اکوایران: روند جنگ در اوکراین نشان میدهد که چگونه فناوری در حال تغییر شرایط میدان جنگ است.
به گزارش اکوایران، در دهه ۱۹۷۰، ژنرالهای شوروی دریافتند که آمریکا، با پیشتازی خود در میکروالکترونیک، توسعه سلاحهای دقیق دوربرد، حسگرها (مانند ماهوارهها) برای شناسایی اهداف و شبکههایی برای اتصال این دو، پیشرو است. آنها این توانایی برتر را چنین توصیف کردند: «مجموعه شناسایی-حمله». عملیات طوفان صحرا، پیروزی سریع و آسان آمریکا بر عراق در سال ۱۹۹۱، به نظر میرسید که گواه بیشتری بر این توصیف باشد. وقتی میتوانید با حملات دقیق به پستهای فرماندهی و تدارکات در اعماق خط مقدم، دشمن را فلج کنید، چرا باید از سنگرها بیرون بیایید؟ متفکران آمریکایی از «انقلاب در امور نظامی» یا rma استقبال کردند.
طبق آنچه در گزارش تحلیلی اکونومیست آمده، حتی ارتشهای سرسخت مانند نیروهای دفاعی اسرائیل نیز با این موضوع همراستا هستند. «ایدو هچت»، مدرس دانشکده افسری اسرائیل، مینویسد: «جنگهای آینده دیگر شامل مانورهای اصلی تشکیلات انبوه نخواهد بود. فتح قلمرو امری نامربوط و حتی غیرمولد تلقی خواهد شد.» به نظر میرسید که پیروزی آذربایجان بر ارمنستان در سال ۲۰۲۰ تسلط تسلیحات دقیق بر نیروی زمینی را تأیید کند. بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا، در نوامبر ۲۰۲۱ گفت: «ما باید درک کنیم که مفاهیم قدیمی نبرد با تانکهای بزرگ در خشکی اروپا به پایان رسیده است. سایبری – جنگ در آینده اینگونه خواهد بود.» سه ماه بعد روسیه به اوکراین حمله کرد.
جنگ متعاقب آن چنین چیزی بود: مسابقهای در مقیاس صنعتی بین نیروی انسانی، فولاد و مواد منفجره. گفته می شود روسیه بیش از ۲۰۰۰۰۰ تلفات، کشته و زخمی داشته است. این چهار برابر تعداد تلفات شوروی در افغانستان است، جنگی که یک دهه به طول انجامید. منابع آمریکایی میگویند که بیش از ۲۰۰۰۰ روس تنها بین دسامبر ۲۰۲۲ و آوریل ۲۰۲۳ جان خود را از دست دادهاند که بیشتر آنها در باخموت یا اطراف آن، شهری که قبلاً بیاهمیت در شرق اوکراین بود، جان خود را از دست دادند. از زمان محاصره بصره توسط ایران در سال ۱۹۸۷، هیچ ارتشی در کوتاه مدت این اندازه تلفات انسانی نداده است.
اوکراین نیز به شدت تلفات داده است. گزارش های افشاشده اطلاعاتی آمریکا در اواخر فوریه حاکی از آن است که خود این کشور بیش از ۱۰۰۰۰۰ تلفات داشته است که شامل بیش از ۱۵۰۰۰ کشته شده است. ارتشهای قبل از جنگ روسیه و اوکراین نابود شدهاند و دوباره ایجاد شدهاند و با سربازان وظیفه و داوطلبانی که تجربه نظامی اندک یا بدون تجربه نظامی دارند پر شدهاند. بسیاری از کسانی که در پیشاهنگ ضد حمله فعلی اوکراین هستند، فقط چند هفته تمرین داشتهاند. برخی از کشورهای اروپایی، مانند فنلاند، در صورت قرار گرفتن در موقعیت مشابه، قادر خواهند بود نیروهای زیادی را در مدت کوتاهی بسیج کنند. اکثر آنها، با ترک خدمت اجباری، این کار را نمیکنند.
توپخانه؛ یادآور جنگهای ناپلئونی
در میان تحلیلگران مقایسه این جنگ با جنگ جهانی اول بیش از حد رایج شده است: بریتانیا به تنهایی بیش از ۲۰۰۰۰۰ گلوله در روز را در هفته قبل از حمله سومه در سال ۱۹۱۶ شلیک کرد، در حالی که تخمین زده میشود اوکراین در تابستان گذشته ۶۰۰۰۰ گلوله در در روز شلیک کرده است؛ آن هم در اوج حملات روسیه. اما مصرف مهمات هم از انتظارات قبل از جنگ (باعث ذوب شدن بشکه های توپخانه) و هم از ظرفیت تولید فراتر رفته است و حفرههای شکافی را در صنعت غرب آشکار میکند. جاناتان کاورلی از کالج جنگ دریایی ایالات متحده مینویسد: «مهمات مانند سیمان هستند.» مصرفکنندگان همیشه به آنها نیاز ندارند، اما در صورت نیاز به مقادیر زیادی نیاز دارند. ضدحمله اوکراین بدون گلولههای کره جنوبی غیرممکن خواهد بود.
این ویرانی محض و تلفات انسانی و مادی بیشمار آن چیزی نیست که فنآوران نظامی در هنگام صحبت در مورد RMA در ذهن داشتند. سلاح اصلی جنگ، توپخانه، برای یک سرباز ناپلئونی آشنا بود. «جک واتلینگ» از مؤسسه خدمات متحد سلطنتی (روسی)، یک اندیشکده، میگوید: «آنچه روسها را در شمال کیف بیتفاوت کرد، این بود که دو تیپ توپخانه هر روز همه بشکههای خود را شلیک میکردند.» اوکراین به عنوان پاسخی به این ایده عمل میکند که فناوری همیشه بر انبوه غلبه دارد: کیفیت میتواند جایگزین کمیت شود.
اما پارادوکس جنگ این است که توده و تکنولوژی به شدت با هم پیوند خوردهاند. حتی جنگ توپخانه هم این را نشان میدهد. هفتهها قبل از تهاجم، آمریکا گلولههای اکسکالیبور را به اوکراین فرستاد. داخل هر کدام یک تراشه کوچک و ناهموار وجود داشت که میتوانست سیگنالهای GPS را از صورت فلکی ماهوارههای ناوبری آمریکا دریافت کند. در حالی که روسیه اغلب به رگبار در یک منطقه وسیع متکی بود، توپچیهای اوکراینی میتوانستند دقیقتر باشند. آنها نه تنها اهداف را با اطمینان بیشتری از بین بردند. بلکه تعداد پوسته های مورد نیاز را کاهش دادند و بار لجستیکی را کاهش دادند.
معجزهٔ پهباد
پهپادها در قلب ماجرا قرار دارند. «ریچارد بارونز»، ژنرال بازنشسته بریتانیایی خاطرنشان میکند که ایده شلیک گلولهها با رصد هوایی به جنگ داخلی آمریکا برمیگردد، زمانی که از بالن برای این کار استفاده میشد. او میگوید پهپادهایی که فیلم را با چتر نجات میدادند، از دهه ۱۹۷۰ استفاده میشدند. در دهه ۱۹۸۰، این پهپادها میتوانستند دادهها را در زمان دقیق ارسال کنند. اکنون آسمان از آنها پر شده است: برای مثال، حدود ۸۶ درصد از تمام اهداف اوکراینی از هواپیماهای بدون سرنشین گرفته شده است.
در شش ماه اول جنگ، واحدهای توپخانه روسیه که پهپادهای مخصوص به خود را داشتند، به جای تکیه بر پهپادهای مقر فرماندهی، میتوانستند اهداف را در عرض سه تا پنج دقیقه پس از شناسایی آنها مورد حمله قرار دهند. آنهایی که پهپاد نداشتند حدود نیم ساعت زمان بردند – با دقت کمتر. این پهپادها اساسا یکبار مصرف هستند: به گفته rusi، حدود ۹۰ درصد از پهپادهایی که توسط نیروهای مسلح اوکراین بین فوریه تا ژوئیه ۲۰۲۲ استفاده شده بود، نابود شدند. میانگین طول عمر یک پهپاد بال ثابت تقریباً شش پرواز بود.
برای سالها، ارتشهای غرب به دنبال راهی برای جنگ بودند که در آن مجموعهای از «حسگرها» (دوربینهای ویدیویی، تصویرگرهای حرارتی، آنتنهای رادیویی و غیره) اهداف را شناسایی کنند، دادهها را به بهترین «تیرانداز» ارسال کنند. یک هویتزر، موشک یا کشتی جنگی، و ایجاد یک «زنجیره کشتار» – یا برای استفاده از یک کلمه جدیدتر، یک «وب کشتار» – با سرعت و کارایی بیسابقه. این چشمانداز مجموعه حمله شناسایی شوروی و rma بود: یک میدان نبرد شفاف و نیمه خودکار. اوکراین هنوز این نیست. اما این یک بستر آزمایشی برای این فناوری است، و یک نگاه اجمالی وسوسهانگیز از یک امر ممکن است.
پهپادی را در نظر بگیرید که از موقعیت روسی فیلمبرداری میکند. اگر اپراتور یک تانک روسی را ببیند، میتواند به صورت دستی مکان آن را روی Kropyva، یک برنامه ساخت اوکراین، علامتگذاری کند و موقعیت آن را با هر باتری توپخانهای در منطقه به اشتراک بگذارد. چنین پیوندهای دیجیتالی بین سنسورها و تیراندازها بیشتر در حال اصلاح هستند.
هواپیماهای بدون سرنشین در حال جمعآوری حجم عظیمی از فیلمهای ویدئویی هستند که به پتابایت در ساعت میرسد. آنها نمیتوانند همه آن را به عقب برگردانند: پهنای باند کافی وجود ندارد و ارتباطات اغلب مسدود میشود. کار باید «روی لبه» انجام شود، یعنی روی خود پهپاد. یک ژنرال اروپایی میگوید تعداد فزایندهای از پهپادهای اوکراینی دارای «قابلیت AI نسبتاً ابتدایی» هستند. تراشههای کوچک و کممصرف میتوانند تشخیص دهند که آیا شیء زیر یک تانک t-72 است یا یک مخزن t-90، کاری که زمانی فقط روی یک سرور ابری دور انجام میشد. این پهپاد میتواند چند کیلوبایت اطلاعات ضروری را منتقل کند – مثلاً نوع هدف و مختصات آن – حتی اگر ارتباطات آن متناوب باشد.
ترکیب هوش مصنوعی و انسانی در جنگ
این دیجیتالی شدن سختافزار منعکسکننده برخورد روشهای قدیمی و جدید جنگ است. بسیاری از کیتهایی که اوکراین دریافت کرده است قدیمی است، مانند هویتزرهای آمریکایی یا پرتابگرهای موشک شوروی که قبل از بحران موشکی کوبا طراحی شده بودند، یا فاقد اجزای حساس هستند. یکی از مشاوران خارجی در کیف میگوید که اوکراین در «توانایی تبدیل آن از یک قطعه گنگ فلز دوران جنگ سرد به چیزی که واقعاً شبکهای و بخشی از این جنگ الگوریتمی است» پیشگام است. «جیمز هیپی»، وزیر دفاع بریتانیا، گفت: «این دیوانهکننده است که من به اوکراینیها توانایی و آموزشهایی میدهم که ارتش بریتانیا هنوز از آن بسیار دور است.»
دسترسی اوکراین به استارلینک، مجموعه ای از ماهوارهها در مدار پایین زمین که توسط شرکت آمریکایی اسپیس ایکس ایلان ماسک به فضا پرتاب شد، به این معنی است که ردهپایینترین سربازان دارای اتصال هستند؛ چیزی که زمانی به فرماندهان تیپ محدود میشد. هیچ تجهیزات پیچیدهای مورد نیاز نیست. در گوشهای از رستوران هوشمند کیف، یک سرباز اوکراینی یک مکبوک را باز میکند و به خبرنگار یک خوراک زنده از میدان نبرد، همراه با جتهای روسی در حال حرکت، نشان میدهد.
اپلیکیشن دلتا که توسط داوطلبان متبحر فناوری توسعه یافته است، همه چیز را از فید هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا اطلاعات جمعآوری شده از رسانههای اجتماعی روسیه را با هم ترکیب می کند. این با آژانس ملی اطلاعات جغرافیایی آمریکا یکپارچه شده است، بنابراین کاربران میتوانند از ماهواره های تجاری (البته نه حساسترین) تصاویر را تهیه کنند. این اجازه میدهد تا جریانهای داده به روشهای هوشمندانه ترکیب شوند. یک گردان ممکن است از ماهوارههای فرکانس رادیویی آمریکایی برای شناسایی انتشار گازهای گلخانهای از یک رادار روسی در یک منطقه عمومی استفاده کند و سپس یک پهپاد ارزان قیمت ساخت چین را به مأموریت یکطرفه بفرستد تا مکان آن را مشخص کند.
در سطح تاکتیکی، روسیه نوعی جنگ شبکهای را به راه انداخته است. پس از یک شروع کند، اکنون از فرمان و کنترل کامپیوتری برای گره زدن پهپادها و باتری های توپخانه استفاده میکند. همچنین دارای هوش انسانی (یعنی جاسوسان) و ماهوارههای خودش است. اما جنگ نشان داد که هوش کافی نیست: شما همچنین باید از آن به خوبی استفاده کنید. نیروی هوایی روسیه در اولین روزهای نبرد موفق نشد پدافند هوایی اوکراین را انتخاب کند، نه فقط به دلیل آموزش و آمادگی ضعیف، بلکه به این دلیل که دو روز و گاهی بیشتر طول کشید تا اطلاعات نظامی روسیه برای یک مرکز فرماندهی در مسکو اقدام به ارسال اطلاعات دقیق کند.
نبرد مبتنی بر دادهها
در مقابل، برنامهریزان اوکراینی نبرد هوشمند و مبتنی بر دادهها را را در سطحی از «سرعت و دقتی که ناتو هنوز به آن دست نیافته است» به راه انداختند، گزارش نیکو لانگ، رئیس سابق ستاد وزارت دفاع آلمان نتیجهگیری کرد. گاهی اوقات این به ابزارهایی مانند Kropyva و Delta مربوط می شود. شرکت هایی مانند Palantir، یک شرکت فناوری آمریکایی، از Ai پیشرفته برای کمک به اوکراین برای یافتن اهداف با ارزش استفاده کردهاند. اما جنگ مبتنی بر دادهها نیز میتواند بی سر و صدا باشد. یک افسر پلیس اوکراین توضیح می دهد که سال گذشته واحدهای او تنها با شنود ۱۰۰۰ مکالمه در روز، نیروهای روسی را مکانیابی می کردند (این رقم اکنون بالاتر است). اگر ژنرال پیدا میکردند، جزئیات در یک گروه ویژه واتساپ به اشتراک گذاشته میشد. «ما با مردمی که به معنای واقعی کلمه بمباران می کردند ارتباط داشتیم.»
این سرعت و دقت پیامدهایی برای تاکتیک دارد. «ژنرال جیمز رینی»، رئیس فرماندهی آینده ارتش آمریکا میگوید: «ما تحت نظارت مداوم و در تماس دائمی خواهیم جنگید. هیچ وقفه ای وجود ندارد. هیچ پناهگاهی وجود ندارد.» یکی از پاسخها توسل به روش های صد ساله است. سنگرها و استحکامات صدها کیلومتر در سراسر شرق اوکراین کشیده شدهاند. استتار تاکتیک دیگری است، اگرچه با ترکیب سنسورها سختتر میشود: یک پتوی حرارتی ممکن است دوربین مادون قرمز را مخدوش کند، اما ماهوارههای رادار ردهای ظریف تایر را انتخاب میکنند که به یک موقعیت مخفی منتهی میشود. یک سرباز میگوید بهترین راه برای زنده ماندن این است که سریعتر از آنچه دشمن بتواند شما را شناسایی کند، پراکنده شوید و حرکت کنید. حتی نیروهای ویژه اوکراینی که در تیمهای کوچک فعالیت میکنند، میتوانند توسط پهپادهای روسی پیدا شوند، اگر برای مدت طولانی در یک مکان بمانند.
جنگ آسان؛ افسانه یا واقعیت
آقای لارنس میگوید که از نظر تئوری، به نظر میرسد که این یک محیط آماده برای مهاجمان است. شکستن خطوط نازک جلو آسانتر است. و حسگرهای جدید، مهمات دقیقتر و شبکههای دیجیتالی بهتر، یافتن و حمله به اهداف را آسانتر میکند. نکته مهم این است که مهاجمان باید نیروهای خود را برای سوراخ کردن خطوط مقدم دفاعشده متمرکز کنند، همانطور که اوکراین اکنون در تلاش است تا با ضدحمله خود انجام دهد.
نتیجه یک پارادوکس است. جنگ دقیق میتواند با برخی از مزیتهای انبوه مقابله کند: همچنین میتواند توده را تکمیل کند. به گفته منابع آشنا با دادهها، هدفگذاری مبتنی بر نرم افزار حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد در نیروی انسانی صرفهجویی می کند. ایده پشت مجموعه حمله شناسایی شوروی یا ارتش آمریکا این بود که با فلج کردن دشمن پیروز شویم، نه فرسوده کردن او. اما به نظر میرسد که هیچ راه فراری از فرسایش وجود ندارد. جنگ آسان یک توهم است. اندرو کرپینیویچ، یک مقام دفاعی آمریکایی که پیشگام بود، میگوید بسیاری از مردم انتظار داشتند که تهاجم روسیه «دومین طوفان صحرا» باشد. اما آنچه در جنگ اوکراین دیدیم چیزی شبیه به جنگ ایران و عراق بود.