیها در دوران قاجار و در دوران مشروطیت اوج گرفت که مهمترین هنرمندان این سبک حسین قوللر آغاسی، حسین همدانی، محمد مدبر و حسین تفتی بودند که آثارشان بر سه محور روایتهای حماسی، مذهبی و بزمی متمرکز بود.
از جمله هنرمندان نقاش نسل انقلاب، کاظم چلیپا است. او چندین اثر در مورد واقعه عاشورا و شهادت یاران امام حسین (ع) خلق کرده که تابلوی «توبه حرّ» مهمترین آنهاست.
او درباره این اثر گفته است: از آنجایی که در آثار مذهبی و یا خیالینگاری قهوه خانهای، موضوع توبه حر از جایگاه ویژهای برخوردار است، نام این تابلو نیز «توبه حرّ» است. این اثر لحظهای را به نمایش میگذارد که حر پس از صحبتی که سیدالشهدا (ع) با او دارد و انقلابی درونی را در او رقم میزند، حالا نزد امام حسین (ع) بازگشته است تا توبه کند. در این اثر مخاطب در کنار امام ایستاده و حر را نگاه میکند و به نوعی شاهد تاریخ پرماجرای حق و حقیقت است.
حبیبالله صادقی از جمله نقاشان نسل انقلاب است که آثار بسیاری را با موضوع عاشورا خلق کرده است که برخی از آنها را در زیر مشاهده میکنید.
او در گفت و گویی درباره هویتبخشی به آثار عاشورایی در هنر مدرن ایران گفت: «عاشورا» مفهوم یک بار مصرف نیست و متنی نیست که آن را یک بار قرائت کنیم و کنار بگذاریم و شاهد این سخن همین که انقلاب اسلامی ایران نیز از معرفت و برکت عاشورا پدید آمده است، بنابراین من فکر میکنم ارجاع دادن موضوعات اجتماعی، آرمانی، انسانی و الهی به عاشورا میتواند زمینه نوآوری و بیان جدید را ایجاد کند.
صادقی همچنین بر لزوم تصویر کردن عاشورا و ارزشهای دینی توسط هنرمندان تاکید دارد.
در تابلویی از ناصر پلنگی با عنوان“کفن خون” که در سال ۶۰ خلق شده است، زمینه سرخ تابلو بستری برای دیده شدن کفن سفید بیسری است که شمشیر خونین باقی مانده بر آن، یادآور نبردی سنگین است.
رضوان صادقزاده هنرمندی است که ویژگیهای خاص آثار او برای مخاطبانش کاملا شناخته شده است. او در یکی از تابلوهایش فضایی تخت با رنگهایی خاکستری و یکنواخت را نشان میدهد که در میان آن چند زن را در حالی میبینیم که پشت به بیننده دارند و به نظر میرسد نگاه آنها به دوردست خیره شده است. شمعهایی که در بالای کادر روشنشده است نمادی از شهدای کربلا است که نور وجود آنها همچنان در زندگی شیعیان تابنده است.
در میان نقاشان جوان ایرانی، حسن روحالامین از مهمترین نقاشان عاشورایی نسل سوم به حساب میآید؛ نگاه این هنرمند در خلق آثار عاشورایی بسیار خاص و ستودنی است و تابلوهای بسیاری در اندازههای بزرگ با مفهوم و مضمون عاشورا خلق کرده است.
او درباره شیوه خلق نقاشیهایش و سایز آنها گفت: در خلق آثار هنری، ایدههایی را که در ذهنم به وجود میآید اتودزنی میکنم و اگر بتوانم با آنها ارتباطی برقرار کنم به اتودزنی بیشتر میپردازم. وقتی میخواهیم یک موضوع پراهمیت را مطرح کنیم و حرف مهمی بزنیم که برایمان ارزش زیادی دارد، هیچگاه آن را با صدای آرام به زبان نمیآوریم و من احساس میکنم اتفاق بزرگی چون حماسه های دینی را نمیتوان در تابلویی با سایز کوچک بیان کرد. سایز و ابعاد از نظر من در تاثیرگذاری موضوعی که ورای یک اثر مطرح میشود، اهمیت زیادی دارد.
تابلوی جواد نوبهار با خطوط و فرمهایی که در آن قرار گرفته است فضایی آبستره دارد. خطوط موربی که موازی یکدیگر قرار گرفتهاند، نیزههایی تیز و بران را تداعی میکنند و خطچینهای قرمزی که میان آنها قرار دارد، نمادی از قطرات خون شهدای میدان نبرد است. در قسمت بالایی کادر نیز خطوط مورب و درهمرفتهای وجود دارد که چادرهای سپاهیان و ازدحام آنها در میدان نبرد را به تصویر میکشد.
اکبر نیکانپور در تابلوی خود به دنیای امروز و یادبود واقعه عاشورا پرداخته است. در این اثر شاهد یکی از رسوم جا افتاده در زندگی ایرانیان هستیم که برای همه ما آشناست. دستههای عزاداری که سینهزنان و زنجیرزنان در آن حرکت میکنند و پیشاپیش آنها علم و کتل به اهتزاز درمیآید، در این تابلو به شکلی خلاصه به تصویر درآمده است. علمی با شاخههای فولادی و پارچههای رنگین بر دوش مردی جوان است و در اطراف او مردانی در حال سینهزنی دیده میشوند. لباس مشکی این افراد بر زمینهای رنگارنگ و نورانی به چشم میآید و این پسزمینه درخشان، جلوهای روحانی به فضا میدهد.
در تابلوی احمد خلیلی فرد نمادهای عاشورا بیشتر به چشم میآید. در پسزمینه کار، یک تابلو حضور دارد که در آن اسب سفیدی با سری فروافتاده، در یک بیابان بیکران دیده میشود. این فضای خالی با خورشید فروزانی که در آن به چشم میآید، غم سنگین پس از واقعه عاشورا را بازنمایی میکند. اما در پلان اول تابلوی خلیلی فرد، مردی را میبینیم که با پوششی سبز و چهرهای اندوهگین در حال نواختن نی است. اندوه این شخص در امتداد همان غمی ست که در فضای تابلوی پشت سر او به چشم میآید و گذر زمان از بار آن نکاسته است.