بانکها و بورسهایی که اخیراً صدای قدمهای سنگینشان در نزدیکی دهکدهٔ کوچک رمزارزها شنیده میشود بهمثابهٔ کاروانهای پرزرقوبرق و مجهزی هستند که در ظاهر برای خدمترسانی و ادای احترام به مناسک سنتی مردمان این خطه به آن وارد شدهاند؛ اما در سر اهداف دیگری میپرورانند. در این یادداشت به معرفی دو تضاد هویتی و اصلی دنیای غیرمتمرکز بیتکوین و رمزارزها با دنیای سنتی متمرکز خواهیم پرداخت.
به گزارش اکوایران، بهطورکلی فلسفه بنیادی بیتکوین و رمزارزهای پس از آن نفی تمرکز و ستایش کثرتگرایی است. اینکه همهٔ نقشهای حاضر در یک اقتصاد میتوانند عضوی از این ساختار نوین غیرمتمرکز باشند؛ اما هیچ یک فرصت برتری بر دیگری را نخواهند یافت. بررسی این نکته اهمیت دارد که تا چه حد به مأموریت خود برای جایگزینی با سیستم مالی سنتی وفادار ماندهایم؟ آیا باگذشت ۱۵ سال از تولد بیتکوین افقهای روشنی برای این مهم متصوریم؟ آیا نیاز به تلاش بیشتری در جهت تحقق آرمانهای خود داریم؟
آیندهپژوهی یکی از وظایف مهم یک تحلیلگر بلاکچین است. احتمالاً اگر از فراز تپهای به آنچه در این دشت وسیع در حال وقوع است نگاه کنیم، چشمانداز روشنتری نسبت به آینده به دست خواهیم آورد. این یک نیاز بسیار جدی است. درواقع اگر تنها به ابعاد فنی، مالی، اقتصادی، تبلیغاتی و بازار این فناوری توجه کنیم و در آن غرق شویم؛ ممکن است متوجه خروج از مسیر اصلی نشویم. در این حالت سر از بیراهه درآورده و خیل عظیمی از دوستداران و همراهان صنعت را از خود ناامید میکنیم. نیاز به یک هشدار عمومی در سرخوشی این روزهای جامعه جهانی رمزارزها امری واجب به نظر میرسد. در این راستا به معرفی دو تضاد اصلی شبکه بیتکوین و رمزارزهای پس از آن با دروازههای متمرکزی همچون بانکها، بورسها و شرکتهای مدیریت دارایی خواهیم پرداخت.
تضاد متمرکزسازی با فلسفه اخلاقی بیتکوین
از نظر برخی روانشناسان و متفکران حوزه حقوق فردی، دو دیدگاه عمده در خصوص تدوین قوانین اجتماعی، قابلبررسی است. دیدگاه اول «قانون طبیعی» و دیدگاه دوم «پوزیتیویسم» یا اثباتگرایی است. حکومتها اساساً دو نقش عمده را در هدایت قوانین اجتماعی به عهده میگیرند. آنها یا با رویکرد انتخاب طبیعی و احترام به آزادیهای فطری هر انسان، محافظت از آزادی فردی را اولویت خود قرار میدهند و یا با پوزیتیویسم سعی بر برپایی جامعهای مطابق با چشماندازهای آرمانی خود دارند.
باتوجهبه تمایزی که بین دو رویکرد انتخاب طبیعی و پوزیتیویسم در بحث فلسفه اخلاقی حکومتها وجود دارد، میخواهیم در خصوص نقش حکومتها دررابطهبا پول صحبت کنیم.
پول فیات مبتنی بر رویکرد پوزیتیویسم و ابزاری برای دستیابی دولتها به آرمانهایشان است. چراکه پول فیات اساساً حق کنترل فردی افراد جامعه بر داراییشان را محدود کرده، تورمزاست و شرایط بهتری برای خودکامگی و زیادهخواهی دولتها با اخذ انواع مالیاتهای پیدا و پنهان فراهم میکند. اما بیتکوین مبتنی بر قانون طبیعی است. دارندگان بیتکوین برای محافظت از آزادی فردی خود از این سکهها در امور مالی مختلفی استفاده میکنند، سرمایه خود را از شر آتش تورم دولتها دور نگاه میدارند و حریم خصوصی خود را بیشازپیش کنترل میکنند.
حال بعد از گذشت ۱۵ سال از تولد بیتکوین، دنیای امروزمان را بررسی میکنیم؛ بانکها و بورسهایی که اخیراً صدای قدمهای سنگینشان در نزدیکی دهکدهٔ کوچک رمزارزها شنیده میشود بهمثابهٔ کاروانهای پرزرقوبرق و مجهزی هستند که در ظاهر برای خدمترسانی و ادای احترام به مناسک سنتی مردمان این خطه به آن وارد شدهاند؛ اما در سر اهداف دیگری میپرورانند. در این دهکده هر کس که کلید خصوصی داراییهای خود را دارد، مالک آن محسوب میشود، حال این کاروان میخواهد دهکده را به شهری بزرگتر تبدیل کند. این پیشنهاد برای ساکنین، یعنی همان کاربران، سرمایهگذاران و جامعهٔ غیرمتمرکز بلاکچینی هیجانانگیز و جذاب است؛ اما اگر داراییهای خود را در پلتفرمهای سودآور آنها ذخیره کنیم، اختیار کلیدهای خصوصی خود را نداشته باشیم و صرفاً اعدادی را روی صفحهٔ مانیتور خود ببینیم چه؟ در این حالت چون به فلسفه اخلاقی ساختار خودمان پایبند نماندهایم محکوم به شکست و یا در بهترین حالت تسلیمشدن در برابر قوانین جدیدی هستیم که برایمان تدوین میکنند.
تضاد متمرکزسازی با فلسفه بنیادی رمزارزها
ساتوشی ناکاموتو در سال ۲۰۰۸ گفت: “اگر بخواهم بیتکوین را بهخوبی و مختصر توضیح دهم اینطور میگویم: بیتکوین برای آزادیخواهان بسیار جذاب است.”
نشریه معتبر اکونومیست بیتکوین و در ادامه رمزارزهای الگو گرفته از آن را «پروژههایی تکنو – آنارشیستی، برای ایجاد نسخه آنلاین پول نقد و راهحلی برای تراکنش مردم به مردم بدون امکان دخالت دولتها یا بانکهای مخرب» توصیف میکند. این ایدههای فلسفی بیتکوین بود که در ابتدای مسیر، آزادیخواهان (لیبرتارینها)، آنارشیستها و مهمتر از همه سایفرپانکها را به خود جلب کرد.
بهطورکلی فلسفه بنیادی بیتکوین و رمزارزهای پس از آن نفی تمرکز و ستایش کثرتگرایی است. اینکه همهٔ نقشهای حاضر در یک اقتصاد میتوانند عضوی از این ساختار نوین غیرمتمرکز باشند؛ اما هیچ یک فرصت برتری بر دیگری را نخواهند یافت. به بیان سادهتر اساساً وایت پیپر یا مرامنامه بیتکوین و کد هستهٔ این شبکه، سیستمی را به وجود آورده است که در آن بدون نیاز به اعتماد به هیچ نهاد واسطی، دارایی از مبدأ به مقصد میرسد. پس اصولاً نیاز به نهادهای متمرکز در شبکه نفی شده است. همه در برابر کد یکی هستند و تفاوتی از نظر اعتبار و دسترسی میان یک Node (گرههای اعتبارسنج شبکه) کوچک از شهری دورافتاده در آفریقای جنوبی با یک مزرعه استخراج دولتی وجود ندارد.
در این سالها جامعهٔ بلاکچین، رمزارز یا به تعبیر عدهای همان ارز دیجیتال، بارها با صدمات و مضرات دروازههای متمرکز بر سر راه این جریان غیرمتمرکز مواجه شده است. بهترین شاهد این مثال صرافیهای متمرکز (CEX) هستند. صرافیهای متمرکز در مقابل کمکهای خود به معرفی و گسترش این فنّاوری، بارها لطمات گستردهتری به صنعت وارد کردهاند. صرافیهای متمرکز با دستکاریهای بزرگ در قیمت رمزارزها، سرقت داراییهای مردم، ایجاد رقابت ناسالم با همکاری در شکست برخی از پروژههای رمزارزی، اجبار به احراز هویت و خدشه بر آرمان حفظ حداکثری حریم خصوصی، همکاری با دولتها در جهت تحریمهای ظالمانه بر علیه مردم کشورها و موارد بسیار دیگر، ناسازگاری دستگاههای متمرکز با دنیای مالی غیرمتمرکز جدید را نشان دادهاند. سؤال اینجاست برای ورود نهادهای متمرکز دیگر نظیر بانکها، شرکتهای مدیریت دارایی و بورسها به این فضا آمادهایم؟