با گسترش رسانهها حالا ما در عصر بازنماییها زندگی میکنیم. در عصر فرا واقعیت، عصری که روایتها در ورای واقعیت، بازنمایی و واسطه شده بوسیله رسانهها هستند. حالا و با گذر رسانهها به عصر اینترنت و سپس عصر شبکههای اجتماعی تیغ بران بداعت پیشبینی بودریار بیش از سالهای پایانی قرن بیستم میدرخشد. ژان بودریار فیلسوف […]
با گسترش رسانهها حالا ما در عصر بازنماییها زندگی میکنیم. در عصر فرا واقعیت، عصری که روایتها در ورای واقعیت، بازنمایی و واسطه شده بوسیله رسانهها هستند. حالا و با گذر رسانهها به عصر اینترنت و سپس عصر شبکههای اجتماعی تیغ بران بداعت پیشبینی بودریار بیش از سالهای پایانی قرن بیستم میدرخشد.
ژان بودریار فیلسوف فرانسوی را بیشتر با جمله مشهورش در بحبوحهی جنگ خلیج فارس به یاد میآورند. در ابتدای دههی ۹۰ میلادی زمانی که جهان هنوز در شگفتی فروپاشی بلوک شرق و سر برآوردن نظم نئولیبرال جهان به سردمداری ایالات متحده آمریکا بود درست در زمانی که نخستین مداخلهی یک جانبه گرایانهی آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در حال وقوع بود و صدام حسین دیکتاتور غرب نشاندهی عراق در حال ورود به تلهی جنگی خاورمیانهی جدید آمریکا بود، ژان بودریار با جمله مشهور خود شوک بزرگتری را به رسانههای جهان وارد کرد:”جنگ خلیج فارس رخ نداد. “بودریار با روایت تکان دهنده اش به همگان نشان داد تصاویر بازنمایی شده از جنگ به واسطهی رسانهها در حال جایگزین شدن با تجربهی واقعی انسانها از رویدادها هستند. با گسترش رسانهها حالا ما در عصر بازنماییها زندگی میکنیم. در عصر فرا واقعیت، عصری که روایتها در ورای واقعیت، بازنمایی و واسطه شده بوسیله رسانهها هستند. حالا و با گذر رسانهها به عصر اینترنت و سپس عصر شبکههای اجتماعی تیغ بران بداعت پیش بینی بودریار بیش از سالهای پایانی قرن بیستم میدرخشد. ما به عصر پسا حقیقت گذر کردهایم. عصر بازنمایی رویدادها در انعکاس بی پایان هزار توی آیینهی رسانه ها. عصری که روایت موثق بیشتر شبیه به افسانهای از دوران باستان است و کثرت روایتها آیینهی حقیقت را کدر و معوج ساخته است. اما آیا راهی برای قرابت به حقیقت در عصر فرا واقعیت باقی مانده یا حقیقت بدل به افسانهای تاریخی شده است؟
بودریار در یکی از آثار متاخر خود “هوش شر یا معاهدهی شفافیت” با همان ذکاوت پیشگویانه شکل خود به نظر راه مفری را برای وفادار ماندن به آرمان فرا چنگ حقیقت پیش روی ما گذاشته است. بیش از حد بیش از حد است. این عبارت ساده از بودیار میتواند فانوس راه رسانهها در شب گم گشتگی حقیقت و معنا باشد. تلاش بیش از حد برای متمایز بودن بیش از حد است و به بیتفاوتی میانجامد. شفافیت بیش از حد مولد ابهام است. اطلاعات بیش از حد به انفجار اطلاعات و آنتروپی اطلاعاتی میانجامد، زیادهروی در ارتباطات به ارتباط ناپذیری میانجامد، کبادهی دانش و معرفت کشیدن به عدم قطعیت میانجامد و انباشتن سخن از فکتها (fact) به پس کشیدن واقعیت از روایت میانجامد. اصحاب رسانه دهه هاست به قول هگل در شب جهان گام بر میدارند، حقیقت از واقعیت رخ پنهان نموده و چارهای جز کورمال کورمال گام برداشتن برای ما باقی نمانده است.
گام برداشتن و دانستن آن که بیش از حد، بیش از حد است.
گفتمای پیر، این چشمهی زندگانی کجاست؟
گفت:در ظلمات اگر آن میطلبی خضر وارپای افزار در پای کن و راه توکل پیش گیر تا به ظلمات برسی.
گفتم راه از کدام جانب است؟
گفت:از هر طرف که روی، اگر راه روی راه بری.
گفتم نشان ظلمت چیست؟
گفت:سیاهی و تو خود در ظلماتی.
مدعی چشمه زندگانی در تاریکی بسیار سرگردانی بکشد اگر اهل آن چشمه بود به عاقبت بعد از تاریکی، روشنایی ببیند.
شهاب الدین سهروردی، رسالهی عقل سرخ