ایران و اسرائیل: رویارویی نهایی یا زلزله‌ای بی‌سرانجام؟

ایران و اسرائیل: رویارویی نهایی یا زلزله‌ای بی‌سرانجام؟
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ / بعد از ظهر / | 2025-08-20
کد خبر: 416373 |
تاریخ انتشار : ۳۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۶ |
68 بازدید
۲
2
ارسال به دوستان
پ

 به نقل از فواد شیرانی؛ در تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۴، منطقه خاورمیانه در حالی آرامش ظاهری خود را حفظ کرده که زیر پوست آن، گدازه‌های جنگی عظیم هنوز فعال‌اند. با وجود عبور از جنگ موسوم به “۱۲ روزه” میان ایران و اسرائیل که با حمایت غیرمستقیم ایالات متحده و مداخلات محدود چین و روسیه همراه بود، این پرسش اساسی مطرح است: اگر جنگی تمام‌عیار میان ایران و اسرائیل درگیرد، کدام‌یک آسیب بیشتری می‌بیند؟

ایران و اسرائیل: رویارویی نهایی یا زلزله‌ای بی‌سرانجام؟

واقعیت این است که پاسخ به این پرسش تنها با بررسی سطحی داده‌های نظامی یا اقتصادی ممکن نیست؛ بلکه باید به عمق معادلات ژئوپلیتیکی، تحولات تکنولوژیکی و پایداری اجتماعی در هر دو کشور نگریست.

 از منظر نظامی، اسرائیل کشوری کوچک با تراکم بالای تأسیسات حیاتی است. پالایشگاه‌ها، بنادر صادراتی، سامانه‌های انرژی و ارتباطی این کشور در جغرافیایی محدود متمرکز شده‌اند و بسیاری از آنها در تیررس موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای ایران، حزب‌الله، حماس و حتی انصارالله یمن قرار دارند. برخلاف آن، ایران کشوری وسیع با پراکندگی استراتژیک منابع است که همین پراکندگی، زیرساخت‌های آن را کمتر آسیب‌پذیر می‌سازد.

 در جنگ ۱۲ روزه اخیر، تجربه نشان داد که حتی موجی از حملات مستقیم اسرائیل به خاک ایران، تأثیر محدودی بر اقتصاد و انسجام داخلی ایران داشت. این در حالی بود که برعکس، اسرائیل از نظر روانی، نظامی و اقتصادی تحت فشار داخلی و خارجی قابل توجهی قرار گرفت.

 تا چند سال پیش، بسیاری تصور می‌کردند که وقوع جنگ، اقتصاد ایران را نابود خواهد کرد. اما امروز، واقعیت متفاوتی پدیدار شده است. ایران از مرحله‌ای از تاب‌آوری اقتصادی عبور کرده که در آن، اثرات شوک‌گونه تحریم‌ها و حتی حمله نظامی، دیگر تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر شاخص‌های کلان ندارد. دلار در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه تکان خاصی نخورد؛ بورس، اگرچه لرزید اما سقوط نکرد؛ و مردم، علی‌رغم نگرانی‌ها، واکنش شدیدی نشان ندادند.

 اسرائیل اما وارد دومین سال جنگ فرسایشی در غزه، شمال فلسطین اشغالی و دریای سرخ شده است. تداوم فشار روانی بر جامعه اسرائیلی، افزایش بی‌سابقه مهاجرت معکوس، اختلال در صادرات، کاهش سرمایه‌گذاری خارجی و تشدید بی‌ثباتی سیاسی، همه نشانه‌هایی از آسیب‌پذیری بالاتر اقتصادی اسرائیل نسبت به ایران است، آن هم در شرایطی که هر دو درگیر جنگی شوند که مرزها را بشکند.

 در گذشته، ورود آمریکا به جنگ به معنای تغییر کامل موازنه‌ها بود. اما اکنون، جهان در حال بازآرایی قدرت است. چین، به‌عنوان واردکننده اصلی انرژی از خلیج فارس، نمی‌تواند ببیند که ایران شاهراه استراتژیک نفتی‌اش در معرض تهاجم مستقیم قرار گیرد. روسیه نیز، که در همسایگی شمالی ایران قرار دارد، با توجه به منافع منطقه‌ای و جهانی خود، احتمالاً اجازه نمی‌دهد که تهران سقوط کند. 

به‌همین دلیل، اگر اسرائیل با حمایت آمریکا وارد جنگی تمام‌عیار شود، این جنگ می‌تواند به مداخله‌ غیرمستقیم و در مواردی مستقیم چین و روسیه منجر شود؛ نه الزاماً با اعزام نیروی نظامی، بلکه با کمک‌های اطلاعاتی، سایبری، لجستیکی و تسلیحاتی که موازنه را تغییر خواهند داد.

 در عین حال که ایران در جبهه نظامی و اقتصادی تاب‌آوری نسبی پیدا کرده، اما انسجام اجتماعی و همبستگی داخلی همچنان آسیب‌پذیرترین نقطه آن است. تا زمانی که مردم احساس مشارکت واقعی در تصمیم‌گیری‌ها نداشته باشند، تا زمانی که شکاف حکومت-ملت ترمیم نشود و تا وقتی که انسجام قومی، مذهبی و طبقاتی نهادینه نشود، توان دفاع ملی ایران به حداکثر خود نمی‌رسد.

 با وجود برخی بهبودها در نگاه عمومی نسبت به تهدیدات خارجی و اتحاد لحظه‌ای در زمان بحران، هنوز سازوکار نهادینه‌ای برای تولید وفاق اجتماعی پایدار شکل نگرفته است. در مقابل، اسرائیل نیز دچار شکاف‌های سیاسی و اجتماعی کم‌سابقه‌ای شده که تظاهرات داخلی علیه نتانیاهو نمونه بارز آن است.

 رفتار اخیر اسرائیل نشانه‌ای از یک دکترین جدید است: دکترین “سوختن مشترک”. رهبران اسرائیلی می‌دانند که ساختار این کشور به‌گونه‌ای نیست که بتواند جنگی بلندمدت و منطقه‌ای را تاب بیاورد. بنابراین اگر احساس کنند که در آستانه نابودی قرار دارند، به جای عقب‌نشینی، احتمالاً وارد فاز تشدید بحران خواهند شد. آنها ممکن است بگویند: “اگر قرار است ما فروبپاشیم، ایران نیز باید تاوانی هم‌سطح بپردازد.”

 این محاسبه خطرناک، احتمال وقوع یک جنگ مجدد و گسترده‌تر را افزایش می‌دهد. جنگی که ممکن است از درگیری میان دو دولت فراتر رود و به رودررویی بلوک‌های قدرت در جهان تبدیل شود.

 سخن آخر

 جنگ میان ایران و اسرائیل اگر مجدداً شعله‌ور شود برخلاف تصور رایج، نه یک نبرد سریع و محدود، بلکه می‌تواند آغازگر زنجیره‌ای از رویدادهای ژئوپلیتیکی پیچیده، پرهزینه و بلندمدت جهانی باشد. در این بازی خطرناک، اسرائیل شاید آغازگر باشد، اما لزوماً تعیین‌کننده پایان ماجرا نخواهد بود.

ایران، اگرچه تاب‌آورتر از گذشته شده، اما بدون ترمیم شکاف‌های داخلی، نمی‌تواند به حداکثر ظرفیت خود برسد. و اسرائیل، اگرچه هنوز از حمایت‌های غرب برخوردار است، اما روزبه‌روز بیشتر در انزوای منطقه‌ای و جهانی فرو می‌رود.

 تاریخ، قضاوت نهایی را خواهد کرد. اما آنچه اکنون روشن است: بازی از آنچه می‌نماید خطرناک‌تر است؛ و صلح، تنها گزینه عقلانی باقی‌مانده است.

نویسنده: فواد شیرانی

✅ آیا این خبر اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید.
[کل: ۴ میانگین: ۵]
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم افق اقتصادی در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام‌هایی که حاوی توهین، افترا و یا خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی‌پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت‌های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی میباشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید

    تعداد نظرات منتشر شده: 2
    1. نویسنده :مومنی

      شما در این تحلیل به تاب‌آوری اقتصادی ایران اشاره کرده‌اید، اما آیا نمی‌توان گفت که این تاب‌آوری، بیشتر ناشی از عادت‌کردن مردم به بحران است تا اصلاح ساختارهای اقتصادی؟

      1. نویسنده :کارشناس روابط عمومی

        پرسش درستی است. تاب‌آوری اقتصادی ایران در سال‌های اخیر، بیش از آن‌که محصول اصلاحات بنیادی باشد، نتیجه انطباق تدریجی جامعه با شرایط بحرانی است؛ اما همین انطباق نیز یک متغیر ژئوپلیتیکی قابل‌اعتناست. به‌عبارت دیگر، حتی در غیاب رشد و توسعه پایدار، توانایی بقا در شرایط فشار شدید، بخشی از قدرت ملی محسوب می‌شود. با این حال، در بلندمدت، نبود اصلاحات ساختاری می‌تواند تاب‌آوری را فرسوده و شکننده کند.