اکوایران: این اولین باری نیست که ایالات متحده کشورهای کوچکتر را به آغوش دشمنان ابرقدرت خود سوق میدهد. این کار را در طول جنگ سرد نیز انجام داد و به نظر میرسدهرگز از تبعات آن درس نگرفته است.
به گزارش اکوایران، دولت بایدن اخیراً حامل دو خبر بد برای آمریکا بوده است: اول اینکه همکاریهای نظامی ایران و روسیه گسترش یافته و دوم اینکه چین یک پایگاه جاسوسی در کوبا دارد.
دشمنانی از شرق تا سواحل کارائیب
طبق یادداشتی تحلیلی که اخیرا در نیویورکتایمز منتشر شده، پیام واضح است: دشمنان آمریکا در حال پیوستن به یکدیگر هستند. آنها دشمنانی هستند که منافع ایالات متحده از شرق آسیا تا دریای کارائیب و اروپای شرقی تا خلیج فارس را تهدید میکنند. این شیوهٔ روایت برای یک طیف از مردان سیاست خارجی واشنگتن که اغلب مبارزات ژئوپلیتیک آمریکا را به عنوان رقابت بین آزادی و اقتدار به تصویر میکشند، روایت جذابی است.
کوبا مثال خوبی است. در بیشتر دوران پس از جنگ سرد، استراتژی دولت آن کاملاً روشن بود: سیستم سیاسی خود را بسته نگه داشت و در عین حال اقتصاد را به روی سرمایه گذاری خارجی باز کرد. این امر مستلزم روابط بهتر با واشنگتن بود، زیرا تحریمهای ایالات متحده نه تنها کوبا را از بزرگترین منبع بالقوه گردشگری و تجارت خود منع کرد، بلکه شرکتهای اروپایی را نیز ترساند. به گفته ویلیام لئوگراند، کارشناس آمریکای لاتین در دانشگاه آمریکایی: «هر مؤلفه اصلی استراتژی اقتصادی کوبا در دو دهه گذشته بر اساس انتظارات بلندمدت مبنی بر بهبود روابط با ایالات متحده بود.»
در سال ۲۰۱۴، این شرط شروع به نتیجه داد. دولت اوباما به دشمنی چند دههای آمریکا با دولت کوبا پایان داد و به زودی همه از کانن اوبراین گرفته تا اندرو کومو و استیو نش در هاوانا ظاهر شدند. همانطور که مایکل جی. بوستامانت، کارشناس دانشگاه میامی کوبا، در آن زمان خاطرنشان کرد، «پرچم آمریکا حتی به شیکترین استاندارد ملی تبدیل شده است که بر روی تی شرت، جوراب شلواری و تاپ کوباییها ظاهر می شود.»
سپس ترامپ وارد کاخ سفید شد و همه چیز به هم ریخت. او در سال ۲۰۱۹ شدیدترین تحریمهای اقتصادی را در بیش از نیم قرن اخیر اعمال کرد. یک ماه بعد، کوبا شروع به جیرهبندی صابون، تخم مرغ، برنج و لوبیا کرد. در همان زمان، طبق گزارش وال استریت ژورنال، شبکه نظارتی چین در این جزیره «ارتقای قابل توجهی یافت» (وزارت خارجه کوبا و چین گزارشهای مربوط به تأسیسات نظارتی چین در کوبا را تکذیب کردند). ایوان الیس، تحلیلگر آمریکای لاتین در کالج جنگ ارتش ایالات متحده، به ژورنال گفت که این قرارداد «اساساً قراردادی چینی است» و افزود که «چین پولی را به کوبا می دهد که به شدت به آن نیاز دارد و چین به شنود و نظارت امنیتی دسترسی پیدا می کند.» چین موافقت کرد که بدهی کوبا را پرداخت کند و ۱۰۰ میلیون دلار به این جزیره کمک کند. یکی از دلایلی که کوبا همچنان به پول پکن نیاز دارد این است که دولت بایدن تحریم های کلیدی ترامپ را حفظ کرده است.
روابط ایران و آمریکا نیز از الگوی مشابهی پیروی میکند. زمانی که دو کشور توافق هسته ای ۲۰۱۵ را امضا کردند، وزیر امور خارجه وقت ایران، محمدجواد ظریف، آن را «نه سقف، بلکه یک پایه محکم» خواند و گفت اکنون باید شروع به ساختن آن کنیم.» مقامات ایران، مانند کوبا، با وجود کارشکنیهای تندروهای داخلی، امیدوار بودند که روابط بهتر با ایالات متحده سرمایهگذاری غرب را تحریک کند. ظریف و رئیسجمهور حسن روحانی به این قمار پرداختند و اینگونه استدلال کردند که یک اقتصاد قویتر موقعیت منطقهای ایران را تقویت میکند و نارضایتی مردم را خنثی میکند و در نتیجه به تحکیم نظام سیاسی کشور کمک میکند.
چنین نشد. ترامپ توافق هستهای را لغو کرد و تحریمهای سختی را دوباره اعمال کرد. دولت بایدن بهجای ورود مجدد به توافق در اولین روز روی کار آمدن خود، خواستههای بیشتری را مطرح کرد که به خنثی کردن تلاشها برای احیای توافق کمک کرد. و با ناپدید شدن چشمانداز سرمایهگذاری قابل توجه آمریکا و اروپا، اهرم واشنگتن بر روابط ایران با مسکو نیز از بین رفت. ایران اکنون در راستای توسعه آنچه سخنگوی شورای امنیت ملی اخیراً آن را «مشارکت دفاعی تمامعیار» با روسیه خواند، چیزی برای از دست دادن ندارد.
جنگ سرد و درسی که آمریکا نگرفت
این اولین باری نیست که ایالات متحده کشورهای کوچکتر را به آغوش دشمنان ابرقدرت خود سوق میدهد. این کار را در طول جنگ سرد انجام داد. فردریک لوگوال در کتاب خود «اخگرهای جنگ» اشاره میکند که تا اواخر دهه ۱۹۴۰، هوشی مین، رهبر ملیگرایان ویتنامی، معتقد بود که ایالات متحده «میتواند قهرمان آرمان او» یعنی استقلال از فرانسه باشد. در طول جنگ جهانی دوم، ارتش شورشی آقای هو، در دفتر خدمات استراتژیک پیشرو C.I.A، در نبرد آمریکا علیه ژاپن کار میکرد.
اما با افزایش تنشهای جنگ سرد، دولت ترومن کارشناسان آسیایی خود را نادیده گرفت – که بسیاری از آنها ویت مین را یک جنبش عمدتاً ناسیونالیستی و نه کمونیستی میدانستند – و از تلاشهای فرانسه برای حفظ امپراتوری خود حمایت کرد. در سال ۱۹۵۰، ویت مین ها از چین کمونیست اسلحه دریافت میکردند.
یک دهه بعد، ایالات متحده کاری مشابه در کوبا انجام داد. پس از به دست گرفتن قدرت در آغاز سال ۱۹۵۹، فیدل کاسترو شروع به توزیع مجدد ثروت و تجدید نظر در روابط تاریخی جزیره با واشنگتن کرد. اما علیرغم تمایلات چپ کاسترو، آقای لئوگراند و پیتر کورنبلوه در کتاب خود با عنوان «کانال برگشت به کوبا» خاطرنشان میکنند، او در اولین سال قدرت خود هیچ علاقه خاصی به اتحاد با جماهیر شوروی نشان نداد. «تنها پس از اینکه آقای کاسترو مزارع بزرگ را ملی کرد، که باعث شد دولت آیزنهاور برنامهریزی برای سرنگونی او را آغاز کند، هاوانا برای کمکهای اقتصادی و نظامی به مسکو وابسته شد. نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، مشاهده کرد که خصومت ایالات متحده، کوبا را به سمت اتحاد جماهیر شوروی سوق داده است. آن هم «مانند سوهان آهنی که به آهنربا می چسبد.»
جنگ سرد باید به ما یادآوری کند که کشورهایی با سیستمهای سیاسی مشابه لزوماً متحد نیستند. در طول جنگ سرد، بسیاری از سیاستگذاران ایالات متحده تردید داشتند که دولتهای کمونیستی بتوانند مستقل از اتحاد جماهیر شوروی باقی بمانند، اما این دقیقاً همان چیزی است که در یوگسلاوی اتفاق افتاد، جایی که یوسیپ بروز تیتو در سال ۱۹۴۸ از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد و بعداً از کمک های ایالات متحده استقبال کرد. در دهه ۱۹۶۰، اتحاد جماهیر شوروی و چین خود به دشمن تبدیل شدند.
اگر دولتهایی که ایدئولوژی مارکسیستی مشترک داشتند، خیلی اوقات با هم کنار نمیآمدند، بسیار دلیل کمتری برای این باور وجود دارد که اشکال مختلف حکومتی اعمالشده در چین، روسیه، ایران و کوبا امروزه چسبی پیونددهنده است. هیچ چیز از نظر ایدئولوژیکی در مورد روابط امنیتی یا نظامی رو به رشد بین هاوانا و پکن و روسیه و تهران وجود ندارد. این پیوندها تا حد زیادی از تلاشهای واشنگتن برای گرسنگب دادن به کوبا و تحریم ایران سرچشمه میگیرند و نه ایجاد روابط کاری با حکومتهایی که از نظام سیاسی و جهتگیریهای سیاست خارجی آنها خوشش نمیآید.