اکوایران: آیا سیاستگذاران ایالات متحده میتوانند بر روی طناب بین ناسیونالیسم اقتصادی و بازار آزاد پر رونق قدم بردارند؟
به گزارش اکوایران، امروز بسیاری اصطلاح نئولیبرالیسم را بهمثابه توهین به کار میبرند، اما با بازگشت تورم فزاینده، به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که دستور کار نئولیبرال را دوباره بررسی کنیم. «فرانسیس فوکویاما» – فیلسوف آمریکایی، متخصص اقتصاد سیاسی و رئیس گروه توسعه اقتصادی دانشگاه جان هاپکینز – با انتشار سلسلهای از یاداشتها در وبسایت امریکن پرپس، این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است.
اکوایران اولین یادداشت را پیش از این با عنوان «دنیایی از تورم؛ دولتهای لیبرال غربی فرمان را برمیگردانند؟» منتشر کرده و در ادامه یادداشت دوم با عنوان «قوانین جدید نئولیبرالیسم» ارائه میشود:
عدم محبوبیت سیاست صنعتی در میان اجماع واشنگتن
در نوشته قبلیام، استدلال کردم که نقدهای «نئولیبرالیسم» که در دهه گذشته زیاد شدهاند نیاز به نگاهی تازه در پرتو شرایط اقتصادی معاصر دارند. بخشی از اجماع نئولیبرالی که میخواهم در این یادداشت به آن توجه ویژه کنم، سیاست صنعتی است، یعنی هدفگذاری بخشهای خاص برای کمک دولت، از طریق ترکیبی از یارانهها، حمایت از تجارت، وامهای با نرخ بهره پایین و مواردی از این قبیل.
اقتصاددانان هرگز سیاست صنعتی را در دوران اوج اجماع واشنگتن دوست نداشتند و اکثریت بزرگ هنوز هم دوست ندارند. سیاست صنعتی تخصیص منابع را با مشمول ملاحظات سیاسی مخدوش میکند. با این حال، سیاست صنعتی به عنصر کلیدی برنامه اقتصادی دولت بایدن تبدیل شده است که در قانون سال گذشته «ایجاد انگیزههای مفید برای تولید نیمهرساناها» (CHIPS) و قانون کاهش تورم که بهخوبی نامگذاری شده است[!]، تجسم یافته است. اولی یارانههای سنگینی را برای تولید مجدد نیمههادیها ارائه میکرد، در حالی که دومی انتقال به انرژی جایگزین را از طریق مجموعهای پیچیده از یارانهها و محدودیتهای تجاری ترویج میکرد. در یک سخنرانی در مؤسسه بروکینگز در ماه آوریل، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، اجماع جدید واشنگتن را تشریح کرد که سیاست صنعتی را در مرکز آن قرار می دهد.
مدلهای رشد وابسته به حمایت از صنعت نوزاد
بیایید بازنگری خود در مورد سیاست صنعتی را با برخی مشاهدات کلی در مورد نقش سیاست صنعتی در تاریخ اقتصادی آغاز کنیم. بسیاری از منتقدان اجماع واشنگتن خاطرنشان کردند که برخی از دیدنیترین داستانهای رشد قرن بیستم از کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و تایوان که استفادهکنندگان سنگین سیاستهای صنعتی بودند، به وجود آمد.
مدلهای رشد آنها به برخی از نسخههای حمایت از صنعت نوزاد وابسته بود، به موجب آن دولت از صنایع جدید در برابر رقابت جهانی محافظت میکرد تا جایی که آنها به اندازه کافی از منحنی یادگیری خارج شدند تا به تنهایی در یک بازار جهانی رقابت کنند. در آن مرحله، حفاظتها برداشته شد و شما صنایع برتر دنیا مانند تویوتا، هیتاچی، سامسونگ و هیوندای را شاهد بودید. چین از حمایتهای مشابهی برای ایجاد صنعت انرژی جایگزین خود استفاده کرد، که اکنون به مقیاس و کاراییای دستیافته است که رقابت خارجی آینده را بسیار پیچیده و دشوار میکند.
سیاست صنعتی در تاریخ آمریکا
همچنین اینطور نیست که ایالات متحده هرگز در طول تاریخ از سیاست صنعتی استفاده نکرده باشد. صنعتگران رو به رشد اواخر قرن نوزدهم آمریکا همه ذیل تعرفههای حمایتی بودند که به آنها اجازه داد تا با تولیدکنندگان تثبیتشده اروپایی رقابت کنند. آنها تنها زمانی به تجارت آزاد روی آوردند که بتوانند به تنهایی رقابت کنند و در تلاش برای ورود به بازارهای خارجی با حمایتهای متقابل مواجه شدند. بزرگترین متصدی سیاست صنعتی ایالات متحده، وزارت دفاع ایالات متحده بود که تحقیقات، توسعه و افزایش کار بر روی نیمه هادیها، رادارها، کامپیوترها، اینترنت و تعدادی از فناوری های اساسی را تامین مالی کرد.
نمونههای شکستخورده
البته نمونههای متضاد بسیاری از سیاست های صنعتی شکستخورده وجود داشت. آرژانتین پول زیادی را در تلاش برای ایجاد یک خودروی ملی به نام «د تلا هدر» داد، در حالی که اندونزی در تلاش برای ارتقای صنعت هوافضای داخلی است. هند برای ایجاد صنعت نیمههادی داخلی پول خرج میکند که تأثیر چندانی نداشته است.
صنایع دولتی اغلب سیاست را به اداره شرکتهای تجاری تزریق میکنند که منجر به افزایش حقوق و دستمزد، انعطافناپذیری و کسریهای ناپایدار میشود. در صورتی که کشور مورد نظر بخش مناسبی را انتخاب کند، مشوقهای مناسب را به کار گیرد، و در تمایل خود برای حذف حمایتها زمانی که نوزاد بالغ شد، منظم باشد، میتواند کارساز باشد. این بیشتر یک موضوع سیاسی است تا اقتصادی، و کشورهای آسیای شرقی به طور کلی بهتر از کشورهای در حال توسعه آفریقا، آسیای جنوبی یا آمریکای لاتین قادر به انجام این کار بودند.
سیاستهای صنعتی دولت بایدن
پس سیاستهای صنعتی دولت بایدن چطور؟ سخت است استدلال کنیم که آنها اهداف اشتباهی را هدف قرار میدهند. با توجه به رقابت فزاینده با چین، عاقلانه نبود که اجازه دهیم نیمه هادی های پیشرفته آنقدر در تایوان متمرکز شوند که ممکن است در آینده در برابر ارعاب یا تصرف چین آسیبپذیر باشد. و سرعت بخشیدن به انتقال انرژی نیز یک اولویت آشکار است: نیروهای بازار به تنهایی این کار را با سرعت کافی انجام نمیدهند.
با این حال، شیطان در جزئیات است ؛ جزئیات نحوه طراحی و اجرای این سیاستها. IRA به طور خاص منبع مناقشات خاصی شده است زیرا ترویج گزینههای جایگزین را با شکل سنتی ناسیونالیسم اقتصادی ترکیب میکند و از مشاغل آمریکایی نه تنها به ضرر رقبای ایدئولوژیک مانند چین، بلکه متحدان دموکراتیک در اروپا و آسیا محافظت میکند. بسیاری از شرکتهای اروپایی و آسیایی در حال بررسی انتقال سرمایهگذاریها از کشورهای خود به ایالات متحده به دلیل یارانههای سنگین هستند که اتحادیه اروپا را تشویق کرده است تا مجموعه خود از یارانههای اروپایی را برای مقابله با آنها در نظر بگیرد. این میتواند منجر به یک رقابت مخرب با مجموع غیر صفر شود که هم وضع ایالات متحده و هم متحدانش را بدتر میکند.
IRA قبلاً طوفانی از قوانین و استثنائات قوانین ایجاد کرده است که انگیزههای انحرافی برای شرکت ها ایجاد میکند. این یک اعتبار مالیاتی برای وسایل نقلیه برقی و حذف سقف قبلی یارانه ۲۰۰,۰۰۰ خودرو به ازای هر سازنده ارائه میکند. اما این اعتبارات مالیاتی فقط برای محدوده قیمت پایین تر خودروها اعمال میشود و لازم است مونتاژ نهایی آنها در آمریکای شمالی انجام شود. با این حال، این قوانین در مورد وسایل نقلیه اجارهای اعمال نمیشود، بنابراین خودروسازان اروپایی و آسیایی به دنبال فروش از طریق این کانال هستند. همچنین قوانین پیچیدهای در مورد تاریخهایی که مونتاژ نهایی باید انجام شود وجود دارد، با IRS لیستی از وسایل نقلیه فردی که واجد شرایط دریافت اعتبار هستند را مشخص میکند. منبع باتری نیز مشمول مقررات پیچیده است: ۵۰ درصد باید در ایالات متحده تولید شود و ۴۰ درصد از مواد معدنی مورد استفاده باید از منابع آمریکایی باشد. IRA همچنین تعداد زیادی از قوانین کار جدید را مشخص میکند که برای یک سری از زیربخشهای خاص مانند هیدروژن سبز، ترسیب کربن، ایستگاههای سوخت گیری و موارد مشابه اعمال می شود.
این سیاست تا آنجا که تعداد قابل توجهی از سرمایهگذاریهای جدید در ظرفیت تولید ایالات متحده اعلام شده است موفقیتآمیز بوده است. با این حال، مشکل سیاست صنعتی در گذشته این بود که قوانین پیچیده زیربنای آن در طول زمان پیچیدهتر و سفتتر شدهاند. این خطر وجود دارد که یارانه ها از نقطه مورد نیاز خود ادامه یابد، زیرا حذف آنها از نظر سیاسی بسیار دشوار است.
از این نظر، تجربه آمریکا از نظر تاریخی چندان بد نبوده است. دولت ایالات متحده در دهه ۱۹۹۰ روی چندین فنآوری اساسی سرمایهگذاری کرد، که با اینترنت شروع شد، که سپس خصوصیسازی کرد و درها برای آن رو به توسعه تجاری گشوده شد. این البته در اوج اجماع نئولیبرالی رخ داد. این که آیا صنایع ایجاد شده توسط یارانههای دولتی خواهند توانست به تنهایی بایستند یا خیر، سوالی است که پاسخ به آن نیازمند گذر زمان است. باید منتظر پاسخ آینده بود.