به گزارش اکوایران، چندین وزیر خارجه در یکی از پایتخت‌های آسیایی گرد هم آمدند تا راه‌حل‌های خود درباره پایان بخشیدن به آشوب‌ خاورمیانه مورد مذاکره قرار دهند. یکی از کشورهای حاضر در این نشست در نقش میانجی‌، برای صورت بخشیدن به یک توافق در راستای پایان دادن به خصومت‌ها بین دیگر کشورها، حاضر شد.

 این می‌تواند توافق ۲۰۲۳ پکن برای عادی سازی روابط ایران و عربستان سعودی باشد. یا می‌تواند اشاره‌ای به نقش بانکوک در سال ۱۹۶۷ باشد؛ زمانی که وزیر امور خارجه تایلند به ایجاد توافقی برای پایان دادن به خصومت‌ها بین اندونزی و مالزی کمک کرد. در این نشست بود که یکی از موفق‌ترین سازمان‌های منطقه‌ای جهان متولد شد: انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه‌آن).

تجدید تجربه شرق آسیا؟

آن‌طور که «راس هریسون»، تحلیلگر ارشد موسسه خاورمیانه در دانشگاه پیتسبورگ، ضمن مقاله‌اش در فارین پالیسی تحلیل می‌کند، در اواخر دهه ۶۰ میلادی، برای کشورهای آسیای جنوب شرقی مشخص بود که بدون همکاری یکدیگر نمی‌توانند از نظر اقتصادی رشد کنند. رویدادهای تحول‌آفرین در منطقه و جهان نیز به طرز چشمگیری در شکل گیری آسه آن مهم بودند.

با شدت گرفتن جنگ در ویتنام و افزایش نگرانی‌ها در مورد گسترش کمونیسم از سوی جنبش‌های مورد حمایت چین، اقتصادهای ضعیف، دولت‌های جنوب شرق آسیا را تهدید می‌کردند. بریتانیا در آستانه خروج از منطقه بود. در سطح جهانی، دو دهه بعد جنگ سرد پایان یافت. این عوامل به شکل گیری و بعداً گسترش عضویت آسه‌آن کمک کردند.

تنش‌زدایی‌های اخیر نشان می‌دهد که آگاهی منطقه‌ای مشهود در آسیای جنوب شرقی در دهه ۱۹۶۰ ممکن است در خاورمیانه به وجود آمده باشد. گفتگوهای ایران و عربستان سعودی در آوریل ۲۰۲۱ در بغداد آغاز شد، به مسقط عمان رفت و در نهایت به پکن رسید و در آنجا به توافقی رسید که نوید تداوم دارد. تحولات دیگری مانند توافق ابراهیم و نزدیکی در حال ظهور ترکیه و مصر نیز نشان دهنده روند تحولات است.

بی‌تردید می‌توان در مورد چشم‌انداز دیپلماسی در خاورمیانه تردید داشت. این امر به ویژه در مورد عادی‌سازی روابط ایران و عربستان صادق است؛ جایی که سؤالات در مورد مزایای این عادی‌سازی برای طرفین نگرانی‌هایی را در مورد مدت زمان ادامه آن ایجاد می کند. اما مانند آسیای جنوب شرقی در دهه ۱۹۶۰، نیروهایی در خاورمیانه و جهان امروز در کار هستند که می‌توانند شک و تردید ما در این مورد را کاهش دهند.

تشدید رقابت ابرقدرت‌ها؛ بلیت شانس کشورهای خاورمیانه

 کشورهای خاورمیانه مدتی است که به جای رقصیدن به ساز بیگانگان،  بر اساس منافع ملی خود معامله می‌کنند. این استقلال به نحو متناقضی به دلیل رقابت قدرت‌های بزرگ در منطقه است. با تشدید رقابت بین قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های منطقه‌ای گزینه‌های بیشتری دارند و بیشتر به عنوان عوامل آزاد عمل می‌کنند تا متحدان متعهد قدرت‌های جهانی.

به عنوان مثال، اسرائیل و عربستان سعودی استقلال قابل توجهی از ایالات متحده در موضوعاتی از سیاست انرژی گرفته تا رویکردها نسبت به جنگ روسیه در اوکراین نشان می‌دهند. ایران نیز با توجه به تحکیم روابط نظامی‌اش با روسیه، اعتماد به نفس بیشتری دارد.

پایان آمریکا در خاورمیانه؟ 

علاوه بر این، در حالی که ایالات متحده از خاورمیانه خارج نمی‌شود، متحدانش در خلیج فارس اعتبار آن را به عنوان یک ضامن و شریک امنیتی زیر سوال برده‌اند. این باعث می‌شود که آنها به ایران نزدیک‌تر شوند، نه دورتر. آخرین ضربه برای عربستان سعودی حملات پهپادی در سال ۲۰۱۹ به دو پالایشگاه نفت بقیق و خریص متعلق به شرکت دولتی آرامکو بود. با این حال دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، علی‌رغم لفاظی‌های آشنا، واکنش چندانی انجام نداد. گویا برای سعودی‌ها، دکترین کارتر که در سال ۱۹۸۰ به عنوان تعهد ایالات متحده برای استفاده از زور برای دفاع از منافع ملی خود در خلیج فارس تدوین شد، منقضی شده است. این تحول بدون شک سعودی‌ها را به سمت آمادگی برای مذاکره با ایران سوق داد. و تا سال ۲۰۲۱، امارات متحده عربی و عمان نیز برای گسترش گفت‌وگوهای خود با ایران در تلاش بودند.

در واشنگتن این باور وجود دارد که خاورمیانه بدون دخالت ایالات متحده نمی تواند به ثبات برسد. اما در شرایط کنونی روشن است که انگیزه اولیه برای ایجاد ثبات باید از سوی قدرت‌های منطقه‌ای باشد. همانطور که این حرکت‌های اخیر به سمت گفت‌وگو نشان می‌دهد، این دیدگاه در منطقه وجود دارد که ثبات و کاهش تنش – از جنگ‌های داخلی در یمن و سوریه تا مشکلات لبنان و عراق – مستلزم همکاری بین بازیگران منطقه‌ای، با یا بدون دخالت دولت ایالات متحده است. 

چین؛ منجی نوظهور ثبات خاورمیانه 

نقش دیپلماتیک جدید چین در خاورمیانه عامل دیگری است که می‌تواند به حفظ روند کاهش تنش کمک کند. پکن از رویکرد ایالات متحده برای ایجاد توازن فراساحلی علیه ایران از طریق عربستان سعودی و اسرائیل اجتناب می‌کند و چنین رویکردی را افزایش‌دهنده تنش می‌بیند. در عوض، چین رویکرد خنثی‌تری نسبت به درگیری‌های منطقه‌ای اتخاذ می‌کند، با این فرض که به جای دامن زدن به تنش‌ها، باعث آرامش می‌شود.

چندین منبع ایرانی نقش حیاتی نوظهور چین را به عنوان یک ثبات‌بخش منطقه‌ای برجسته کردهاند. برخی رسانه‌ها ادعا کرده‌اند که پس از حمله ایران به تاسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹، چین به تهران هشدار داد که چنین اقداماتی منافع این کشور را تضعیف می کند، زیرا سیاست امنیت انرژی پکن مبتنی بر واردات بدون مانع نفت عربستان و خلیج فارس است.

پکن بزرگترین شریک تجاری ایران و عربستان سعودی است، اگرچه تجارت چین و عربستان حدود شش برابر بیشتر از تجارت چین و ایران است. با توجه به اینکه چین نیمی از نفت خود را از خلیج فارس دریافت می کند، امنیت انرژی این کشور ایجاب می کند که سیاست هایی را اتخاذ کند که احتمال درگیری بین ایرانی ها , سعودی ها را کاهش دهد. باید دید که آیا چین اراده سیاسی و سنگینی برای کمک به ایران و عربستان سعودی برای دنبال کردن یکپارچگی اقتصادی دارد یا خیر؛ چیزی که قاره اروپا در پایان جنگ جهانی دوم شاهد آن بود. این یک آزمون بزرگ برای چین خواهد بود.

شاید تحرکات دیپلماتیک چین در خاورمیانه بتواند واشنگتن را نیز به سمت دیپلماسی سوق دهد. اقدامات چین ممکن است به عنوان انگیزه‌ای برای صحبت های اخیر درباره توافق غیررسمی بین ایران و ایالات متحده در مورد موضوع هسته‌ای باشد. از نظر شهرت و اعتبار بین‌المللی، کاخ سفید اکنون باید با روایت ارائه‌ داده‌ شده از چین به عنوان یک صلح‌طلب و ایالات متحده به عنوان جنگ‌افروزی که فقط می‌خواهد به خاورمیانه سلاح بفروشد، مبارزه کند.

معامله برد-بردِ تهران-ریاض

در موازنه و در کوتاه مدت، ریاض بیشترین سود را از دخالت چین خواهد برد. اگر چین بتواند بر تهران فشار بیاورد تا حوثی‌های یمن را مجبور به دستیابی به یک توافق سیاسی با عربستان سعودی کند و تهدید به هدف قرار دادن زیرساخت‌ها، تجارت و برنامه‌های اقتصادی عربستان را متوقف کند، برنده می‌شود. اگر ایرانی‌ها نتوانند این کار را انجام دهند، این سعودی‌ها هستند که پیروز می‌شوند، زیرا ریاض می‌تواند به پکن نشان دهد که این ایرانی‌ها هستند که در مورد کاهش تنش جدی نیستند.

از سرگیری دیپلماسی مزیت دیگری نیز برای ریاض دارد: در صورت درگیری نظامی بین ایران و ایالات متحده یا ایران و اسرائیل، سعودی‌ها اکنون این احتمال را که عربستان سعودی به هدف تلافی‌جویانه ایران تبدیل شود، بسیار کمتر حس می‌کنند.

برد کوتاه مدت تهران این است که این توافق با ریاض ممکن است عربستان سعودی را حداقل در حال حاضر از اسرائیل دور کند. مهم‌تر از آن، حداقل، این توافق می‌تواند نشان‌دهنده دوران جدیدی از «صلح سرد» بین تهران و ریاض باشد که طی آن هر دو طرف دخالت در امور داخلی یکدیگر را متوقف می‌کنند. هر دو طرف این تعهد عدم مداخله را محوری می‌دانند؛ پیامی که در سفر ۱۷ ژوئن فیصل بن فرحان آل سعود وزیر امور خارجه عربستان به تهران تکرار شد.

تبدیل دشمنی به شراکت تجاری 

این محاسبات در حال تغییر نه تنها منعکس‌کننده تغییر واقعیت‌ها در سطح منطقه‌ای و جهانی است، بلکه فشارهایی را که نخبگان حاکم ایران و عربستان در سطح محلی با آن مواجه هستند، نشان می‌دهد.

در مورد عربستان سعودی، دستور کار محمد بن سلمان، ولیعهد، تحول عظیم جامعه عربستان است. بالاتر از همه، رهبری در ریاض متقاعد شده است که بهترین استراتژی ملی برای آینده کشور، راهبردی است که بر توسعه اقتصادی در داخل تمرکز کند، از جمله تعهد به پلت فرم چشم انداز ۲۰۳۰ شاهزاده محمد بن سلمان.

از سوی دیگر، بر خلاف انتظارات اولیه، حضور ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور محافظه‌کار ایران، ممکن است تهران و ریاض را بیشتر به سمت یکدیگر سوق دهد. در همین حال، در تهران، دولت هیچ راهی برای خروج از بن بست خود با واشنگتن نمی‌دید. در عوض، تلاش کرد به دنبال سیاست جدیدی در قبال رقبای عرب خود با هدف دور زدن تحریم های ایالات متحده باشد. سیاستگذاران در تهران به فایده همسایگان نزدیک به عنوان مجرای تجارت جهانی پی برده‌اند. اینگونه است که امارات، عراق و عمان اخیراً به عنوان بزرگترین شرکای تجاری ایران مطرح شده‌اند. حداقل، تهران امیدوار است که تنش‌زدایی با ریاض، اقدامات ضدایرانی سعودی‌ها، از جمله حمایت مالی از عملیات رسانه‌ای مخالفان را کاهش دهد؛ موضوعی که توجه و رسیدگی به آن از زمان شروع اعتراضات در سپتامبر ۲۰۲۲ برای تهران ضروری است. 

استراتژی ریاض در قبال ایران و اسرائیل

ثبات منطقه‌ای پایدار می‌تواند از سه‌گانه نیروهای محلی، منطقه‌ای و جهانی که در یک جهت حرکت می‌کنند، سود ببرد. یکی از مواردی که باید مراقب آن بود این است که آیا توافق‌نامه ابراهیم و نزدیکی ایران و عربستان با یکدیگر مکمل یا در تضاد خواهند بود. در حالی که احتمال کمی وجود دارد که همکاری رسمی بین اسرائیل و ایران وجود داشته باشد، اما این امکان وجود دارد که توافقنامه ابراهیم به موازات نزدیکی عربستان سعودی و ایران انجام شود. موضع خنثی‌تر چین می‌تواند تقریباً این امکان را فراهم کند. مهم این است که آیا عربستان سعودی در نهایت به توافقنامه ابراهیم بپیوندد یا خیر.

در حالی که انگیزه‌های پشت سر عادی‌سازی روابط اخیر ایران و عربستان سعودی  و اراده سیاسی دو کشور را برای تنش زدایی مورد تامل است، بدبینی مفرط می‌تواند ما را نسبت به احتمال آینده‌ای بهتر برای این منطقه آشفته نااُمید کند.