اکوایران: تفکر روسی در جنگ اوکراین احتمالاً تحت تأثیر سه محاسبه قرار دارد.
به گزارش اکوایران، با گذشت نزدیک به یکسالونیم از آغاز جنگ در اوکراین، به نظر میرسد میدان دائما در تحول نبرد، سیاستمداران و تحلیلگران غربی را برای نحوه پایان این ماجرا دچار سردرگمی کرده است. در شرایطی که برخی باور دارند که دولتهای غربی باید به حمایت سیاسی و نظامی از اوکراین ادامه و آن را شدت بخشند، برخی دیگر معتقدند که با توجه وضعیت طرفین در جبهه نبرد، هر چه سریعتر باید راهی برای پایان دادن به درگیری و رسیدن به توافق صلح پیدا کرد. گروه اخیر، عملی شدن پیشنهاد خود را در گروی پذیرش حاکمیت طرفین بر سرزمینهای تحت کنترل فعلیشان میدانند.
جان مرشایمر، تحلیلگر برجسته روابط بینالملل، اخیرا با انتشار مقالهای مفصل با عنوان «تاریکی پیشِ رو: مسیری که جنگ اوکراین به سوی آن میرود»، با بررسی اینکه چرا این جنگ شروع شد، چگونه ادامه پیدا میکند، و به کجا خواهد رسید، پیشنهاد خود را برای پایان دادن به درگیریها ارائه کرده است. اقتصادنیوز این مقاله را در سه بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن منتشر میشود:
تحلیل و نه توجیه
من در این مقاله به دو سؤال اصلی میپردازم. اما قبل از اینکه مستقیماً به سراغشان بروم، ذکر سه نکته مقدماتی لازم است. من در حال تلاش برای پیشبینی مسیر احتمالی آینده هستم، کاری که اصلاً آسان و قطعی نیست. بنابراین من مدعی نیستم که حقیقت نزد من است و پیشبینیام قطعاً محقق خواهد شد. خصوصاً که ما در دنیایی سرشار از عدم قطعیت زندگی میکنیم. در واقع، ممکن است برخی از ادعاهای من اشتباه باشد.
علاوه بر این، پیشبینی من چیزی نیست که دوست داشته باشم اتفاق بیفتد. من طرفدار هیچکدام از طرفین نیستم و فقط فکر خودم را بر اساس شواهد موجود بیان میکنم. در نهایت، من رفتار روسیه یا اقدامات هیچ یک از کشورهای درگیر در مناقشه را توجیه نمیکنم. من فقط اقدامات آنها را توضیح میدهم.
حالا اجازه بدهید به موضوع بپردازم.
به صلح پایدار میتوان رسید؟
سؤال اول: آیا میتوان به صلح پایدار رسید؟
این مقاله به بررسی مسیر و آینده احتمالی جنگِ در حال پیشرویِ اوکراین میپردازد. من به دو سؤال اصلی میپردازم. اول، آیا ممکن است روسیه و اوکراین به یک توافق پایدار صلح برسند؟ پاسخ من خیر است. ما اکنون در جنگی هستیم که هر دو طرف –اوکراین و غرب در یک طرف و روسیه در طرف دیگر– یکدیگر را به عنوان یک تهدید وجودی میبینند که باید شکست بخورد. با توجه به اهداف حداکثری طرفین، دستیابی به یک معاهده صلح واقعی تقریباً غیرممکن است. علاوه بر این، دو طرف اختلافات آشتیناپذیری در رابطه با قلمرو سرزمینی و روابط اوکراین با غرب دارند. در بهترین حالت، ممکن است که جنگ، منجمد و فریز شود اما در این صورت بهراحتی میتواند دوباره به یک جنگ داغ تبدیل شود. بدترین حالت ممکن نیز یک جنگ هستهای است که البته بعید است رخ بدهد اما بههرحال نمیتوان احتمالش را به صورت کامل رد کرد.
چه کسی پیروز خواهد شد؟
سؤال دومی که به آن میپردازم این است که کدام طرف احتمالاً در جنگ پیروز میشود؟ به نظر من، روسیه در نهایت در این جنگ پیروز خواهد شد، اگرچه اوکراین را قاطعانه شکست نخواهد داد. به عبارت دیگر، روسیه برای این که به اهداف حداکثری خودش، یعنی سرنگونی دولت اوکراین، غیرنظامیکردن اوکراین، و قطع روابط امنیتی اوکراین با غرب، برسد باید تمام اوکراین را فتح کند، اما نخواهد توانست این کار را انجام دهد. ولی در نهایت بخش وسیعی از خاک اوکراین را ضمیمه خواهد کرد و در عین حال اوکراین را به یک کشور ناکارآمد تبدیل میکند. به عبارت دیگر، روسیه یک پیروزی زشت به دست خواهد آورد.
جایی که امروز هستیم
برای درک اینکه جنگ اوکراین به کجا میرود، لازم است ابتدا وضعیت فعلی را ارزیابی کنیم. این مهم است که بدانیم سه بازیگر اصلی –روسیه، اوکراین و غرب– در مورد محیط تهدید خود چگونه فکر میکنند و اهداف خود را چگونه تصور میکنند. لازم به ذکر است که وقتی در مورد غرب صحبت میکنیم، عمدتاً در مورد ایالات متحده صحبت میکنیم، زیرا متحدان اروپایی آمریکا برنامه عمل خود را از واشنگتن دریافت میکنند و بر اساس رهبری آمریکا پیش میروند. همچنین درک وضعیت کنونی در میدان جنگ نیز برای فهم شرایط امروز ضروری است. اجازه دهید با محیط تهدید روسیه و اهداف آن شروع کنم.
محیط تهدید روسیه
از آوریل ۲۰۰۸ مشخص بود که رهبران روسیه به تلاشهای غرب برای واردکردن اوکراین به ناتو و تبدیل آن به یک سنگر غربی در مرزهای روسیه، به عنوان یک تهدید وجودی نگاه میکنند. در واقع، پوتین و معاونانش بارها این نکته را در ماههای قبل از تهاجم روسیه بیان کردند، زمانی که برای آنها آشکار شد که اوکراین تقریباً یکی از اعضای دوفاکتوی ناتو است.
از زمان آغاز جنگ در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، غرب با اتخاذ مجموعه جدیدی از اهداف، لایه دیگری به این تهدید وجودی اضافه کرده است. من در ادامه بیشتر در مورد اهداف غرب خواهم گفت، اما در اینجا کافی است بگویم که غرب یا دنبال این است که رژیم روسیه را تغییر دهد و حتی آن را مانند شوروی ۱۹۹۱ تجزیه کند، و یا اگر هم نشد، دستکم مصمم است که روسیه را در اوکراین شکست دهد و آن را از صفوف قدرتهای بزرگ بیرون بیاورد.
پوتین در سخنرانی مهمی که در فوریه گذشته (۲۰۲۳) ایراد کرد، تأکید کرد که غرب یک تهدید مرگبار برای روسیه است. او گفت: «در طول سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غرب هرگز از تلاش برای بهآتشکشیدن کشورهای جداشده از شوروی و مهمتر از همه، نابودکردن روسیه به عنوان بزرگترین بخش بازمانده از قلمروهای تاریخی شوروی دست برنداشت.
آنها تروریستهای بینالمللی را تشویق به حمله به ما کردند، درگیریهای منطقهای را در امتداد مرزهای ما تحریک کردند، منافع ما را نادیده گرفتند و سعی کردند اقتصاد ما را مهار و سرکوب کنند. وی در ادامه تاکید کرد: «نخبگان غربی هدف خود را که به قول من شکست استراتژیک روسیه است، پنهان نمیکنند. این برای ما چه معنایی دارد؟ این بدان معناست که آنها قصد دارند یک بار برای همیشه ما را تمام کنند.» پوتین در ادامه گفت: این یک تهدید وجودی برای کشور ماست.
رهبران روسیه نیز رژیم کیف را تهدیدی برای روسیه میدانند، نه فقط به این دلیل که متحد نزدیک با غرب است، بلکه به این دلیل که آنها این رژیم را زاده نیروهای فاشیست اوکراینی میدانند که در کنار آلمان نازی علیه اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند.
اهداف روسیه
روسیه باید در این جنگ پیروز شود، زیرا معتقد است که بقایش به خطر افتاده است. اما پیروزی روسیه چگونه است؟ برای روسیه، نتیجه ایدئال قبل از شروع جنگ در فوریه ۲۰۲۲، تبدیل اوکراین به یک کشور بیطرف و حلوفصل جنگ داخلی در دونباس بود که دولت اوکراین را در مقابل اتنیک روس اوکراین و روسیزبانان قرار داده بود که خواهان استقلال بیشتر برای منطقهشان بودند. به نظر میرسد که این اهداف در ماه اول جنگ همچنان واقعبینانه بودند و در واقع اساس مذاکرات استانبول بین کیف و مسکو در مارس ۲۰۲۲ را هم تشکیل میدادند. اگر روسها در آن زمان به آن اهداف دست یافته بودند، یا از وقوع جنگ فعلی جلوگیری میشد و یا بهسرعت پایان مییافت.
اما معاملهای که این اهداف روسیه را برآورده کند دیگر در کار نیست. اوکراین و ناتو در آیندهای قابل پیشبینی به همدیگر خواهند پیوست و هیچیک حاضر به پذیرش بیطرفی اوکراین نیستند. علاوه بر این، رهبران روسیه نهتنها در مورد «نازیزدایی» اوکراین، بلکه درباره «غیرنظامیکردن» آن صحبت میکنند؛ یعنی دو هدفی که احتمالاً مستلزم فتح تمام اوکراین، وادارکردن نیروهای نظامی آن به تسلیم، و استقرار یک رژیم وابسته به مسکو در کیف است. به دلایل مختلفی، چنین پیروزی قاطعی برای روسیه به دست نخواهد آمد. برای چنین پیروزیای، ارتش روسیه به حداقل دو میلیون نفر نیرو نیاز دارد و روشن است که این ارتش به این بزرگی نیست و توان فتح کل اوکراین و نگهداشتنش را ندارد.
در واقع، ارتش موجود روسیه حتی در فتح تمام دونباس نیز با مشکل مواجه است. علاوه بر این، غرب برای جلوگیری از تسلط روسیه بر تمام اوکراین تلاش زیادی خواهد کرد. سرانجام، به نظر من و به احتمال زیاد، روسها در نهایت حجم عظیمی از سرزمینهای اوکراین را اشغال میکنند. باید توجه داشت که حتی همین سرزمینها نیز سرشار از اوکراینیهایی خواهد بود که از روسها متنفرند و بهشدت در برابر اشغال مقاومت میکنند و دردسرهای زیادی برا روسیه میسازند. بنابراین تلاش برای تسخیر تمام اوکراین و انطباقدادن آن با خواستههای مسکو، مطمئناً به فاجعه ختم خواهد شد.
لفاظیهای مربوط به نازیزدایی و غیرنظامیسازی اوکراین به کنار، اهداف ملموس و دردسترس روسیه شامل تسخیر و الحاق بخش بزرگی از خاک اوکراین است، درحالیکه میخواهد به طور همزمان اوکراین را به یک کشور ناکارآمد تبدیل کند. به این ترتیب، توانایی اوکراین برای جنگ با روسیه بسیار کاهش مییابد و بعید است که واجد شرایط عضویت در اتحادیه اروپا یا ناتو باشد. علاوه بر این، یک اوکراین درهمشکسته، بهویژه در برابر دخالت روسیه در سیاست داخلی خود آسیبپذیر خواهد بود. به طور خلاصه، اگر روسیه بتواند بخشی از سرزمین اوکراین را ضمیمه و دولت اوکراین را تبدیل به دولتی ناکارآمد و شکشته کند، آنگاه اوکراین دیگر یک سنگر برای غرب در مرز روسیه نخواهد بود.
آن وضعیت نابسامان و ناکارآمد دولت اوکراین چگونه برای روسیه به دست خواهد آمد؟ برای این هدف، مسکو باید به طور رسمی کریمه و چهار استان دیگر اوکراین –یعنی دونتسک، خرسون، لوهانسک و زاپوروژه– را به خاک خودش ضمیمه کند. این چهار استان قبل از شروع بحران در فوریه ۲۰۱۴ حدود ۲۳ درصد از کل خاک اوکراین را تشکیل میدادند.
رهبران روسیه تأکید کردهاند که قصد تسلیم این سرزمینها را ندارند، درحالیکه روسیه هنوز کنترل برخی از آنها را به صورت کامل در اختیار ندارد. در واقع، همه اینها نشان میدهد که روسیه در صورتی که توانایی نظامی لازم برای انجام این کار را با هزینه معقول داشته باشد، این سرزمینهای اضافی اوکراین را به خاک خودش ضمیمه خواهد کرد. با این حال، همانطور که خود پوتین نیز بهوضوح بیان میکند، دشوار است که بگوییم مسکو به دنبال ضمیمهکردن چه مقدار از خاک اوکراین است.
سه محاسبه روسیه
تفکر روسی احتمالاً تحت تأثیر سه محاسبه قرار میگیرد. اولاً مسکو انگیزه قدرتمندی برای تسخیر و ضمیمه دائمی آن قسمت از سرزمینهای اوکراین دارد که روستبار و روسزبانند. این کشور میخواهد از آنها در برابر دولت اوکراین محافظت کند؛ اوکراینی که با همه چیز روسیه دشمنی کرده است. روسیه میخواهد مطمئن شود که هیچ جنگ داخلیای در هیچ کجای اوکراین مانند آنچه در دونباس بین فوریه ۲۰۱۴ و فوریه ۲۰۲۲ رخ داد دیگر اتفاق نخواهد افتاد.
ثانیاً و در عین حال، روسیه میخواهد از کنترل قلمروهایی که عمده جمعیتش را اوکراینیها تشکیل میدهند خودداری کند، زیرا تصرف این نواحی به دلیل تخاصمی که جمعیتش با روسیه دارد، محدودیتهای قابل توجهی را برای گسترش بیشتر روسیه ایجاد میکند. ثالثاً و در نهایت، تبدیل اوکراین به یک کشور ناکارآمد مستلزم آن است که مسکو مقادیر قابل توجهی از خاک اوکراین را تصاحب کند، چراکه در این صورت میتواند آسیب زیادی به اقتصاد این کشور وارد سازد. برای مثال، کنترل تمام خطوط ساحلی اوکراین در امتداد دریای سیاه، به مسکو اهرم اقتصادی قابل توجهی علیه کیف میدهد.
این سه محاسبه نشان میدهند که روسیه احتمالاً تلاش خواهد کرد چهار استان دیگر اوکراین –یعنی دنیپروپتروفسک، خارکف، میکولایف و اودسا– را نیز به خاک خودش ضمیمه کند. این چهار استان در غربِ چهار استانی هستند که قبلاً روسیه ادعای ضمیمهکردن آنها را کرده است؛ یعنی دونتسک، خرسون، لوهانسک و زاپوروژه. اگر این اتفاق بیفتد، روسیه تقریباً ۴۳ درصد از خاک اوکراینِ قبل از ۲۰۱۴ را تصرف خواهد کرد.
دیمیتری ترنین، استراتژیست برجسته روسی، تخمین میزند که رهبران روسیه به دنبال تصرف قلمرو اوکراین حتی بیشتر از این مقدار خواهند بود. آنها میخواهند با فشار به سمت شمال غربی اوکراین تا رودخانه دنیپر و گرفتن بخشی از کیف که در ساحل شرقی آن رودخانه قرار دارد پیش بروند. او می نویسد که گام منطقی بعدی پس از عقبراندن اوکراین از خارکف به اودسا، «گسترش کنترل روسیه به تمام اوکراین در شرق رودخانه دنیپر، ازجمله بخشی از کیف که در کرانه شرقی آن رودخانه قرار دارد، خواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد، دولت اوکراین خیلی کوچک میشود و فقط مناطق مرکزی و غربی این کشور را شامل میشود».