انرژی در عصر جدید بهاندازه غذا اهمیت دارد. برای درک این مفهوم، میتوانیم تصور کنیم که تهران یک روز تمام، منابع انرژی خود را از دست بدهد. بنابراین باتوجه به اهمیت موضوع، کشورها سعی میکنند که سبدی از انرژی را برای خود ساماندهی کنند. بهعبارتدیگر، تمام منابع انرژی خود را منحصر و محدود به یک منبع و فعالیتهای خود را به یک سوخت برنامهریزی نکنند. برای مثال، یک بخش را به گاز اختصاص میدهند، یک بخش را به زغالسنگ، انرژیهای پاک و زیستی و….
درحالحاضر و باوجود تفاهمنامههای کاهش کربن، نزدیک ۵۰ درصد انرژی جهان از طریق زغالسنگ تامین میشود و بهدلیل اینکه سوختی به نسبت ارزان است و نرخ پایینی دارد. همینطور ۶۰ درصد برق دنیا از طریق این سوخت تامین میشود. بهتازگی سازمان آژانس بینالمللی انرژی مطالعاتی درباره مصرف زغالسنگ در جهان انجام داده است و براساس پیشبینیهای این مطالعه، باوجود معاهدههای زیستمحیطی مطرحشده، تا سال ۲۰۵۰ مصرف زغالسنگ در دنیا کمابیش با همین نرخ ادامه پیدا خواهد کرد. مهمترین دلیل این است که زغالسنگ، بهنسبت سایر منابع انرژی مثل نفت، گاز، انرژیهای هستهای، پاک و… بسیار ارزانتر است.اما در کشور ما، بهویژه بعد از انقلاب، تمام برنامهریزی انرژی روی گاز قرار گرفته است و سبدی تامین انرژی ندارد و به این دلیل است که اگر زمانی مشکلی برای گاز پیش بیاید، آن وقت کشور دچار مشکل اساسی خواهد شد.مشکل عمده سوخت گاز این است که منبعی از انرژی است که قابلیت ذخیره شدن ندارد، در حالی که زغالسنگ منبعی از انرژی است که قابل ذخیرهسازی است و میتوان مصرف ۲ سال انرژی زغال را ذخیرهسازی کرد، اما برای گاز حتی مصرف یکروزه را هم نمیتوان ذخیره کرد.نقطه ضعف دیگری که درحالحاضر در کشور ما وجود دارد، این است که تمام تمرکز صنایع روی گاز است و اگر زمانی کوچکترین مشکلی برای این منبع رخ دهد، کشور دچار بحران بزرگی خواهد شد.آثار و عوارض این انحصار چندی است که خود را نشان میدهد و بر همه روشن شده که این روشی ناکارآمد است. بد نیست، بدانید که نرخ جهانی زغال تقریبا یکسوم نرخ گاز است.
بههمیندلیل است که کشورها بهدنبال زغال میروند. چین چیزی حدود ۸۰ درصد انرژی خود را از زغال تامین میکند، اما در کشور ما چون یارانه بیحساب و کتابی به سوختهایی مانند گاز و مشتقات نفتی میدهند، کسی بهدنبال زغالسنگ نمیرود و با این نرخ گاز یارانهای، استفاده از زغالسنگ در کشور ما مقرونبهصرفه نیست، در حالی که اگر نرخ سوخت همپای نرخ جهانی بود، ماجرا بهشکل دیگری پیش میرفت.در نتیجه، میتوان گفت بهتر این بود که کشور ما بخشی از گاز را صادر و با درآمد حاصل از این صادرات اقدام به احیای معادن زغالسنگ میکرد یا حتی زغالسنگ تولیدشده را میخرید تا بخشی از انرژی موردنیاز از طریق سوخت زغالسنگ تامین شود.تمام فولادسازان بعد از انقلاب با گاز کار میکنند، در حالی که ۹۰ درصد فولاد دنیا با زغال تولید میشود، همینطور کارخانجات تولید سیمان و این یکی از نقاط ضعف کشور ما است. در حالی که سیمان را بهراحتی میتوان با زغال تولید کرد و بهتر این بود که کشور ما منابع گازی خود را بهفروش میرساند و صادرات میکرد تا زمانی در زمستان دچار بحران نشویم.
اما چون کشور ما از معدود کشورهایی است که نیروگاه زغالسوز ندارد، به این ترتیب، در زمستان با مشکل روبهرو میشویم و بهناچار دست به دامن مازوتسوزی میشویم که شدت آلایندگی، بهویژه میزان بالای گوگرد آن، بهمراتب بیش از زغالسنگ است.این مشکل از نبود برنامهریزی ناشی شده است و اگر امروز هم دست به کار شوند و برای جبران مافات برنامهریزی کنند، باید فرآیند زمانی بین ۲ تا ۳ سال را در نظر گرفت تا این تغییر به نتیجه برسد.
زیرا بهرهبرداری از معدن زغالسنگ مقدمات و امکاناتی نیاز دارد.در نیروگاهها بهویژه نیروگاههای برق کشور، چیزی حدود ۲۰هزار مگاوات کسری برق وجود دارد و بنابراین، منطق حکم میکند که بدون آنکه به نیروگاههای برقی موجود دست بزنند، نیروگاههای جدیدی برمبنای زغال احداث کنند، اما باید این نیروگاهها بهجای آنکه در مجاورت شهرهایی مانند تهران یا قزوین قرار گیرند، آنها را در حاشیه خلیجفارس جانمایی کنند تا هم دسترسی کافی به آب داشته باشند و هم منجر به آلودگی شهرها نشوند.
قیمت جهانی یک مترمکعب گاز چیزی نزدیک به یک دلار است که اگر با نرخ نیمایی هم محاسبه کنیم، چیزی حدود ۳۷ هزار تومان است. در حالی که نرخ یک مترمکعب گاز خانگی ۱۲۰ تا ۱۸۰ تومان است.
قیمت گاز برای فولادسازان و کارخانجات هم با یارانه بالایی محاسبه میشود و تا زمانی که این یارانهها وجود دارد، هیچ صنعتی دنبال استفاده از انرژیهای جایگزین نخواهد رفت. هرچقدر که نرخ انرژی واقعی شود، در کشور ما، انگیزه برای استفاده از سایر انرژیها هم ایجاد خواهد شد.