اکوایران:یک استاد دانشگاه گفت : یکی از مشکلات طرح تفصیلی مغایرتهای اساسی خاموش است واگر طرح تفصیلی همچنان ناقص باشد، میتواند به ضد خودش تبدیل شود.
مهرداد رحمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به نقش کمیسیون ماده ۵ و میزان اختیارات آن گفت: به دلیل مغایرتهایی که میان طرح جامع و طرح تفصیلی وجود داشت، کمیسیون ماده ۵ مسئولیت این رفع مغایرتها را برعهده گرفت و قرار بود با مصوبات خود این مغایرتهای اساسی را رفع کند.
او افزود: منطقه یک تهران براساس سرشماری سال ۹۵، ۴۸۰ هزار نفر جمعیت دارد. در طرح جامع جمعیت پذیری این منطقه ۳۳۰ هزار نفر تعیین شده که این عدد در طرح تفصیلی ۵۲۰ هزار نفر است که مغایرت اساسی را نشان میدهد.بر اساس آمارهای صدور پروانه تا پایان سال ۹۹ در این منطقه ظرفیت جمعیتپذیری به ۵۱۸ هزار نفر رسیده؛ یعنی عملا در این سال منطقه یک به سقف جمعیتپذیری خود در طرح تفصیلی رسیده است. مناطق ۲، ۳ و ۵ وضعیت بدتری هم دارند. به طور مثال منطقه ۲ در طرح تفصیلی ۷۳۰ هزار نفر جمعیت باید داشته باشد که براساس پروانههای صادرشده در سال ۹۹، این جمعیت به ۷۴۵ هزار نفر رسیده است. براساس آمارها ۱۰ منطقه در تهران از سقف جمعیتی تعیینشده عبور کردهاند که مناطق یک، ۲، ۳ و ۴ ازجمله این مناطق هستند. همچنین مناطق ۱۸، ۲۱، ۲۰، ۱۶، ۱۳ و ۱۲ نهتنها به آستانه جمعیتپذیری طرح جامع نرسیدهاند؛ بلکه همچنان مصوبات کمیسیون ماده ۵ مربوط به مناطقی است که کمترین نیاز به مسکن را دارد و بیانگر آن است که توسعهها به سمت شمال تهران هدایت میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: زمانی که طرح تفصیلی در سال ۹۱ ابلاغ میشود، کامل نبوده. تکالیفی به شهرداری برای تهیه ضوابط و مقررات ظرف مدت مشخصی که بیشتر سهماهه و ششماهه بودند، مشخص میکند که متأسفانه این تکالیف با گذشت بیش از ۱۰ سال تصویب، تهیه یا ابلاغ نشدهاند؛ تکالیفی کلیدی که بسیاری از مشکلات ناشی از همین عدم تهیه ضوابط و مقررات در این حوزههاست.
رحمانی یکی دیگر از مشکلات طرح تفصیلی را مغایرتهای اساسی خاموش دانست و در توضیح بیشتر آن گفت: پهنه M در طرح تفصیلی پهنه مختلف است که حداقلهای مسکونیسازی در آن مشخص شده. تأکید تهیهکنندگان طرح این بوده که حداقل ساختوساز مسکونی در این پهنهها که مجوز ساخت اداری و تجاری دارند، رعایت شود. با تغییر ذائقه سازندگان از اداری و تجاریسازی به مسکونی بسیاری از این زمینها به طور کامل مسکونیسازی شده و این مجوز نیز به مجری داده شده است؛ زیرا در طرح تفصیلی به حداقل ساختوساز توجه شده، اما درخصوص حداکثر سکوت شده است. در شهرک کوهک در منطقه ۲۲ که بخش زیادی از آن در پهنه M است، همه به صورت صددرصد مسکونی ساختهاند و این یعنی مغایرت اساسی خاموش بدون آنکه به کمیسیون ماده ۵ و شورایعالی شهرسازی برود. این میزان مسکونیسازی، جمعیت آن محدوده را بالا میبرد. اگر طرح تفصیلی همچنان ناقص باشد، میتواند به ضد خودش تبدیل شود.
او به مصوبه ۶۶۶ کمیسیون ماده ۵ اشاره میکند و میگوید بند یک این مصوبه درباره طبقات تشویقی است که اجرای آن میتواند ۱۸۷ هزار نفر به جمعیتپذیری تهران اضافه کند. ۵۰ هزار نفر نیز در مصوبات قبلی به سقف جمعیت تهران اضافه میشد؛ یعنی ۲۳۰ هزار نفر. شاید این عدد در مقیاس جمعیت تهران به چشم نیاید، اما ۲۳۰ هزار نفر یعنی جمعیت شهر ساوه که با مصوبات کمیسیون ماده ۵ به تهران اضافه شده است. این جمعیت به کدام نقطه اضافه میشود؟ عمدتا در مناطق شمالی که نیازی هم به مسکن ندارند. با هر متر و معیاری این روند را بررسی کنید، با عدالت شهری مغایرت دارد و نشان میدهد بیشتر به تقاضایی که با هدف سرمایهگذاری است، توجه شده. شهری که از چالشهای اساسی مانند آلودگی هوا، کمبود آب، فقر، انواع بیماریها، تبعیض و اختلاف طبقاتی رنج میبرد و کافی است شمال و جنوب آن را که تنها ۳۰ کیلومتر فاصله دارند مقایسه کنید و ببینید چه دنیاهای متفاوتی هستند.تهران بیشترین امکانات را دریافت میکند، اما تغذیه بیشتر آن به تولید درد بیشتر منتهی میشود. این روند شما را به یاد بیماری سرطان میاندازد. سلولهای سرطانی ۲۸ برابر سلول سالم تغذیه میکنند، اما تولید درد میکنند و به شکل توده درمیآیند. چیزی که ما در تهران هماکنون مشاهده میکنیم، نشانههای سرطان است. تغذیه بیشتر امکانات در تهران، سبب درد بیشتر در این شهر شده و باید فرایند درمان را آغاز کنیم.
او تأکید کرد: برای کاهش مشکلات نیاز است که تکالیف کنار گذشته شده و طرح تفصیلی به سرانجام برسد؛ زیرا طرح تفصیلی بدون آنها یک بسته ناقص است. باید به این باور برسیم که وضعیت تهران، وضعیت یک بیمار سرطانی است و نباید رویههای سابق همچنان دنبال شود. ما متوجه هستیم که اداره شهری مانند تهران هزینه دارد؛ اما ساختار درآمدی که در تمام این سالها براساس ساختوساز تعریف شده، باید تغییر کند؛ زیرا درد و گرفتاریهای اصلی به شیوه تأمین بودجه این شهر ارتباط دارد. حالا که مدیریت شهری، دولت و تمام نهادهای تصمیمگیر همسو هستند، وقت کارهای بزرگ است و باید درباره تأمین مالی شهرها چارهاندیشی کرد. باید برای تمرکززدایی تهران کاری کرد.به اعتقاد من مهمترین مأموریت برنامهریزان شهری، تمرکززدایی از تهران است. این باید مهمترین مسئولیت اخلاقی ما باشد.
این استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: در شرایط کنونی تهران هرگونه تلاش برای اضافهکردن جمعیت به آن عملی غیراخلاقی است. ادامه این روند و تمرکز در تهران و دیگر کلانشهرها حیات روستایی ما را از بین برده است. سهم جمعیت روستایی از ۶۸ درصد در ۳۰ سال گذشته به ۲۳ درصد رسیده و وضعیت روزبهروز هم بدتر میشود. این در حالی است که شهری مانند تهران هر روز متورمتر میشود.