به گزارش خبرگزاری فارس از قم، سیدابوالفضل گلبیز در سال ۱۳۴۷ در شهر قم دیده به جهان گشود. وی دوران تحصیل خود را تا مقطع سوم راهنمایی گذراند و عضو فعال بسیج محله خود بود.
این شهید در مورخه بیست و پنجم اسفند ماه ۱۳۶۴ از طریق بسیج شهرستان قم، به جبهه جنوب اعزام و در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۶۵ در عملیات ظفرمندانه کربلای ۱ در منطقه مهران در عملیات پیروزمندانه سپاهیان اسلام به علت اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل شد و به لقاءالله پیوست.
پیکر پاک و مطهر این شهید والامقام در تاریخ بیست و پنجم تیرماه ۱۳۶۵، طی یک مراسم باشکوه، در گلزار علیبنجعفر(ع) قم آرام گرفت. در ادامه به بهانه ایام سالروز شهادت این شهید، وصیتنامه او را یادآور میشویم.
بسمه تعالی
به نام او که هستى را آفرید. انسان را آفرید و به او قدرت و اختیار و انتخاب داد و به نام او که زیبایى را آفرید، عشق را و معشوق را، عشق به بىنهایت را و معشوق بىمنتهى را.
عشق به عرفان را و معشوق عارف را. عشق به فطرت را و معشوق خاطر را و بالاخره عشق به خدا را و خداگونه شدن را. به نام معبودى که معشوق عاشقان است. به نام او که جان بر ما عطا کرد و خودش را خونبهاى عاشقان کرد.
ستایش خدایى را که خدایى کردن فقط برازنده اوست. حمد و سپاس خدایى را که رداى بندگى کردن را بر تن ما کرد. از او میخواهیم که این لیاقت را از ما نگیرد و این همه از عنایات خداوند است و باز هم این لطفى است که خدا به این بنده گنهکار خود کرده و مرا در کنار سربازان امام زمانش قرار داد.
سخن را کوتاه کنم چون زبان تمامى عالم قاصر از آن است که بتواند از الطاف خدا سخن گوید و من به عنوان یک مسلمان که لازم است پیش از مرگ وصیتى داشته باشد، چند کلامى را روى کاغذ مىآورم.
همیشه پیرو خط امام باشید و سخنان او را جامه عمل بپوشانید و جبههها را گرم نگهدارید چرا که ما در حقیقت به جبهه احتیاج داریم و جبهه به ما نیازى ندارد. چون جبهه برای ما دانشگاه و محل آزمون الهی است و ما باید به دانشگاه برویم. اگر کسى میخواهد با خداى خود معامله کند باید به این دانشگاه پا نهد. معاملهاى که ابدی است، نه پس داده میشود و نه پس گرفته میشود.
آری هر وقت که سخن از شهادت به میان مىآید گویى دلم پر مىگشاید و به سوى یار به پرواز در مىآید و به خود مىگویم که چه کنم؟ به کجا روم تا از این قفس رهایى پیدا کنم.
آرى تنها جایى را که انتخاب میکنم، جبهه است و همیشه از خدا خواستم که توفیق جبهه آمدن را ازمن نگیرد.
گرچه من لیاقت ندارم که در کنار سربازان آقا امام زمان(عج) باشم، اما بخشندگى خداوند بیش از اینها است و به همین امید به جبهه مىآیم بلکه خدا سعادت شهید شدن را به من بدهد.
بار پروردگارا! تو خود خوب میدانى که تنها آرزوى من این است که بتوانم این سر و جان ناقابلم را در راه تو و براى اسلام تو فدا کنم و از تو می خواهم که این لیاقت را به من بدهى.
اما چند سخن با پدر و مادر محترمم؛ پدرم و مادرم از شما میخواهم که اگر خداوند رحمان این توفیق را به من داد، براى من عزادارى نکنید و فقط براى مصائب امام حسین(ع) و اهلبیت(ع) عزادارى کنید و اشک بریزید. امیدوارم که پدرم و مادر عزیزم مرا حلال کنید؛ چون من فرزند خوبى براى شما نبودم و حق فرزندى را به جا نیاوردم.
انتهای پیام / ۷۸۰۳۲