اکوایران: پوتین بیشتر دوران زمامداری خود را صرف در هم شکستن مخالفت لیبرالها کرده است. اما اکنون او در حال غلبه بر رقبای خود از جبهه ناسیونالیستها است.
به گزارش اکوایران، شورش گروه واگنر به رهبری یوگنی پریگوژین علیه کرملین مایه حیرت جهانیان شد. مسئلهای که سوژه تحلیل ناظران شده است. فرید زکریا، تحلیلگر مشهور مسائل بینالملل به همین بهانه با انتشار یادداشتی در روزنامه واشنگتنپست، بزرگترین بحران روسیه امروز بررسی کرده است.
اهمیت یکپارچگی هیات حاکمه
ساموئل هانتینگتون در کتاب مهم خود «موج سوم» نشان داد که تفرقه در میان نخبگان حاکم نشانه کلیدی ضعف در رژیمهای استبدادی است. جدایی اعضای برجسته هیات حاکمه از نظام سیاسی، اغلب باعث ایجاد مجموعه بزرگتری از تغییرات میشود. برعکس، وقتی چنین انحرافی در کار نباشد، به احتمال زیاد خودکامه میتواند به بقای خود ادامه دهد. (بشار اسد نمونهی این اصل را به ما ارائه می دهد).
راهپیمایی دونکیشوتی پریگوژین؛ تغییر جبهه نبرد پوتین
امروز چگونه میتوان این اصل را در مورد روسیه بررسی کرد؟ شورش نافرجام یوگنی پریگوژین برخی از مخالفان را در میان نخبگان حاکم روسیه برجسته کرد. اما ظاهراً ولادیمیر پوتین توانست ظرف یک یا دو روز این بلوا را خفه کند. به نظر میرسد که پریگوژین هیچ حمایت عمومی از هیچ یک از چهرههای کلیدی کرملین دریافت نکرد و به همین دلیل است که به راهپیمایی کیشوتی خود در مسکو پایان داد.
پوتین بیشتر دوران زمامداری خود را صرف در هم شکستن مخالفت لیبرالها کرده است. اما اکنون او در حال غلبه بر رقبای خود از جبهه ناسیونالیستها است.
جعبه سیاه جنگ قدرت در روسیه
جنگ قدرت در داخل کشور روسیه در جعبه سیاه اتفاق میافتد. همانطور که اغلب به وینستون چرچیل نسبت داده میشود: «دعوای سیاسی کرملین با دعوای بولداگها در زیر فرش قابل مقایسه است. یک خارجی فقط صدای غرغر را میشنود و وقتی استخوانها را میبیند که از زیر به هوا پرواز میکنند، مشخص میشود که چه کسی برنده شد». در حال حاضر، استخوانهای پریگوژین را به صورت مجازی میبینیم – و شاید به زودی آنها را به معنای واقعی کلمه ببینیم.
امید رو به زوال به زندگی روسها
آنچه هنوز روشن نیست وضعیت جامعه روسیه است. از زمانی که این مطلب را خواندم از این آمار متحیر شدم: امید به زندگی یک فرد ۱۵ ساله روسی امروزی برابر با یک فرد ۱۵ ساله در هائیتی است. به یاد داشته باشید، روسیه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر منابع طبیعی است. و این یک جامعه شهری و صنعتی است با سطح تحصیلات و سواد قابل مقایسه با سایر کشورهای اروپایی و شاید حتی فراتر از آن.
این تجزیه و تحلیل از مقاله منتشر شده در آگوست ۲۰۲۲ توسط نیکلاس ابرشتات، متخصص جمعیتشناسی، به دست میآید. او خاطرنشان می کند که در حال حاضر سه دهه است که روسیه در حال کاهش جمعیت است. با یک وقفه کوتاه از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵، مرگ و میر از تولدها پیشی گرفت، اما او خاطرنشان میکند که این روندی است که در بسیاری از کشورهای صنعتی شاهد آن هستیم.
یک فرد ۱۵ ساله در روسیه میتواند انتظار داشته باشد که ۵۳.۷ سال دیگر زندگی کند، که مانند هائیتی و کمتر از امید به زندگی برای افراد هم سن او در یمن، مالی و سودان جنوبی بود. افراد سوئیسی در همان سن می توانند انتظار داشته باشند که بیش از ۱۳ سال بیشتر عمر کنند.
سطح تحصیلات «جهان اول» و نرخ مرگ و میر «جهان چهارم»
تحصیلات معمولاً با سلامت خوب مرتبط است، اما در روسیه نه. ابرشتات اشاره میکند که به طرز شگفت انگیزی، روسیه کشوری با سطح تحصیلات «جهان اول» و نرخ مرگ و میر «جهان چهارم» برای جمعیت در سن کار است. او سپس به دستاوردهای آموزشی عمیقترب میپردازد و متوجه راز عمیقتری میشود. روسیه با تعداد زیادی از افراد آموزش دیده، به ویژه در علوم فنی، در اقتصاد دانش بسیار بدتر از اتحاد جماهیر شوروی عمل می کند.
در سال ۲۰۱۹، روسیه با وجود داشتن ۱۶ برابر جمعیت بیشتر، پس از اتریش در درخواستهای ثبت اختراع بینالمللی قرار گرفت. امروزه با وجود داشتن تقریباً ۳۰ برابر جمعیت بیشتر، در جوایز سالانه ثبت اختراع ایالات متحده (استاندارد طلایی برای شرکتها در همه جا) در کنار آلاباما قرار دارد. با توجه به صدها هزار روس (احتمالاً آموزش دیده، شهری، تحصیل کرده) که پس از تجاوز به اوکراین از کشور فرار کردند، همه این اعداد احتمالاً بسیار بدتر خواهند شد.
روسیه در برابر مدرنیته؛ یک دولت انگلی
چه چیزی این عدم تطابق خیره کننده را در روسیه توضیح میدهد؟ کتاب جدید الکساندر اتکیند با عنوان «روسیه در برابر مدرنیته» نشان میدهد که پوتین یک دولت انگلی ایجاد کرده که از طریق استخراج منابع طبیعی به جای تولید خلاقانه، درآمد کسب می کند و هیچ یک از وظایف یک دولت مدرن را از نظر تامین رفاه برای مردمش تامین نمیکند: فساد ذاتیِ این رژیم دزدسالار است و روسیه پس از فروپاشی شوروی سریعترین افزایش نابرابری را در همه جای جهان داشته است. پس از اعتراضات ضدپوتین در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ (که پوتین خشمگین هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا را مقصر آن دانست)، دولت روسیه حتی ضد مدرنتر شد.
برای حکومت پوتین، غرب اکنون نماینده نیروهای مدرنیزاسیون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که می تواند روسیه را آلوده کند. پوتین در سخنرانی خود هنگام آغاز حمله به اوکراین، ایالات متحده را متهم کرد که به دنبال تخریب ارزشهای سنتی روسیه و تحمیل ارزشهای جدید بر آن است که مستقیماً به «تحقیر و انحطاط» منجر میشود، زیرا این ارزشها مغایر با طبیعت انسان است. از نظر پوتین، مدرنسازی روسیه، جامعه مدنی فعالتر، تقاضاهای بیشتر برای مراقبتهای بهداشتی بهتر، فرصتهای بیشتر برای شهروندان عادی و دولتی کمتر دزدسالار ایجاد میکند. و بنابراین او از روسیه سنتی حمایت میکند که مذهب، اخلاق سنتی، بیگانههراسی و انطباق شدید جنسیتی را جشن میگیرد.
این همه ما را به چه سرنوشتی میرساند؟ مطمئن نیستم. اما منصفانه است که بگوییم بزرگترین مشکل روسیه این نیست که در جنگ اوکراین شکست میخورد، بلکه این است که در قرن بیست و یکم شکست میخورد.