در حالی که تب و تاب کنکور فروکش کرده، بسیاری از دانشگاههای کشور با پدیدهای تلخ روبرو هستند، صندلیهای خالی! این مسئله نه تنها زنگ خطری برای نظام آموزش عالی است، بلکه آینده کشور را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
– اخبار سیاسی – گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی:«وجود ۲۳۱۲ واحد دانشگاهی در کشور در حالیکه صندلیهای بسیاری از این دانشگاهها خالی است، ضرورت نگاهی نو و بازنگری در ساختار آموزشی را دو چندان کرده است.» این اظهارات اخیر معاون آموزشی وزارت علوم در نخستین نشست خبری خود با اصحاب رسانه است. هرچند پدیده صندلیهای خالی در دانشگاهها چیز جدیدی نیست و سالهاست به یکی از معضلات آموزش عالی تبدیل شده است؛ اما اظهارات اخیر آقای معاون نشان میدهد عدم استقبال عمومی از آموزش عالی هنوز به قوت خود باقیست.در حقیقت آموزش عالی ایران از نیمه دوم سال ۱۳۹۰ با چالش جدی کاهش تقاضای ورود به دانشگاهها و پدیده “صندلیهای خالی” روبرو شده است. این مسئله ناشی از عوامل متعددی است که در یک مطالعه توسط مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بررسی شدهاند. یک اینکه، پس از انقلاب اسلامی و بهویژه از دهه ۸۰، سیاست “تودهای شدن آموزش عالی” با هدف عدالت آموزشی و ایجاد فرصت برابر برای همه و توسعه اقتصاد دانشبنیان در ایران دنبال شد. این سیاست منجر به افزایش چشمگیر ظرفیت دانشگاهها گردید.معاون وزیرعلوم: صندلی برخی دانشگاهها خالی استکاهش تقاضا؛ زنگ خطری که از دهه ۹۰ زده شددوم اینکه، کاهش تقاضا از سال ۱۳۹۰کلید خورد و با وجود افزایش ظرفیت، از سال ۱۳۹۰ تقاضا برای ورود به دانشگاهها کاهش یافته است. آمارها نشان میدهد که از سال تحصیلی ۹۳-۹۴ تا ۹۵-۹۶، جمعیت دانشجویی ۲۰ درصد کاهش یافته است. در ابتدا، صندلیهای خالی بیشتر مربوط به دانشگاههای غیردولتی بود، اما این پدیده به سرعت به دانشگاههای دولتی نیز سرایت کرده و نشان از کاهش ارزش تحصیلات دانشگاهی در جامعه دارد. وزارت علوم در سال ۹۲، ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو داشت که در سال ۹۹ این تعداد دانشجو به حدود ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر کاهش پیدا کرد. این یعنی آن زمان چیزی حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار صندلی خالی در دانشگاهها وجود داشته است که این کاهش تعداد دانشجو بر ضرورت ساماندهی موسسات آموزش عالی و دانشگاهها افزوده است.آمار کنکور ۱۴۰۳ نیز نشاندهنده یک روند کاهشی قابل توجه در مشارکت داوطلبان است که میتواند تبعات جدی برای آموزش عالی کشور داشته باشد. کاهش مشارکت؛ روندی نگرانکننده در نوبت اول کنکور امسال، تعداد شرکتکنندگان به ۹۵۷,۸۹۸ نفر رسید، در حالی که این رقم در نوبت اول سال ۱۴۰۲، ۹۷۹,۰۰۰ نفر بود. این کاهش ۲ درصدی، نشاندهنده کاهش انگیزه یا تمایل به شرکت در کنکور است. مقایسه با سالهای قبل، تصویر روشنتری از این روند کاهشی به دست میدهد. تعداد شرکتکنندگان در نوبت اول کنکور سال گذشته (۱۴۰۳) یک میلیون و ۱۵۲ هزار نفر بود، که این رقم در کنکور ۱۴۰۴ نیز با ریزش ۲۰ درصدی مواجه شده است. همچنین نسبت پذیرفتهشدگان به کل ظرفیت در کنکور سال ۱۴۰۰ نیز، ۸۲ درصد بود، درصورتی که همه قبول شدگان ثبتنام میکردند هم باز ۱۸ درصد از ظرفیت دانشگاهها خالی میماند، اما تنها ۵۸ درصد از ظرفیت دانشگاهها در آن سال پر شد.چالش انتخاب رشته/ تمرکز بر علوم تجربی، بیتوجهی به فنی و مهندسی انتخاب رشته داوطلبان نیز چالش دیگری برای آموزش عالی است. رقابت اصلی بر سر تصاحب صندلیهای ۴ رشته پرطرفدار علوم تجربی میان داوطلبین است، در حالی که وضعیت رشتههای فنی و مهندسی همچنان نگران کننده است. این عدم تعادل در انتخاب رشتهها میتواند باعث کمبود نیروی متخصص در حوزههای فنی و مهندسی شود که در نهایت، توسعه صنعتی و اقتصادی کشور را با مشکل مواجه خواهد کرد.کاهش مشارکت در کنکور و تمرکز بر رشتههای خاص، میتواند پیامدهای منفی متعددی داشته باشد. در صورت عدم استقبال از برخی رشتهها، ممکن است دانشگاهها مجبور به ادغام یا حذف آنها شوند که این امر میتواند به کاهش کیفیت آموزش و پژوهش در این حوزهها منجر شود. عدم تمایل به تحصیل در رشتههای فنی و مهندسی، میتواند باعث کمبود نیروی متخصص در این حوزهها شود و در نهایت، توسعه صنعتی و اقتصادی کشور را با مشکل مواجه کند و تمرکز بر رشتههای خاص، ممکن است باعث اشباع بازار کار در این حوزهها شود و در نتیجه، فارغالتحصیلان این رشتهها با مشکل بیکاری مواجه شوند.ناهمگونی با نیازهای روز/فرآیندهای آموزشی منسوخ و غیرجذاب۱. مداخلات ایدئولوژیک در آموزش عالی: دولت با منطقهایی مانند رشد جمعیت، نیاز بازار کار و عدالت آموزشی در عرضه و تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو دخالت میکند. آموزش عالی به ابزاری برای تحقق اهداف ایدئولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. این مداخلات اغلب منجر به بهرهبرداری سیاسی و عرضه نامتوازن و بدون پشتوانه علمی شده و بر اساس رویکردهای پوپولیستی و سیاسی صورت میگیرد.۲. مدیریت دانشگاهی علمگریز بهرهبردار: مداخلات ایدئولوژیک منجر به استقرار نظام مدیریتی شده که به جای تکیه بر علم و تخصص، بیشتر به دنبال بهرهبرداری از منابع و ظرفیتها است. این نوع مدیریت در تخصیص ظرفیتهای پذیرش دانشجو نیز تأثیرگذار است و باعث عدم تطابق با نیازهای واقعی جامعه میشود.۳. فرآیندهای ناسازگار با محیط اجتماعی متحول: فرآیندهای آموزشی و برنامههای درسی دانشگاهها با تغییرات و نیازهای جامعه هماهنگ نیستند. این عدم انطباق باعث کاهش جذابیت تحصیلات دانشگاهی برای جوانان و ترجیح دادن راههای دیگر برای کسب مهارت و ورود به بازار کار میشود.۴. جامعه متحول و طالب کیفیت: جامعه به دنبال آموزش با کیفیت و کاربردی است که بتواند نیازهای شغلی و زندگی را تأمین کند. روشهای سنتی و کمّی آموزش عالی نمیتوانند این نیازها را برآورده کنند و در نتیجه، تمایل به تحصیلات دانشگاهی کاهش مییابد.در مورد صندلیهای خالی، نمیتوان صرفاً انگشت اتهام را به سمت گسترش مراکز آموزش عالی یا عملکرد دانشگاههای غیردولتی گرفت. اگرچه این عوامل بیتأثیر نیستند، اما نگاهی دقیقتر به آمار نشان میدهد که مسئله ریشههای عمیقتری دارد. آمارها نشان میدهند که استقبال از دانشگاههای غیردولتی مانند دانشگاه آزاد، با وجود پرداخت شهریه، رو به افزایش است. در مقابل، بخش قابل توجهی از داوطلبانی که مجاز به انتخاب رشته در دانشگاههای دولتی شدهاند، از این فرصت استفاده نمیکنند. این موضوع نشان میدهد که انگیزهی تحصیل در دانشگاههای دولتی، با وجود رایگان بودن، برای بسیاری از داوطلبان کاهش یافته است.آموزش عالی در ایران؛ کاهش جذابیت، تغییرات نسلی و بحران اشتغالپذیری فارغالتحصیلاناحمد سعیدی مدیر گروه پژوهشهای آماری مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی چندی پیش در گفتگویی با تسنیم به این مورد اشاره کرده و گفته بود:«کاهش اقبال عمومی به آموزش عالی است. دلایل متعددی برای این کاهش وجود دارد. از یک سو، هزینه–فایده ذهنی دانشجویان و خانوادهها نشان میدهد که تحصیلات دانشگاهی، بهویژه در مقطع کارشناسی، دیگر جذابیت گذشته را ندارد. مثلاً بسیاری از افراد، پس از چهار سال تحصیل، امیدی به اشتغال مناسب ندارند و این امر در تصمیمگیری آنها برای ورود به دانشگاه تأثیرگذار است. از سوی دیگر، تغییرات نسلی و ماهیت شغلها نیز مزید بر علت شده است. این روزها افراد جوان به دنبال مسیرهای سریعتر و آسانتر برای کسب درآمد هستند، مانند فعالیت در فضای مجازی یا پلتفرمها، که نیازمند حضور در دانشگاه نیست.جلوس مرفهین بر ۵۰درصد صندلیهای دانشگاهمسئله دیگر، اثرگذاری فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، متاورس و دیجیتالسازی بر آموزش عالی است. ماهیت دانشگاه با ظهور این فناوریها در حال تغییر است. برای مثال، در آیندهای نهچندان دور، پژوهشها توسط هوش مصنوعی انجام خواهد شد؛ در این شرایط، مفاهیمی مانند اصالت مقاله، مالکیت فکری، نقش معلمان و حتی اعتبار برنامههای درسی دچار چالش خواهد شد. تغییرات عمیق تکنولوژیکی میتوانند ماهیت دانشگاه را بهکلی دگرگون کنند. بنابراین، آموزش عالی در ایران باید از همین حالا برای مواجهه با این تغییرات آماده شود و استراتژیهای مؤثری برای تطبیق با این تحولات کلان تدوین کند.»آمایش ناتمام/ فرصتی که باید به ثمر برسدوزارت علوم نیز در این میان نمیتواند از مسئولیت شانه خالی کند. اگرچه معاون آموزشی این وزارتخانه، چالشهایی مانند کیفیت پایین داوطلبان و عدم تناسب بین رشتهها را مطرح کرده و ریشهی آن را در عوامل اجتماعی و اقتصادی میداند، اما این توجیه کافی نیست. وزارت علوم باید با همکاری سایر نهادها، به دنبال راهکارهایی برای کاهش فاصلهی بین دانشگاه و مدرسه و افزایش جذابیت تحصیلات عالی برای داوطلبان باشد. در این میان متاسفانه اجرای ناقص سند آمایش آموزش عالی، یکی دیگر از عوامل مؤثر در وضعیت کنونی است. عدم توجه به ظرفیتهای استانی، پذیرش بیش از حد نیاز دانشجو در برخی رشتهها و عدم توجه به مهارتآموزی در دانشگاهها، باعث شده است که بسیاری از داوطلبان، به جای تحصیلات آکادمیک، به دنبال یادگیری مهارتهای مورد نیاز بازار کار باشند.برای حل این چالش، نیازمند تغییر نگرش و رویکردی عملیاتی هستیم. وزارت علوم باید با همکاری دانشگاهها و سایر نهادهای ذیربط، اقداماتی را در جهت بهبود کیفیت آموزش، افزایش جذابیت رشتههای دانشگاهی و انطباق بیشتر آموزشها با نیازهای بازار کار انجام دهد. همچنین، اجرای کامل سند آمایش آموزش عالی و توجه به ظرفیتهای استانی، میتواند به توزیع عادلانهتر فرصتهای تحصیلی و کاهش تمرکز در برخی رشتهها کمک کند. حل چالش صندلیهای خالی، نیازمند عزمی جدی و همکاری همهجانبهی تمامی ذینفعان است. با نگاهی نو و رویکردی تحلیلی، میتوان گامهای مؤثری در جهت بهبود وضعیت آموزش عالی در ایران برداشت.در آخر…خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها در ایران یک مسئله چندوجهی است که ناشی از عدم انطباق آموزش عالی با نیازهای جامعه، مداخلات سیاسی، ضعف مدیریت و تغییر انتظارات جامعه است. این مسئله نیازمند بررسی دقیق و اصلاحات اساسی در نظام آموزش عالی کشور است تا از هدر رفتن منابع و کاهش ارزش تحصیلات دانشگاهی جلوگیری شود.انتهای پیام/