نظارت بر بانکها حق و تکلیف بانک مرکزی است. اگر میخواهیم یک نظام بانکی سالم و کارآمد داشته باشیم، باید یک ناظر بانکی مقتدر و مستقل هم داشته باشیم. اما در این اقتدار و استقلال نباید افراط کرد. نظارت شوندگان هم حقوقی دارند که باید مدنظر قرار گرفته و رعایت شوند. این حقوق چیستند و محدوده آنها تا کجاست؟ آثار عدم توجه به این حقوق چیست و آثار اقدامات نظارتی که بدون توجه به رعایت حقوق نظارت شونده اتخاذ شده باشند چیست؟ در چه مواردی و با چه تشریفاتی میتوان این حقوق را نادیده گرفت و ملاحظات عمومی مثل ثبات مالی را بر آنها مقدم دانست؟ پاسخگویی به این پرسشها برای ایجاد یک بانک مرکزی (مقام نظارت بانکی) مستقل و مقتدر ضرورت دارد. در این یادداشت تلاش شده است تا در پرتو رویه بانکی و قضایی اتحادیه اروپا به این پرسشها پرداخته شود.
از سال ۲۰۱۴ نظارت بانکی در اتحادیه اروپا به بانک مرکزی اروپا واگذار شد. از آن پس امور مهمی همچون اعطای مجوز به بانکها، نظارت بر عملکرد و وضعیت مالی بانکها و لغو مجوز آنها در اختیار بانک مرکزی اروپا قرار گرفته است. همزمان، دستورالعملهای مربوط به نظارت بانکی نیز مصوب و منتشر شد. اتحادیه اروپا در عین حال، یک سنت قدیمی و گسترده حقوق بشر و آزادیهای بنیادین دارد. کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در سال ۱۹۵۰ تصویب و در سال ۱۹۵۳ لازم الاجراء شده است و تمامی دولتهای عضو اتحادیه اروپا عضو این کنوانسیون هستند. دیوان اروپایی حقوق بشر که در سال ۱۹۵۹ تأسیس شده است صلاحیت رسیدگی به اقدامات دولتهای عضو اتحادیه که ناقض این کنوانسیون هستند را دارد. البته خود اتحادیه عضو این کنوانسیون نیست و این نقص در سال ۲۰۰۹ با تصویب منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپا جبران شد.
اتحادیه اروپا عضو این منشور است و امکان شکایت از اقدامات نهادهای اتحادیه که خلاف حقوق بنیادین مندرج در این منشور باشند وجود دارد و دیوان دادگستری اروپا به این شکایات رسیدگی میکند. رویه قضایی مربوط به کنوانسیون اروپایی حقوق بشر که طی چند دهه گردآوری شده است، در این دیوان نیز قابل استناد و اتکاست و بدین ترتیب، سنت اروپایی حقوق بشر در رابطه با منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپا نیز تدام مییابد. از آنچه گفته شد، این نتیجه حاصل میشود که نهادهای اتحادیه اروپا و از آن جمله بانک مرکزی اروپا ملزم به رعایت حقوق بنیادین و اساسی در کلیه اقدامات خود هستند و اقدامات نظارتی بانک مرکزی اروپا از این قاعده مستثنی نیست. این امر در مواد مختلف دستورالعمل نظارتی اتحادیه اروپا نیز بازتاب یافته است. در ادامه به بررسی این میپردازیم که بانک مرکزی اروپا در رابطه با نظارت بر بانکها به کدام حقوق و به چه نحو باید توجه داشته باشد و رویه قضایی، این حقوق را چگونه تفسیر کرده است.
حق بر استماع اظهارات و دلایل نظارت شونده
مقام نظارتی نمیتواند تصمیمی را در مورد بانک یا موسسه اعتباری نظارت شونده اتخاذ کند بدون آنکه اظهارات و دلایل نظارت شونده را استماع نماید. به عبارت دیگر باید به بانک یا موسسه نظارت شونده که تصمیماتی نظیر محدود کردن عملیات یا لغو مجوز یا جریمه در خصوص آن اتخاذ میشود این فرصت داده شود که نکات مدنظر خود را بیان کند و دلایل و مستنداتی که در دفاع از عملکرد خویش دارد را ارائه نماید. این حق، از آثار و توابع «حق بر اداره مطلوب» است که در ماده ۴۱ منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپا به رسمیت شناخته شده است. همچنین میتوان این حق را از لوازم حق بر دفاع محسوب نمود که در خصوص هر کسی که مشمول اقدامات تنبیهی و نظارتی قرار میگیرد باید به رسمیت شناخته شده و مورد احترام قرار گیرد.
وقتی گفته میشود که نظارت شونده باید حق داشته باشد دفاعیات خود را بیان کند، لازم است قبل از آن دلایلی که مبنای تصمیمگیری علیه نظارت شونده قرار میگیرند به وی اعلام شود. به عبارت دیگر، ابتدا لازم است متهم بداند به چه دلایلی متهم شده است و چه مستنداتی علیه وی وجود دارد و سپس از وی انتظار دفاع داشت. اگر بانک یا موسسه اعتباری نظارت شونده نداند که چه اتهاماتی علیه وی مطرح است، طبیعی است که نمیتواند از خود دفاع معقول و موجهی به عمل آورد و بدین ترتیب حق دفاع نقض میشود. نتیجهای که از این امر گرفته میشود این است که فقط بر اساس دلایل و مستنداتی میتوان یک بانک یا موسسه اعتباری را مشمول اقدامات تنبیهی قرار داد که آن دلایل قابل افشاء باشند. بانک مرکزی (مقام نظارتی) حق ندارد بانکها یا موسسات اعتباری را بنا به دلایلی که قابلیت افشای آنها وجود ندارد مشمول اقدامات محدود کننده و تنبیهی قرار دهد. در این رابطه باید توجه داشت که فقط بانک یا موسسه تحت نظارت نیست که از این حق برخوردار است بلکه هر شخص حقیقی یا حقوقی که به نحوی از تصمیم مقام نظارتی متأثر و متضرر میشود از چنین حقی برخوردار است.
این حق در اتحادیه اروپا هم به طور عمومی و هم در رابطه با بانکها به رسمیت شناخته شده است. در حقوق عمومی اتحادیه اروپا، پرونده کادی علیه شورای اتحادیه اروپا یکی از مهمترین پروندههایی است که به این موضوع پرداخته است. در این پرونده شخصی به نام کادی مشمول اقدامات محدود کننده و تحریمی اتحادیه اروپا قرار گرفته بود. این اقدام بر اساس فهرست تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد انجام شده بود. دادگاه رأی داد که اگرچه تحریم کادی در راستای اجرای تحریمهای شورای امنیت انجام شده است اما بر اساس موازین حقوق بشر اتحادیه اروپا، باید به کادی فرصت داده میشد که دلایل و مستندات خود را ابراز نماید و از خود دفاع کند. به عبارت دیگر، دادگاه رأی داد که اگر اقدامات نهادهای اتحادیه اروپا بدون در نظر گرفتن حق استماع اظهارات و دلایل اشخاص باشد، آن اقدامات قابل ابطال هستند.
در زمینه مقررات و دستورالعملهای بانکی، ماده ۳۱ دستورالعمل نظارتی اتحادیه اروپا به گفتگو میان بانکها و مقام نظارت بانکی اختصاص دارد. بر این اساس، اشخاصی که از بانک مرکزی (مقام نظارتی) اتحادیه اروپا درخواست مجوز نمودهاند این حق را دارند که در زمینه احکام و دستورالعملهای الزام آور مقام نظارتی طرف مشورت و گفتگو قرار گیرند. به عبارت دیگر، هر گاه که مقام نظارتی اقدامی را در خصوص موسسه تحت نظارت اتخاذ کرده یا قصد دارد اتخاذ کند، مراتب را به آن موسسه تحت نظارت اطلاع میدهد و به آن موسسه ۲ هفته وقت میدهد که دلایل و توضیحات خود را در خصوص آن موضوع به مقام نظارتی اعلام نماید. البته در شرایط اضطراری و خاص میتوان این مدت را به ۳ روز کاهش داد اما به طور کلی اصل بر این است که اقدامات نظارتی به شخص یا اشخاص تحت نظارت اطلاع داده شود و توضیحات آن شخص یا اشخاص دریافت شود. اگر این حق مورد توجه قرار نگیرد و به موسسه تحت نظارت اطلاع داده نشده و دلایل آن اخذ نشود، تصمیم اتخاذ شده توسط مقام نظارتی قابل ابطال است.
در ایران متأسفانه قوانین پولی و بانکی از این جهت گویا و مشخص نیستند. از یک سو بانک مرکزی اختیار محدود کردن عملیات بانکها را دارد (بند ۱۱ از ماده ۱۴ قانون پولی و بانکی کشور) و در این خصوص هیچ اشارهای به لزوم اطلاع رسانی به بانکها و دریافت دلایل و مستندات آنها نشده است و فقط در تبصره ماده ۱۴ اشاره شده است که «استفاده از اختیارات موضوع این ماده باید قبلاً به تصویب شورای پول و اعتبار برسد.» بنابراین، ظاهر این بند این است که محدود کردن عملیات بانکها بدون اخذ دفاعیات و اظهارات آنها قابل انجام است. از سوی دیگر، در ماده ۴۴ قانون پولی و بانکی کشور قید شده است که «تخلف از سایر مقررات این قانون و آیین نامههای آن و دستورات بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که به موجب این قانون صادر شده است موجب مجازاتهای انتظامی زیر خواهد بود: (۱) تذکر کتبی به مدیران یا متصدیان متخلف، (۲) پرداخت مبلغی روزانه تا حداکثر دویست هزار ریال برای ایام تخلف؛ (۳) ممنوع ساختن بانک یا موسسه اعتباری از انجام بعضی امور بانکی به طور موقت یا دائم.
مرجع رسیدگی به تخلفات موضوع این ماده و صدور حکم به مجازاتهای انتظامی، هیأت انتظامی بانکها خواهد بود که مرکب است از نماینده دادستان کل، یک نفر نماینده کانون بانکها و یک نفر از اعضای شورای پول و اعتبار به انتخاب شورا. دبیر کل بانک سمت دادستان هیأت را خواهد داشت. احکام هیأت انتظامی ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر در شورای پول و اعتبار خواهد بود و رأی هیأت، قطعی است.» همانطور که ملاحظه میشود، از یک سو بانک مرکزی میتواند از بند ۱۱ از ماده ۱۴ استفاده کند و بدون مراجعه به هیأت انتظامی، عملیات بانک را محدود کند و از سوی دیگر، اگر بخواهد در واکنش به یک تخلف که بانک انجام داده است این کار را انجام دهد، باید موضوع را در هیأت انتظامی بانکها مطرح کند که علی القاعده در آنجا نظرات بانک استماع میشود. به نظر میرسد در بازنگری قوانین پولی و بانکی کشور، این رویکرد دوگانه باید اصلاح شود و اطمینان حاصل شود که محدودیت یا ممنوعیت فعالیت بانکها بدون استماع نظرات و دلایل آنها امکانپذیر نیست.
حق دسترسی بانک یا موسسه تحت نظارت به پرونده خود
بانک یا موسسه نظارتی که اقدام نظارتی علیه آن اتخاذ میشود نمیتواند دفاع موثر و قابل قبولی از خود به عمل آورد، مگر اینکه به محتوای پرونده خود دسترسی داشته باشد. این امر از لوازم طبیعی حق دفاع است. همچنین، اصل برابری طرفین نزد مرجع رسیدگی کننده اقتضا میکند که هر دو طرف (هم مقام نظارتی و هم موسسه تحت نظارت) از امکانات برابر برخوردار باشند و هر دو به پرونده و محتویات آن دسترسی داشته باشند. البته این حق مطلق نیست و استثنائاتی دارد. مثلاً در برخی مواقع ممکن است در پرونده نظارتی که بانک یا موسسه تحت نظارت، اطلاعات محرمانه بانکها و اشخاص دیگر وجود داشته باشد. در چنین مواردی، لازم است توازنی میان حقوق بانک یا موسسه تحت نظارت و اشخاص دیگری که اطلاعات محرمانه آنها از این رهگذر در معرض افشا قرار میگیرد برقرار نمود. همچنین اگر اطلاعاتی در پرونده موسسه تحت نظارت وجود داشته باشد که بر مبنای آنها تصمیم نظارتی اتخاذ نشده باشد، ضرورتی به ارائه آن اطلاعات به بانک یا موسسه اعتباری تحت نظارت نیست. در صورتی که این حق از یک بانک یا موسسه تحت نظارت دریغ شود، تصمیم اتخاذ شده علیه آن بانک یا موسسه اعتباری قابل ابطال است.
در اتحادیه اروپا در رابطه با مسائل بانکی این حق در ماده ۲ (۲۴) دستورالعمل نظارتی اتحادیه در نظر گرفته شده است، البته اطلاعات محرمانه از دایره شمول این حق مستثنی شدهاند. در ایران، چنین حقی در هیچیک از قوانین و مقررات بانکی به رسمیت شناخته نشده است و جا دارد که در بازنگری قوانین و مقررات بانکی، این حق مورد توجه قرار گیرد تا از این رهگذر به اتقان و قابلیت دفاع تصمیمات مقام نظارت بانکی (بانک مرکزی) افزوده شود.
تکلیف مقام نظارتی به ارائه دلایل و مدارک
اقدامات نظارتی بانک مرکزی نظیر محدود کردن عملیاتی که یک بانک میتواند انجام دهد، الزام آن به پرداخت جریمه، تغییر مدیران، مداخله در امور بانک و در رأس آنها لغو مجوز، نوعی مجازات به شمار میروند. شخصی که مجازات در مورد وی اعمال میشود حق دارد دلایل و مستندات آن را بداند تا بررسی کند آیا اعمال آن مجازات صحیح و عادلانه بوده است یا خیر و آیا امکان شکایت برای وی متصور هست یا خیر. وقتی که دلایل اعمال مجازات مشخص نباشد، اعتراض به آن هم معنایی نخواهد داشت.
همچنین، مقامات نظارتی و قضایی که قصد نظارت بر اعمال دستگاه اداری (نظیر بانک مرکزی) را دارند باید دلایل دستگاه اداری را برای اتخاذ تصمیمات خود بدانند و در پرتو آن دلایل، قانونی بودن یا غیر قانونی بودن آن تصمیمات را تعیین کنند. این حق در ماده ۲۹۶ معاهده کارکرد اتحادیه اروپا به طور کلی به رسمیت شناخته شده است و ضمانت اجرای آن هم بدین صورت مقرر شده است که اگر در رابطه با یک تصمیم، دلایل و مستندات اتخاذ آن بیان نشده باشد، تصمیم مزبور قابل ابطال است.
در زمینه نظارت بانکی این حق در ماده ۳۳ دستورالعمل اتحادیه اروپا به رسمیت شناخته شده است. متأسفانه در این مورد نیز در ایران هیچ قید و الزام مشخصی برای بانک مرکزی به عنوان مقام نظارت بانکی وجود ندارد، مگر آنکه الزام بانک مرکزی برای طرح موضوع در هیأت انتظامی بانکها که در ماده ۴۴ قانون پولی و بانکی آمده است و در بالا به آن اشاره شد را به این معنا در نظر بگیریم که این تکلیف نیز برای بانک مرکزی وجود دارد که دلایل و مستندات خود را به هیأت انتظامی بانکها اعلام کند و هیأت انتظامی به نوبه خود این دلایل را به بانک یا موسسه تحت نظارت اعلام خواهد کرد. به نظر میرسد موضوعی با این اهمیت نباید به طور غیر مستقیم و با ابهام بیان شود و شایسته است که در اصلاح قوانین و مقررات پولی و بانکی، این حق برای بانکها و موسسات تحت نظارت در نظر گرفته شود.
حق بر شکایت علیه اقدامات مقام نظارتی
یکی از اصول اساسی و اولیه در کلیه نظامهای حقوقی متمدن این است که اگر دستگاه اداری اقدامی را علیه اشخاص انجام دهد، حق شکایت برای اشخاص وجود دارد. به عبارت دیگر، با توجه به ماهیت اعمال دستگاههای اداری که در بسیاری مواقع با استناد به منافع عمومی اقداماتی را علیه اشخاص انجام میدهند، این ضرورت وجود دارد که دادگاه یا دیوان مشخصی برای رسیدگی به قانونی بودن اعمال دستگاه اداری وجود داشته باشد. البته در این خصوص باید توجه داشت که این دادگاهها دیوانهای خاص باید ضروریات و ملاحظات اساسی و بنیادین تحقق منافع عمومی را در نظر داشته باشند و اقدامات عمومی به صرف تزاحم با حقوق شخص یا اشخاص خصوصی باطل نشوند. در اتحادیه اروپا اعمال نهادهای اتحادیه در دیوان دادگستری اروپا قابل رسیدگی هستند و در ایران، اعمال و تصمیمات دستگاههای اداری در دیوان عدالت اداری قابلیت رسیدگی دارند.
با این حال، ماهیت خاص و منحصر به فرد اعمال و اقدامات بانک مرکزی اروپا موجب شده است که در مورد آن مقررات خاصی وجود داشته باشد. به عنوان مثال، اقدامات بانک مرکزی اتحادیه اروپا در صلاحیت انحصاری دیوان دادگستری اروپا قرار دارند و دادگاههای داخلی کشورهای عضو اتحادیه اروپا حق رسیدگی به اقدامات و تصمیمات بانک مرکزی را ندارند.
در ایران، چنین قاعدهای وجود ندارد و قانونگذار بین بانک مرکزی و سایر دستگاهها و نهادهای اداری تفاوتی از این حیث قائل نشده است. از این رو شاهد آن هستیم که دادگاهها و مراجع مختلف اعم از دادگاههای حقوقی و کیفری و حتی دادگاه انقلاب و دیوان عدالت اداری به شکایتها و ادعاها علیه بانک مرکزی رسیدگی مینمایند. این وضعیت منطبق با رویه بینالمللی به نظر نمیرسد و نمیتوان اقدامات تخصصی و کارشناسی بانک مرکزی را در دادگاهها و محکمههای مختلف که طبعاً بسیاری از آنها با طبیعت و ماهیت اقدامات نظارتی و تخصصی بانک مرکزی آشنایی ندارند مورد رسیدگی قرار داد. به نظر میرسد در نظر گرفتن یک مرجع واحد برای رسیدگی به قانونی یا غیر قانونی بودن اقدامات بانک مرکزی، از ضروریات عاجل و مهم نظام بانکی کشور باشد.
در اتحادیه اروپا علاوه بر اینکه فقط دیوان دادگستری اروپا صلاحیت رسیدگی به اقدامات بانک مرکزی اتحادیه اروپا را دارد، این رسیدگی در خود دیوان مزبور هم محدود است. به عبارت دیگر، دیوان دادگستری اروپا فقط این نکته را بررسی میکند که آیا تصمیم اتخاذ شده توسط بانک مرکزی اروپا خارج از حدود اختیارات بوده است یا خیر؟ آیا بانک مرکزی اروپا مرتکب اشتباه بزرگ و اساسی در اتخاذ تصمیم شده است یا خیر؟ آیا بانک مرکزی اروپا از اختیارات خود سوء استفاده کرده است یا خیر؟
در این رابطه در حقوق اتحادیه اروپا تأکید شده است که دیوان دادگستری اروپا تصمیم و قضاوت کارشناسی خود را جایگزین تصمیم و قضاوت بانک مرکزی نمیکند و نباید این پرسش را مطرح کند که اگر من به جای بانک مرکزی اروپا بودم چه تصمیمی میگرفتم. به عبارت دیگر، بانک مرکزی اتحادیه صلاحیت اتخاذ اقدام بر اساس تشخیص خود را دارد و دیوان دادگستری اروپا نمیتواند به صرف اینکه تشخیصی متفاوت با تصمیم بانک مرکزی اروپا دارد، تصمیم بانک مرکزی اروپا را باطل نماید.
در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که کسانی حق شکایت از تصمیمات بانک مرکزی اروپا را دارند که از آن تصمیمات متضرر شده باشند اما در اینجا یک قید وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد: اگر تصمیمات بانک مرکزی اروپا موجب ورود ضرر اقتصادی صرف به سهامداران شده باشد، آنها به صرف این دلیل حق شکایت علیه تصمیمات اتحادیه را ندارند. دلیل این امر چندان پیچیده نیست. تقریباً همه تصمیمات نظارتی بانک مرکزی اروپا میتواند آثار مالی و اقتصادی برای سهامداران داشته باشد. اگر چنین امری را جزء زمینههای موجه طرح شکایت علیه مقام نظارتی بدانیم، دیگر هیچ تصمیمی از ایراد و شکایت مصون نخواهد بود و چنین افراطی قابل پذیرش نیست.
محدود کردن حقوق بنیادین نظارت شوندگان در شرایط خاص
همه کسانی که با ادبیات حقوق بشر و آزادیهای اساسی آشنایی دارند میدانند که حقوق و آزادیهای اساسی و بنیادین را میتوان در شرایط خاصی محدود نمود. مثلاً آزادی رفت و آمد (آزادی تردد) یکی از آزادیهای بنیادین بشر است. اما همین آزادی را میتوان در زمان شروع بیماریهای همهگیر محدود کرد و قرنطینه را الزامی نمود. همچنین، مالکیت محترم و جزء حقوق بشر است اما دولتها حق دارند در بعضی شرایط و برای تحقق منافع عمومی از برخی مالکان و تحت شرایط و الزامات خاص، سلب مالکیت نمایند.
در اینجا این سوال مطرح است که آیا میتوان برای تحقق ثبات مالی، حقوق و آزادیهای بنیادین و اساسی اشخاص و موسسات تحت نظارت را تحت شرایطی و به طور موقتی محدود کرد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که به طور کلی محدودیت حقوق در شرایط خاص باید از ۳ شرط برخوردار باشد: (۱) مطابق با قانون باشد، (۲) به اساس و جوهر حقوق احترام گذاشته و آنها را زیر پا نگذارد، و (۳) متناسب با ضرورتی باشد که محدودیت به خاطر آن برقرار میشود (یعنی در محدودیت زیادهروی نشود).
در رویه قضایی اتحادیه اروپا موارد متعددی پیش آمده است که به دلیل برقراری ثبات مالی اعمال یک سری حقوق و آزادیهای اساسی محدود شده است. به عنوان مثال، در پرونده لِدرا فایننس بر علیه بانک مرکزی اروپا موضوع محدودیت دادرسی عادلانه برای ثبات مالی مورد توجه قرار گرفت. در پرونده دیگری تحت عنوان تِسینگ و بلومبرگ بر علیه اتحادیه اروپا، موضوع محدودیت در دسترسی به پرونده به همین دلایل مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت، در پرونده دیگری تحت عنوان کوتنیک، دادگاه به این نتیجه رسید که مقام نظارتی میتوان در موارد خاص و استثنایی برای تحقق ثبات مالی و جلوگیری از اتلاف منابع عمومی و حمایت از رقابت، حقوق و آزادیهایی که در بالا به آنها اشاره شد را محدود نماید.
البته اعمال این محدودیتها باید ضروری و متناسب بوده و به نحو غیر تبعیض آمیز اعمال شود. در این پرونده، موضوع اقداماتی مطرح بود که بانک مرکزی برای کمک به بانک ورشکسته و دچار مشکل در نظر گرفته بود و این اقدامات باعث میشد که میزان سهم سهامداران در مجموع سهام شرکت کاهش پیدا کند. روشن است که این اقدام، نوعی مداخله در حقوق مالکانه است که در حقوق بشر منع شده است اما از آنجایی که اینگونه اقدامات برای منافع عمومی انجام میشوند و چنین تصمیماتی در راستای برقراری ثبات مالی هستند، بر منافع شخصی و خصوصی سهامداران تقدم داشته و در این موارد میتوان حقوق سهامداران را محدود نمود. در ایران، متأسفانه در رابطه با تعارض منافع عمومی و خصوصی در رابطه با اقدامات نظارتی بانک مرکزی قانون یا مقررهای وجود ندارد و از این جهت، نیاز به قانونگذاری وجود دارد.