داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم - افق اقتصادی

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم - افق اقتصادی
یکشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | 2024-11-24
کد خبر: 138081 |
تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ - ۱:۵۲ |
272 بازدید
۰
2
ارسال به دوستان
پ

این بار خیابان‌های پایتخت می‌شوند شاهد و ناظر قلب‌هایی که گنجایش حجم عظیم فراق و هزاران عمود دلتنگی را ندارند و اشک‌های دلدادگی را در حسرت دیدار جاری می‌کنند.

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

خبرگزاری فارس-تهران؛ نیاز گلی: چشم‌ها خیس باران است و دل‌ها پر از آه و حسرت. هر کسی شرح حالی دارد و با نیتی آمده. دل در دل جامانده‌ها نیست دلتنگ مشایه هستند. جامانده‌ها در اربعین حال غریبی دارند عشق سیدالشهدا(ع) در جان‌شان ریشه دوانده و هر کدام قصه‌ای دارند. اما آخر همه قصه‌ها به عشق حسین(ع) ختم می‌شود. 

تا چشم کار می‌کند آدم می‌بینم. سعی می‌کنم انتهای جمعیت را ببینم، دستم را روی پیشانی‌ام سایه می‌کنم و به انتهای مسیر خیره می‌شوم اما جمعیت تمامی ندارد. وقتی می‌گویم تا چشم کار می‌کند، تا نبینی نمی‌دانی چه می‌گویم. لحظه به لحظه ازدحام آدم‌ها بیشتر می‌شود و تو قطره‌ای در دریای بزرگ عاشقان حسین(ع) هستی.

قدم قدم جلو می‌روند، برخی تند و برخی آهسته. بیشترشان خانوادگی آمده‌اند اما گروه‌های دوستانه نیز زیاد است. مشتاقانی که از ساعت ۶ صبح روز اربعین از جای جای پایتخت خود را به میعادگاه عاشقان در میدان امام حسین(ع) رسانده‌اند تا از قافله جامانده‌ها، جا نمانند و روانه کربلای ایران ‌شوند. جاماندگان به زیارت حرمی می‌روند که امام هادی(ع) درباره‌اش فرموده؛ اگر قبر عبدالعظیم را در ری زیارت کنی مثل این است که قبر حسین(ع) را در کربلا زیارت کرده‌ای.
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

از میدان امام حسین(ع) به سمت شهرری می‌روند و زیر لب ذکر می‌گویند و دعا می‌خوانند. شاید هم‌ با حسین(ع) درددل‌های خود را واگویه می‌کنند و یا شاید از دلتنگی‌های فراق می‌گویند و از داستان اشک‌ها و حسرت‌ها. همراه با جمعیت حرکت می‌کنم و به رازهایی فکر می‌کنم که هرکدام با خود آورده‌اند تا امروز به حسین(ع) بگویند، آخر امروز روزی است که زینب(س) به زیارت برادرش رفت و برایش گفت همه آنچه را که در چهل روز فراق بر سرشان آمده.

جامانده نیستم

از دو پسر جوان که پرچم «یا حسین» به دست گرفته‌اند و با عشق و حال خاصی همراه با مداحی «من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی» که از مواکب پخش می‌شود، همخوانی می‌کنند می‌پرسم چرا در مراسم جاماندگان شرکت کرده‌اید؟ یکی از پسرها می‌گوید: اینجا مراسم جاماندگان است اما راستش ما جامانده نیستیم.

پاسخ پسر برایم جالب است چون امروز همه حرف از جاماندن می‌زنند و می‌گویند از کربلا جاماندیم و به قافله جاماندگان پیوستیم. از پسرها می‌خواهم بیشتر توضیح دهند که همان پسر جواب می‌دهد: «ما تا دو روز قبل از اربعین در کربلا بودیم و یک روز قبل از اربعین برگشتیم ایران.» پسر دیگر حرف دوستش را ادامه می‌دهد: ما هفته پیش رفتیم نجف و تا کربلا هم پیاده روی کردیم و خیلی هم سفر خوبی بود. این اولین سفر کربلای ما بود. عمود به عمود پیاده طی کردیم و البته بماند که دل‌مان را در بین الحرمین جا گذاشتیم. از وقتی برگشتیم ایران، بازهم بی‌قرار هستیم. آخر خاک کربلا بگیر است یک بار بروی دیگر نمی‌توانی دل بکنی. امروز آمدیم تا اینکه هم دل بی‌قرارمان آرام شود و هم اینکه سهمی در این همایش بزرگ داشته باشیم.
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

همراه با سیل خروشان جمعیت جلو می‌روم و مردمی را می‌بینم که می‌خواستند همچون جابر ابن عبدالله انصاری پای پیاده تا حرم یار طی طریق کنند، یکی یکی عمودها را پشت سر بگذارند، از ماه بنی هاشم اذن دخول بگیرند و بر شبکه‌های ضریح شش گوشه عقده دل بگشایند. اما این آرزوها باعث نشده در خانه بمانند و حسرت بکشند، بلکه دل به جاده زدند و به سمت قبله تهران راهی شده‌اند تا دلدادگی‌های خود را در دفتر اربعین ثبت کنند.
 

پیاده روی اربعین، یک راهپیمایی ساده نیست

به سمت یک خانواده ۶ نفره که پدربزگ خانواده بر روی ویلچر است، می‌روم و می‌پرسم چه شده که در این گرما خانوادگی به پیاده روی آمده‌اید و غیر از خودتان ۳ فرزند و پدر پیرتان را به همراه آورده اید؟ اگر برای شرکت کنندگان در مراسم یارانه‌ای چیزی می‌دهند به ما هم بگویید.

پدر خانواده با پشت دست عرق از پیشانی پاک می‌کند و می‌گوید: عشق امام حسین(ع) را با هیچ چیزی نمی‌توان معامله کرد ما خانوادگی به اهل بیت ارادت داریم و آمده‌ایم تا فریاد هل من ناصر ینصرنی امام حسین(ع) را لبیک بگوییم. شرکت در این مراسم کمترین کاری است که می‌توانیم برای امام حسین(ع) انجام دهیم امامی که همیشه فریادرس ما بوده است.

با این خانواده همقدم می‌شوم و در ادامه می‌پرسم مگر امام حسین نیازی دارد که ما در راهپیمایی شرکت کنیم اصلا حضور در مراسم، چه نفعی برای امام حسین دارد؟ مرد میانسال پاسخ می‌دهد: مطمئنا ائمه به ما نیاز ندارند به پیاده روی ما هم نیازی ندارند بلکه ما هستیم که به توجه اهل بیت نیاز داریم. پیاده روی اربعین فقط یک راهپیمایی ساده نیست بلکه نشان دادن عظمت این رویداد بزرگ اعتقادی و اتحاد مسلمانان جهان به دشمنانی است که در خیال باطل خود برای ایران عزیزمان خیال پردازی‌های بیهوده می‌کنند.

همینطور که از جلوی موکب‌های پذیرایی و نذری رد می‌شویم و جلو می‌رویم، می‌پرسم درسته که برخی شبکه‌های فارسی زبان می‌گویند مردم به خاطر غذای نذری در مراسم اربعین شرکت می‌کنند؟ لبخندی می‌زند و پاسخ می‌دهد: من پارسال در پیاده روی کربلا بودم، همه با عشق آمده بودند. آخر کدام آدم عاقلی توی این گرمای طاقت فرسا کیلومترها پیاده روی می‌کند که یک پرس غذا بگیرد! آنها نمی‌توانند این حضور گسترده مردم را ببینند و از خودشان اراجیف می‌بافند. یک بار می‌گویند حکومت با ترفندهای فیلمبرداری جمعیت را زیاد نشان می‌دهد و یک بار هم می‌گویند مردم به خاطر نذری آمده‌اند. حالا اینکه مردم چرا در این مراسم شرکت می‌کنند را اینها هرگز درک نخواهند کرد.
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

قبل از آنکه پیاده روی مرسوم شود، مادرم به زیارت اربعین رفت

دختری در طول مسیر با فاصله کمی از من در حال پیاده روی است که اشک از دریای چشمانش خشک نمی‌شود مدام با پشت دست دانه‌های اشک را از گونه‌هایش پاک می‌کند و با حسرتی که در چهره‌اش پیداست جلو می‌رود.

می‌خواهم علت گریه بی‌امانش را بپرسم که اول می‌گوید نمی‌خواهم صحبت کنم ولی ناگهان بغضش می‌ترکد و می‌گوید: «مادرم». از بغض صدایش می‌فهمم که مادرش را از دست داده سکوت می‌کنم و به چشم‌هایش خیره می‌شوم. کمی آرام می‌شود و می‌گوید: مادرم عاشق اربعین بود حدود ۲۰ سال پیش که اسمی از پیاده روی اربعین نبود و هنوز صدّام بر سر حکومت بود، مادرم اصرار داشت که زیارت اربعین به کربلا برود.

با همان صدای بغض‌آلود ادامه می‌دهد: آن موقع تازه چند سال بود که راه کربلا باز شده بود و خبری از داعش هم نبود اما کربلا همیشه پُربلا بوده و از امنیتش می‌ترسیدیم. مادرم که سرطان داشت و می‌دانست زیاد عمرش به دنیا نیست گفت نمی‌خواهم کربلا را ندیده از دنیا بروم. من که یک عمر برای باز شدن راه‌ کربلا نوحه خوانده‌ام، امروز هیچ عذری برای نرفتن ندارم. اگر قبر حسین(ع) و عباس(ع) را زیارت نکنم، اگر تل زینبیه را نبینم و به پابوسی امیرالمومنین(ع) نروم در روز قیامت شرمنده حضرت زهرا(س) می‌شوم.

دختر جوان که دیگر اشک چشمانش بند آمده است، می‌گوید: بالاخرم پدرم رضایت داد و مادرم همراه با دوستانش راهی کربلا شد. آن سال برای اولین بار اربعین را بدون مادرم سپری کردم. مادرم وقتی از سفر کربلا برگشت حالش خیلی خوب بود و تا سالی که مراسم پیاده روی مرسوم شود، زنده بود. مادرم نمی‌دانست که سال‌ها بعد قرار است چنین کنگره عظیمی در کربلا برپا شود و آن موقع دیگر توی دنیا نیست که در این مراسم شرکت کند.

لحظاتی سکوت می‌کند و گویا خاطرات گذشته را در ذهنش مرور می‌کند آب دهانش را قورت می‌دهد و می‌گوید: مادرم ۲۰ سال پیش به زیارت اربعین رفت تا از قافله دلدادگان جا نماند و من هر سال به یاد او در مراسم پیاده روی جاماندگان شرکت می‌کنم و خاطراتی که از سفر کربلا تعریف کرده را در ذهنم مرور می‌کنم. منِ کربلانرفته با این خاطرات وجب به وجب کربلا را می‌شناسم؛ از بی وفایی آب فرات تا نهر علقمه و تل زینبیه و دارالسلام و مسجد سهله و مسجد کوفه و مشک عباس و … حتی خاک دشت نینوا، داستان همه را ازبَرم.
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

تعداد دلدادگان حسین(ع) امروز قابل شمارش نیست، گاهی انبوه جوانان را می‌بینم و با خود می‌گویم امسال تعداد جوانان بیشتر از بقیه است اما لحظاتی بعد تعداد بی‌شمار کودکان و خردسالان توجهم را جلب می‌کند کمی که جلوتر می‌روم سالخوردگان را می‌بینم که برخی با ویلچر و برخی با عصا به همراه فرزندان و نوه‌های خود زینت بخش مراسم شده‌اند و کمی آن طرف‌تر حضور پررنگ میانسالان خودنمایی می‌کند. نمی‌دانم کدام قشر و رده سنی از دیگری بیشتر است فقط می‌توانم بگویم این تصاویر را نباید از پشت قاب تلویزیون و از دریچه رسانه‌ها دید، باید خودت لمس کنی تا بدانی چه می‌نویسم.

جز عزت و احترام ندیدیم

زنی میانسال که کلاه آفتابگیر به سر گذاشته و زیارت نامه اربعین در دست دارد، دقایقی بر روی صندلی‌های ایستگاه اتوبوس می‌نشیند. از سُر خوردن دانه‌های عرق بر روی چهره‌اش معلوم است که حسابی از گرما کلافه شده. کنارش می‌نشینم و می‌پرسم توی گرما اذیت شدید؟ کلاهش را برمی‌دارد و می‌گوید چه اذیتی؟! چه زحمتی؟! کلِ کاری که کردیم مسیری را به عشق مولایمان پیاده روی کردیم و در طول مسیر جز عزت و احترام ندیدیم. جز پذیرایی و خدمت رسانی ندیدیم. اینجا برای زائران موکب به پا کرده‌اند اما با بچه‌های حسین(ع) چه کردند! ما با این همه خدمت رسانی خسته ‌می‌شویم، اما زینب با آن همه مصیبت چه دید و چه گفت…

اشک از دیدگان زن جاری می‌شود، از غم‌های زنان کرب و بلا می‌گوید و ادامه می‌دهد: ما که بر روی خار مغیلان راه نمی‌رویم. در طول راه تازیانه‌ و چوب خیزران نمی‌بینیم. معجر از سر زنان نمی‌کشند. سرهای بریده عزیزانمان را بر روی نیزه‌ها نمی‌زنند. گوشواره از گوش دختران نمی‌کشند و بر صورت‌شان سیلی نمی‌زنند. اینجا هیچکس بی احترامی نمی‌کند اینجا آب و غذا دست‌مان می‌دهند و زیرپاهای‌مان را آب و جارو می‌کنند. بمیرم برای دل زینب چه کشید با درد یتیمانش…
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

این بار خیابان‌های پایتخت می‌شوند شاهد و ناظر عرض ارادت‌های دلدادگانی که با فریاد «لبیک یا حسین» دل‌های خود را تا دشت نینوا پرواز می‌دهند. امروز مردم پای کار آمده‌اند، چه مردمی که با قدم‌هایشان این لحظات دلدادگی را ثبت می‌کنند و چه مردمی که پای خدمت ایستاده‌اند. آخر هرچه باشد پای عشق حسین(ع) در میان است. امروز صدها موکب مردمی که عشق به حسین و آرزوی خدمت به دلدادگان حسین(ع) دارند، ثانیه‌ها و دقیقه‌ها را به هم می‌دوزند و مشق عشق می‌کنند.

مردم پای کارِ حسین(ع) آمده‌اند

مسیر پر است از موکب‌های پذیرایی. تمامی تمهیدات از مردم است و مردم پای کارِ حسین(ع) آمده‌اند. انواع غذاها و خوراکی‌ها توزیع می‌شود. یکی چای می‌ریزد یکی شربت. یکی آش درست کرده دیگری قیمه. یکی اسپند دود می‌کند دیگری واکس صلواتی می‌زند. یکی آب به روی مردم می‌پاشد و یکی دیگر چای عراقی با طعم ارادت می‌دهد دست زوار.
 

در چهارراه چشمه علی شهرری بیشتر مردم دستشان آب دوغ خیار دارند مقداری جلوتر که می‌روم می‌بینم از داخل آستان بی بی زبیده بیرون می‌آیند. داخل آستان می‌روم و می‌بینم تعدادی از مردم به صورت خانوادگی در فضای سبز آستان نشسته و آب دوغ خیار خنک و گوارا میل می‌کنند. واقعا که در آستانه شلاق آفتاب ظهر آب دوغ خیار ایده خوبی است.

با مدیر آستان بی بی زبیده گفت‌وگویی می‌کنم و می‌خواهم در مورد این نذری توضیح دهد. حمیدرضا فرشیدفر با اشاره به حضور مردم در داخل آستان می‌گوید: آستان بی بی زبیده در خیابان فدائیان اسلام و در مسیر پیاده روی قرار دارد به خاطر همین هرساله در روز اربعین درب آستان را باز می‌کنیم تا جمعیتی که از تهران آمده و در اینجا که تقریبا آخرهای مسیر است و خسته شده‌اند، با حضور در آستان استراحتی کنند و اگر خواستند به زیارت بانو بی بی زبیده مشرف شوند و نماز اقامه کنند.

وی با اشاره به اینکه ما نتوانستیم در پیاده روی کربلا شرکت کنیم و به جاماندگان خدمت رسانی می‌کنیم، ادامه می‌دهد: مردم دسته دسته وارد می‌شوند و کمی استراحت می‌کنند و سپس به مسیر پیاده روی خود در قافله عشق جاماندگان ادامه می‌دهند. نماز ظهر اربعین را هم در آستان به صورت جماعت با حضور گسترده‌ای از زائران اقامه کردیم.

مدیر آستان بی بی زبیده با اشاره به اینکه هر سال در روز اربعین غذای نذری توزیع می‌کنیم، می‌گوید: در سال گذشته و امسال به دلیل گرمای هوا و باتوجه به اینکه در موکب‌های اطراف غذای گرم توزیع می‌شود، ما تصمیم گرفتیم برای ۱۰ هزار نفر آب دوغ خیار تهیه کنیم که با استقبال مردم روبرو شد.

فرشیدفر به نیروهایی که در حال توزیع نذری بین مردم هستند، اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: نیروهای جهادی از چند روز گذشته با انرژی خستگی ناپذیری در تکاپوی تدارکات هستند تا بتوانیم سهم کوچکی در این مراسم بزرگ داشته باشیم و در حد توان خود از زوار پذیرایی کنیم. همه این کارها مردمی است و دوستان فقط به عشق امام حسین(ع) در این موکب خدمت می‌کنند.
 

داستان دلدادگی در خیابان‌های پایتخت+عکس و فیلم

در طول مسیر عکس‌های شهدا بر روی عمودها نصب شده و نظاره گر دلدادگانی هستند که هرگز اجازه نخواهند داد خون شهدا پایمال شود. شهدایی که سر دادند تا ما امروز اتحاد بی مثال خود را به نمایش بگذاریم. حججی‌ها، علی‌وردی‌ها، عجمیان‌ها… و عشق همه آزادگان جهان «حاج قاسم». در جای جای مسیر به تعداد زیاد عکس شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به چشم می‌خورد که در دست‌های زائران و دلدادگان و به ویژه جوانان است، تصویری که هرگز از یاد نخواهد رفت زیرا قصه این عکس‌ها قصه مدیون بودن امنیت امروز ماست که در سایه رشادت‌های مدافعان حرم و مدافعان امنیت و سردار جبهه مقاومت رخ داده است.
 

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

این مقال تنها بخش کوچکی از شکوه دلدادگی‌های جاماندگان است که در دفتر اربعین ۱۴۴۵ ثبت می‌شود. مقصد نهایی و پایان مسیر پیاده روی جاماندگان اربعین، حرم سیدالکریم است در کربلای ایران. آدم‌ها دسته دسته و شانه به شانه وارد حرم می‌شوند. با هر قدمی که برمی‌دارند گوشه چشمشان خیس می‌شود، دل دریایی‌شان در کرب و بلاست اما پای دل‌شان در حرم ملک پاسبان سیدالکریم.

قلب‌های جاماندگان گنجایش این حجم از فراق و هزاران عمود دلتنگی را ندارد. قبر عبدالعظیم را زیارت می‌کنند و از مهمان ری برات کربلا می‌خواهند، آخر عبدالعظیم آبرو دارد نزد ائمه. او اولین کسی بود که قبر تخریب شده حسین(ع) را بازسازی کرد و زیارت کربلا را رواج داد. خود را تسلی می‌دهند بلکه اربعین ۱۴۴۶ قبر شش گوشه را در بغل بگیرند. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

پایان پیام/۶۷۰۶۲


✅ آیا این خبر اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید.
[کل: ۰ میانگین: ۰]
نویسنده: 
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم افق اقتصادی در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام‌هایی که حاوی توهین، افترا و یا خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی‌پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت‌های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی میباشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید