خبرگزاری فارس-تهران؛ نوجوان ۱۶ ساله از مازندران به کردستان میرود و در آن بحبوحههای جنگ پس از گذشت یک سال به جایگاه فرماندهی میرسد و با یک پایی که به یادگار مانده در مناطق جنگی غرب حدود ۱۵ سال حماسهساز میشود.
«کاک خاک» عنوان کتابی از روایتهای رزمنده جانباز اهل مازندران «محمدرضا حبیب زاده احمدی» یا همان «حاج حبیب» از فرماندهان جبهههای کردستان، سرزمین مجاهدتهای خاموش است که به قلم «فاطمه قنبری» تاریخ شفاهی دیار کردستان را همراه با تصاویر، اسناد و اسامی شهدای مازنداران مکتوب کرده و در چهار فصل از دوران کودکی، پیش از انقلاب اسلامی، ورود به کردستان و سنندج تنظیم و به چاپ رسیده است.
این کتاب باحضور جمعی از خبرنگاران رونمایی و گفتوگویی با نویسنده کتاب و روایتگر انجام شد که در ادامه میخوانیم.
تاریخ شفاهی روایتی از قهرمان زنده
فاطمه قنبری، جوان دهه شصتی اهل ساری و فارغ التحصیل رشته ریاضی کاربردی و نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس و ادبیات حماسی است که حدود ۱۲ سالی است که در این حوزه فعالیت دارد و تاریخ شفاهی را به طور تخصصی کار میکند و تاکنون ۹ کتاب در حوزه دفاع مقدس نوشته است و از ماجرای گرایش به این عرصه تعریف میکند.
وی میگوید: با توجه به تسلطی که در حوزه کامپیوتر و زبان انگلیسی داشتم طرحی با کنگره شهدا استان مازندان انجام دادم و دورههای تخصصی ادبیات حماسی را نیز گذراندم؛ تاریخ و هر چیز که دارای سند بود را دوست داشتم و این به دلیل دیدگاهی است که ریاضی به من داده بود و در نهایت تاریخ شفاهی را شروع کردم تا حقیقت را آنگونه که هست نشان دهم و با مخاطب فاصلهای نداشته باشم چون میتوانستم قهرمان را روایت کنم نه اینکه مانند داستان قهرمان بسازم.
پژوهشگر حوزه دفاع مقدس ادامه داد: حقایق جنگ را در اسناد تاریخی میتوان شناخت و اگر ما وارد تولید این آثار مکتوب نشویم، از کشورهای دیگر برای ایران تاریخسازی میکنند؛ از مازندران رزمندگان بسیاری به کردستان رفتند و فرماندهان زیادی مانند ابوعمار یا همان «شهید افتخاریان» تقدیم انقلاب اسلامی شد؛ شهیدی که تحصیلات پزشکی در آلمان را رها کرده و وقتی فهمید امام خمینی(ره) به فرانسه آمده است، خود را به امام میرساند تا کسب تکلیف کند و در نهایت به دستور امام(ره) به ایران آمده و رشادتهایی در کردستان میآفریند و امروز وقتی نام شهید افتخاریان در مریوان برده میشود، مردم با احترام از او یاد میکنند.
قنبری گفت: با این حال برای تاریخ شفاهی دوران جنگ به دنبال راوی که در قید حیات باشد، بودیم و در تحقیقات به عمل آمده، به رزمنده جانبازی به نام محمدرضا حبیب زاده احمدی که سابقه حضور طولانی مدت در جبهههای جنگی را داشت، رسیدیم؛ فردی که از سال ۱۳۵۹ تا پس از قطعنامه در کردستان حضور داشت.
وی بیان داشت: حبیب زاده آن زمان نوجوانی بود که در روزهای اول جنگ، به عنوان یک رزمنده عادی در منطقه حضور داشت و برحسب علاقه شخصی به قسمت مخابرات رفته و بیسیمچی جنگ میشود؛ استعدادهای مختلفی توسط فرماندهان از این رزمنده ۱۶ ساله کشف شده و سپس از روستای دزلی به مریوان آمده و مسؤولیت فرمانده گروه ضربت را بر عهده میگیرد و در سن ۱۷ سالگی پای خود را از دست میدهد.
«کاک خاک» روایتی از مظلومیت مردم کردستان و شهدا
نوبت به حاج حبیب رسید با خوش رویی از اینکه چه شد که روایتگری جنگ، وقایع و مظلومیت مردم سنندج را تعریف کرده، سخنش را آغاز کرد و با تواضع و احترام دوران حماسههای رزمندگان و شهدا در خاک کردستان را در صحنه کلمات به تصویر کشید تا بازگوییهای جنگ در این کتاب برای نسل جوان و نوجوان به یادگار بماند و از وضعیت آن زمان و ایثارگریهای بیریا و با معرفت مطلع باشند.
وی گفت: بیش از ۱۵ سال در کردستان خدمت کردم و برای خدمت به مردم، سالها از خانواده دور بودم؛ شهدا از انقلاب مطالبهای نداشتند و هرکاری کردند برای نظام و کشور بود و هر وجب خاکی که داریم مدیون فداکاری و شجاعت آنها هستیم.
رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: «کاک خاک» مظلومیت شهدا و مردم کردستان است و جنایتهایی که صدام و بنی صدر مرتکب شدند را بیان میکند، دشمن تا مریوان و بانه و سقز و پاوه از زمین و هوا وارد شده بود و این شهرها مدام در تیررس دشمن داخلی و خارجی مانند گروههای منافقین، کوملهها، دموکراتها در کردستان ایران و عراق قرار داشت و مردم شبها از توپخانههای دشمن آرامش نداشتند.
ما باید رشادتها و الگوی شهدا را روایت کنیم
احمدی تاکید کرد: ما باید رشادتها و الگوی شهدا را روایت کنیم و واقعیتهای جنگ و باهم بودن فرماندهان جنگ را نشر دهیم، از فرمانده شهید ابوعمار که بعد از نماز شب پوتین رزمندگان را واکس میزد و جوراب آنها را میشست و انگیزههایی که داشت برای جوانان بگوییم؛ این کتاب از اخلاص، معرفت، اخلاق، دینداری و سخاوت رزمندگان روایت میکند؛ آبادانی کردستان و بیمه بودن کشور به برکت خون شهدا و امام زمان(عج) است؛ به آسایشگاه جانبازان برویم و با آنها صحبت کنیم و این یادگاران را فراموش نکنیم.
حبیب زاده احمدی، با اینکه یک پای خود را از دست داده هیچ مانعی در ورزش، کار و زندگی برایش ایجاد نشده و توصیه میکند که اساتید دانشگاه فرهنگ و آثار شهدا را به جوانان انتقال دهند و به آنها اعتماد داشته باشند و پای کار آورند.
حاج حبیب در رابطه با زمانی که به تازگی پایش در جبهه قطع شده بود و پای مصنوعی داشت، گفت: سفری از مازندران به تهران داشتم و داخل ماشین پای مصنوعیام به مسافری که کنارم نشسته بود، برخورد میکرد و از این اتفاق ناراحت بودم و عذرخواهی کردم و آن مسافر که دانشجو هم بود، متوجه جانباز بودنم شد که با هم کل مسیر را گفتوگو کردیم و هنگام خداحافظی گفت که این صحبتها را کتاب میکند که اینها نشانه برخورد خوب و پذیرش جوانان است.
راوی این کتاب هنوز حرفهای ناگفتهای دارد که قرار است در جلد دوم ادامه داشته تا الگویی برای نسل امروز باشد و این نشان از جاری بودن درسهای ایثار و شهادت است.
پایان پیام/ ۶۷۰۷۵